eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
617 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه فاطمیه.....mp3
9.67M
بسم الله الرحمن اارحیم 🎙 _آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی) #️⃣ #️⃣ _روضه_ شهادت_حضرت_زهرا #️⃣ /پنجشنبه/۲۴اذر #️⃣ شاملو/کرمانشاه
🤞🤞بسم الله الرحمن اارحیم روضه و توسل به حضرت زهرا (س) ..حاج آرمین غلامی(مجنون) مرا ببین و برای سفر شتاب مکن بیا و بر سر من خانه را خراب مکن تمام حرف دلت را غروب با من گفت و شرح سرخیِ خود را چه خوب با من گفت حضور سبز و پر احساسِ زندگانیِ من مدار چرخشِ دستاسِ زندگانیِ من *رفتی علی رو تنها گذاشتی…* پس از تو ثانیه هایم به چنگِ دستاس است وَ دانه های دلم زیر سنگِ دستاس است *تو که خبر داری…* غریب و بی کس و مظلوم ودلشکسته،علی هنوز هم به شفایت امید بسته،علی فقط تویی که ز تنهایی ام خبر داری دلم به همرَهِ تو رفت،همسفر داری مگر ز داغِ پیمبر چقدر می گُذَرد که باغِ سبزِ تو را این شبِ خزان ببرد *تو هنوز از مصیبت فارغ نشده بودی… زهرای من! رسم همه عالم اینه: اگه کسی عزیز از دست بده همه دورش رو می گیرن… تنهاش نمیگذارن…چرا تنها موندی؟چرا مریض شدی؟چرا دستمال به سر می بندی؟جواب این سوال ها رو کی میده؟! * مگر قرار نشد غمگسارِ من باشی میان معرکه ها ذوالفقارِ من باشی مگر نه قبلِ ورودم قیام می کردی وَ گاه پیشتر از من سلام می کردی زِ جای خیز ،جواب سلام می خواهم نگاه نیمه تمامت، تمام می خواهم *چرا چشمات نیمه بازه زهرای من، چشمات رو به روی علی باز کن…* نگاه بی رمق و ،دست بی رمق، آری شباهتی چه صمیمانه با شفق داری علی که جز دَرِ خیبر میانِ مشت نداشت به معرکه زِرِهش هیچ گاه پشت نداشت ببین که در دلِ او از غمت چه رخ داده به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده… *وقتی زهرا رو دفن کرد؛شیخ مفید در امالی نوشته:”فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبر…”بالای قبر حبیبش ایستاد دستاش رو به هم زد…”هاج به الحُزن…”غم و اندوه به دل علی هجوم آورد…”وَ اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..‌.”شروع کرد، های های گریه کردن…بیا ببین…* به زانوانِ علی،سخت،لرزه افتاده… کسی ندیده علی را که در خروش رود وَ یا در وسط مسجدالنبی ز هوش رود… طیِ حوادثِ دوران علی هراسان نیست ولی تصور داغ تو نیز آسان نیست… تو روز آخر خود نیز کار می کردی *تو خانه داری رو برای خودت افتخار می دونستی…تو به عالم یاد دادی زنی که خانه داره،انسان تحویلِ جامعه میده…انسان تربیت می کنه…* تو روز آخر خود نیز کار می کردی به کار منزل خود افتخار می کردی تنور خانه ی تو گرمِ پختن نان بود چقدر جانِ تو دلواپسِ یتیمان بود * ” اِبکِ لی یا ابالحسن وابکِ لِلیَتامی…” علی برای من گریه کن…برای یتیمام گریه کن”وَلا تَنسَ قَتیلِ العِدا بطفِّ العراقی….” علی جان مراقب حسین من باش..‌* ببین که بی تو در این کودکان توانی نیست کنار سفره ی نان، اشتهای نانی نیست به کودکان یتیم،حرفِ مادرانه بزن بیا به گیسویِ دختر،دوباره شانه بزن *شاید شب ها به هزار زحمت بچه ها رو می خوابوند…بچه هاش با گریه می خوابیدند…اشتهای غذا نداشتند…همچین که مطمئن میشد بچه هاش خوابیدن،بلند میشد…می رفت کنار قبر زهرای خودش… اما بمیرم شاید وقتی برمیگشت می دید بچه هاش بیدار شدند…هر کدوم یه گوشه خونه نشستند…سر به زانو گذاشتند….* “این کودکت چه دیده که هی زار می زند هی دست مشت کرده به دیوار می زند… 🎙 _آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی) #️⃣ #️⃣ _روضه_ شهادت_حضرت_زهرا #️⃣ /پنجشنبه/۲۴اذر #️⃣ /کرمانشاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا