eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
614 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
یاسیدالساجدین..ع عمری به نوکری توسجاد ع. دلخوشیم ما از ازل عزای تو بر دوش می کشیم خدمتگزار بزم تو جبریل بود وبس مانیزپای این علمت تا ابد خوشیم 📓شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی): عمامه و عبای توغارت شده حسین مشت ولگد به روی سرت ای شه ها زدن آتش زده به زندگی ا ت خولی وسنان إینان نمک به زخم دل مصطفی زدن آرمین غلامی(مجنون) __اشعار روضه_ مینویسم برسراین خاک نامت یاحسین خون گرفته صورت ماه تمامت یاحسین غارت عمامه وپیراهنت رادیده ام درسراشیبی مقتل ریخت جامت یاحسین آرمین غلامی(مجنون) تنهاشدی چنین ک غرورت شکسته شد؟ اینان تورا مقابل آن بچه ها زدن تا چوب وسنگها به سر و صورتت نشست ازبهره کشتنت به تنت نیزه ها زدن آرمین غلامی(مجنون) یک لشگری اینجا به قصد كشت آیند درقتلگه با نیزه وبامشت آیند اینجامیان دو حرامي گير كردی شمراز جلو ميزد سپاه از پشت آیند آرمین غلامی(مجنون) برادر آشنای اهل دردی توهرگز خواهرت را ردنکردی دل زینب به دنبال توآمد مرومیدان که ترسم برنگردی مجنون کرمانشاهی شاه دین ازاسبها افتاد ازنفس نفس بارها افتاد اینچنین دوره اش کردند بین لشگر بارها افتاد آرمین غلامی(مجنون) اعتبارش همه شکسته شده بين بی اعتبارها افتاد نعل ها گرد و خاك ميكردند وای بین غبارها افتاد برسره نیزه هاسرش رفته گذرش به نيزه دارها افتاد -آرمین غلامی(مجنون) کیست اینکه بی کس افتاده برزمین خاتم سليمان است تا نقاب از رُخت كنار زدي برتوعالم تمام گریان است _آرمین غلامی(مجنون) زلف آشفته اش پريشان است زیر شمشیرها غزل خوان است آنقدر تیغ ونیزه هاخورده وسط هلهله چه خندان است _آرمین غلامی(مجنون) بدنش دوره شد درآن صحرا بین آن گیر ودارها افتاد صورتش له شده درآن گودال زیرچکمه .چه بی هوا افتاد _آرمین غلامی(مجنون) چو انگشتربه دستت تنگ دیدم تو را با ساربانِ جنگ دیدم سرت درتيرس بود اي،برادر به رخساره توجاي سنگ دیدم _آرمین غلامی(مجنون) زلف آشفته اش پريشان است زیر شمشیرها غزل خوان است آنقدر تیغ ونیزه هاخورده وسط هلهله چه خندان است _آرمین غلامی(مجنون) حرامیان به سویم اشاره بنمودند برای غارت خیمه نظاره بنمودند برای غارت گوشواره وخلخال میان خیمه چنین گوش پاره بنمودند _آرمین غلامی(مجنون) برای درهم ودینار حسین راکشتند چنان که زین غم عظمی مادرت افتاد ندیده ام ولیکن دخترت چنین گوید که ازاصابت سنگی ز.نی سرت افتاد عدومرابه اسارت کشیده بین شهر به راه کوفه النگوی دخترت افتاد _آرمین غلامی
اشعاراسارت... ای قاریم چه کس به لبت سنگ می زند ای خوش صدای من چه صدایت شنیدنی است هرگزمیا به کوفه تورا   نیزه می زنند حال وهوای کوفه برایت شنیدنی است مانده تن شریف تودرقتلگاه ،حسین برروی نیزه حال وهوایت شنیدنی است درازدحام مردم شهرم،تورویِ  نی احساس می کنم که نمایت شنیدنی است جا،بازکرده  حنجره ات یاحسین  به نی غوغای خواهرت به نوایت، شنیدنی است خولی سرت،میان تنورش نهاده بود آوای فاطمه به عزایت  شنیدنی است مجنون به اشک دیده شودزائرت حسین حال وهوای صحن وسرایت شنیدنی است _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)  **
*بانیزه ای فتاده ای ازپا،حسین من صدتکه شدتن توبه صحرا،حسین من لشگربه قامت خَمِ زینب خنده کند خون توجاری است به تماشا،حسین من لب تشنه دخترت دگرازحال می رود آبی رسان به خشکی لبها،حسین من داغت کشانده مادرمن رابه قتلگاه هستی تواسم اعظم زهرا،حسین من گیردبهانة  توبه خیمه سکینه ات پاشوبیابه خیمه توحالا،حسین من دیدم چوپای نحس عدوروی سینه ات برسینه وبرسرزدم آنجا،حسین من زهرای مرضیه سرنعشت ،جامه درید مجنونم وفدائی زهرا،حسین من ازچه توپاره پاره بدن گشته ای حسین راضی به حکم چیده شدن گشته ای حسین خاکی است چادرم ولی ای یارکافی ااست _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعار جدیدشهادت امام سجاد ع.. مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود   روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود   درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود  در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود   عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود   دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود  شعر.. مجنون کرمانشاهی..
اشعارشهادت امام سجاد ع گریان شدی به وقت دعا زین العابدین باهربهانه درهمه جا زین العابدین. کابوس کربلا تن تو آب کرده است میسوزی وبدون صدا زین العابدین سجادی وتوکرببلای مجسمی گریان برای خون خدا زین العابدین پایین نرفته آب خوشی از گلوی تو داری به سینه واعطشا زین العابدین باخاطرات روز اسیری چه میکشی داری به سینه آه ونوا ز ین العابدین. بایاد موی خونی وسرهای روی نی گریان شدی به صبح ومسا زین العابدین. گریه مکن که چشم ترت درد میکشد هستی توغرق اشگ وعزا زین العابدین 📝.شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
اشعارشهادت امام سجاد ع. عاجز شده عالم ز رصدکردنت خون شده تاول سره گردنت‌ برده عدوتورابه مهمانیت کوفه شده محوسخنرانیت مجلسیان کشته به یک غمزه ات ماهرخان محو ابوحمزه ات دیده ی خوبان به توظاهرشده بانظرت خاک جواهرشده حجت مطلق به دوعالم تویی گریه کنه ماه محرم تویی به گوشه چشمی تومراپاک کن گوشه ای ازصحن بقیع خاک کن حضرت سجاد ع شدم زارعشق صحیفه ات مخزن الاسرارعشق چشم انتظارت شده سجاده ها مست نگاه توهمه باده ها به دوش خود به نیمه شب می بری بهر گدا نان ورطب می بری سید سجادمراکن نظر کن نگهی بر منه(مجنون )سحر ✏شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
‍ ⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯ ┄┅═══••↭••══ ┄┅═══••↭••═══┅┄ الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش .... همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ..... ته گودال پیکر افتاده ... توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ... مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود  در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود  دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند *میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....* روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ... حسین ...... *تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن .... آی حسین ....* گریه بر کشتۀ عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد .... *اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....* 1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90 آرمین غلامی ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# بسم الله الرحمن الرحیم سرنیزه ای راه گلویت رابهم ریخت ضرب لگد جام سبویت رابهم ریخت موی سرت درپنجه ی دستان شمر است آن دستها وپنجهِ مویت را بهم ریخت مابین آن گودال افتادی و دیدی تیر و کمان ونیزه رویت را بهم ریخت باضربه ی پا.پیکرت را زیر و روکرد درگوشه ی گودال رویت را بهم ریخت آشفتگی پیکرت را دید ه زینب باران نیزه خلق وخویت را بهم ریخت اینجاسنان و حرمله هم دست گشتند آن نیزه راه گفتگویت را بهم ریخت تیری رسیدو سینه ات راپاره کرده تیر سه شعبه، های و هویت را بهم ریخت (مجنون)نگر که ذوالجناح بی صاحب آمد گویاکه دیده شمر رویت ، را بهم ریخت @majnon1396 __________________________ دهه دوم محرم
# بسم الله الرحمن الرحیم درکوچه هم مسیر .کتک خوردنم حسین بنگرکه من اسیر کتک خوردنم حسین دیدی گرسنگی تن من آب کرده بود قدم خمیده؟ سیر کتک خوردنم حسین تا ٬گشته ای گلم ٬کمرم پای عشق تو درشام .سر به زیر کتک خوردنم حسین ازسنگ شامیان سر و رویم شکسته شد درکوچه ها اسیر کتک خوردنم حسین این زخم وداغ بی کسی ام دیدنی شده بعد از تو زود پیر کتک خوردنم حسین دیدی نرفته‌ام به کنیزی نگر ٬ولی کوچک شدم، حقیر کتک خوردنم حسین (مجنون) ببین که مردم کوفع چه میکنند باهربهانه٬ گیر کتک خوردنم حسین. @majnon1396 __________________________ _دوم _محرم
بسم الله الرحمن الرحیم پرده بردار ازنقاب ای آفتاب از روی نی تاکه گرددجلوه گرخورشیدناب از روی نی تانظاره کرده ام خورشیده خون آلوده را گفتمت خورشیدزخمی.رخ متاب از روی نی کهکشانی شدبیابان چونکه امشب میدمد ماه من ازخیمه هاو آفتاب از روی نی روز محشر ریگ ریگ این بیابان ها گواست دشت وصحرا خورده زخم بی حساب از روی نی دیده یال سرخ رنگ وپیکری درخاک وخون وای دیدی اسبهای بی رکاب از روی نی گرعطش نوشیدن اینجا آرزوی آب بود میرسد اینجا عطش ها راجواب از روی نی رودها ازسینه ها جاری شده ای وای من چونکه می آیدصدای آب آب از روی نی گرچه اینجا حرف (مجنون)تشنگی وبی کسی است چشمه چشمه می تراود شعرناب از روی نی @majnon1396 __________________________