هدایت شده از مطالب ناب در منبر
داستانترورابوبکروعایشه_نجاحالطایی_5917899187910872957.pdf
1.1M
#22جمادی_الثانی
#مطاعن_ابوبکر
#کتب_اعتقادی
#پی_دی_اف
#کتب_تبری
🔴 کتابی فارسی، باعنوان: #داستان_ترور_ابوبکر_و_عایشه
🔘 #دکتر_نجاح_الطایی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
۲۰۲۳_۰۱_۱۵_۱۷_۱۲_۵۸_روضه امام کاظم وحضرت قاسم.mp3
8.21M
👆👆بسم الله الرحمن الرحيم #یامهـــدے(؏ج)
متن روضه حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام
مداح..حاج آرمین غلامی
عمری بر آن سرم که شوم خاکِ پایِ دوست
تا هستی ام شود غبار در هوایِ تو
روزی هزار بار اگر جان دهم کم است
در شوق لحظه ای که بمیرم برایِ تو
کویِ تو را به ملک دو عالم نمی دهم
آری گدای توست همیشه گدایِ تو
تو برتری از آن که شوی آشنا به من
من کمترم از این که شوم آشنایِ تو
با این همه زِ کویِ تو جایی نمیروم
باشد سرم همیشه به خاکِ سرایِ تو
یک بار مرا به رَهِ خویش کن فدا
ای صد هزار مرتبه عالم فدایِ تو
ایام شهادتِ باب الحوائج آقا موسی ابن جعفر .. آی گرفتارا ، آی مریض دارا ، آی اونایی که گره به کارتون خورده ، بسم الله ..
*چهارده سالِ از این زندان به آن زندان، اما زندانِ آخر با زندان هایِ دیگه فرق داشت، یه ملعونی به نام سندی ابن شاهک زندان بانِ حضرتِ .. بسیار شقی و بی ادبِ .. هر بار با تازیانه واردِ زندان میشد .. یا امام رضا دارم روضۀ باباتُ میخونم .. حیا میکنم بگم با این آقا چه میکرد اما هر وقت بر میگشت میدیدن تازیانه خون آلوده .. یا موسی ابن جعفر .. با این که عیال واره اما ملاقاتی نداره .. _(چرا؟) آخه ممنوع الملاقاتِ .. یه وقت صدا میزنه پسرم، یه وقتایی هم صدا میزنه دخترم معصومه دلم برات تنگ شده .. میگه این زندانِ آخری تاریک بود، نمور بود حضرت با علم امامت شب و روزُ تشخیص میداد .. ای غریب آقام ..
پشتِ در زندانِ بغداد جمع شدن ، گفتن چی شده؟.. گفتن هارون نامه نوشته گفته موسی ابن جعفر رو آزاد کنید .. شیعیان جمع شدن .. یکی گفت موسی ابن جعفرُ ببینم رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم، صورتشُ میبوسم .. آخ بمیرم یه وقت دیدن درِ زندانِ بغداد باز شد (ان شالله کاظمین ..) دیدن چهار تا حمال یه بدنِ بی جانیُ رو تختۀ در دارن میارن ، هی صدا میزنن «هذا امام رفض» این بدنِ امام شیعیانِ .. ظاهراً بدن حجمی نداره اما بازم سنگینه .. (بگم حاجت دارا ، گرفتارا صدا ناله شون بلند شه؟..) عباشُ کنار زدن دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. کاش غربت به همین جا ختم میشد .. یا صاحب الزمان .. آوردنش گذاشتن رو جسرِ بغداد رها کردن و رفتن .. آی آقام ..
سلیمان پنجرۀ قصرُ باز کرد دید یه بدن غریب افتاده .. گفت بدنِ کیه کسی کاری نداره؟!گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ .. دیدن از قصر دوان دوان داره میاد این بدنِ پسر فاطمه ست .. زیرِ این بدنُ بگیرید بلند کنید .. هذا طیب ابن طیب .. این بدنِ پاک پسرِ پاکِ، محترمانه کفن آوردن دفنش کردن، همۀ روضه ها باید ختم به کربلا بشه، بریم کربلا ..چی گذشت به قاسم
👇👇
#قسمت_دوم روضه و توسل حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
●☆●☆●☆●☆●☆●☆●☆●☆●☆
ای حیدرِ امام حسن، شیرِ کارزار
سرو قد تو، نیزه و اَبروت ذوالفقار
*هرکاری کرد ابی عبدالله زره اندازه این بچه پیدا نشد، چیکارکرد عمو ؟یه لباس سفید تنش کرد عمامه سرش بست مقتل میگه تحت الحنک عمامه رو باز کرد براش نقاب درست کرد،چرا نقاب می زنی عمو ؟ گفت می خام چشمت نزنن عمو، خیلی مثل بابات می مونی *
ای حیدرِ امام حسن، شیرِ کارزار
سرو قد تو، نیزه و اَبروت ذوالفقار
عباسِ کربلا شده در سیزده بهار
یک کربلا سپاه، ز تیغ تو الفرار
*بعضی نقل ها نوشته 200 نفر، بعضی نوشته تو دو مرحله 80 نفر، یه نوجوان سیزده ساله 80 نفر و کشتن شوخی نیست . این معلومه استاد داشته، کی از عباس بهتر*
در روزِ کارزار علی اکبری دگر
پیداست در جمال تو پیغمبری دگر
در سیزده بهار، بهشت خدا شدی
تسبیحِ دانه دانه ی از هم جدا شدی
در پیش دیدگان عمویت فدا شدی
مثل امام خویش،سراجُ الهُدی شدی
ای رویِ خون گرفته ات، آیینه ی حسن
معراجِ روحِ پاک تو، از سینه ی حسن
*اجازه می خواست، اجازه نداد ابی عبدالله ، یکی از شهدایی که چندین بار رفت و آمد و اجازه نداد . اون علی اکبرِبود که تا گفت: برم؟ حسین گفت: برو عزیزم . از پسرخودش راحت می تونست بگذره اما از امانت برادرش نمی تونست بگذره . تو یتیمِ امامِ مجتبایی . اون علی اکبرِ که" اِسْتَأْذَنَ فَأَذِنَ اَباه" تا گفت برم؟ گفت: برو عزیزم. اما قاسم و اجازه نداد ، کیفیت اجازه گرفتنش هم بارها شنیدید ، نامه ی پدرش رو داد، اینقد رو پاهای عمو گریه کرد، اینقد التماس کرد، خوشبحال اونایی که برا شهادت التماس می کنن و گریه می کنن، شهید حججی رو دیدید قبل رفتن افتاد رو پاهای پدر و مادرش ، اینا از همین روضه ها این خط و یاد گرفتن . باید بیفتی روپای پدر و مادرت تا بهت اجازه ی پرواز بدن....قاسم،پدر نداشت افتاد رو پای عمو التماس کرد....*
تابیده از جمال تو انوار پنج تن
در خشم یک حسینی و در حِلم یک حسن
*هم خون امام مجتبی تو رگشِ، هم تربیت حسینی داره . ده سال تو دامن حسین تربیت شد.*
زخمت چو حلقه های زره مانده بر بدن
خونِ تو پیرهن شد و پیروهنت کفن
خورشید ذره ذره به میدانِ کربلا
افشانده ن
ور سرخ، به دامانِ کربلا
*رفت میدان ، میدان رفتنش ، رجز خوندنش ، مبارزه اش ، جنگش ، همه رو مات و متحیر کرد، همه رو مستاصل کرد، بعضی از نقل ها نوشتن: برگشت اظهار عطش کرد مثل علی اکبر ،علی اکبر هم برگشت بعضی ها نوشتن ، قاسم هم برگشت ، ابی عبدالله انگشتر عقیق تو دهانش گذاشت ، بعضی ها نوشتن عمو بغلش کرد ، دوباره رفت میدان ، این بار آخر هر کاری کردن دیدن قاسم و حریف نمی شن چه کردن ، همه ی نامرد ها همه ی خباثت ها، همه ی بدی ها یه طرف جمع شد ، یه نانجیبی گفت: اینجوری فایده نداره ، این نوه ی علیِ، این خون حسن تو رگهاشِ ، چه کنیم ؟ گفت دورش حلقه بزنید سنگ بارانش کنید، گرد و خاک کنید، دیدش رو بگیرید .چه کردن؟ من یه سئوال دارم ، سئوال منم با گریه جواب بدی من رد میشم . یه نفر وسط میدون می جنگه زره داره، سپر داره ،کلاه خود داره، نیزه داره میتونه دفاع کنه، اما یه نوجوانی که پاش به رکاب نمی رسه، نه زره داشت، نه سپر داشت . اهل ناله کمک کنن، یتیم نوازی کنن .....*
سربازِ بی زره ،که سراپا سپر شدی
قرآن پاره پاره، چو قلب پدر شدی
در زیر تیغ، بِسملِ بی بال و پر شدی
یک آسمان ستاره هزاران قمر شدی
ای حسین....
____
فایل صوتی -قسمت دوم-
👇👇👇
۲۰۲۳_۰۱_۱۵_۱۷_۱۱_۰۳_مجلس لعن وذکرعلی(ع).mp3
12.3M
👆👆بسم الله الرحمن الرحيم #یامهـــدے(؏ج)
ایام برائت | ايام البرائه
🎞 متن اشعار/حاج آرمین غلامی
نمیشود هم علی را دوست داشت
هم دشمنش را...
یا بینا باش یا کور!
🔹حدیثی از #امیرالمومنین
📚 فإِمَّا أَنْ تَعْمَی وَ إِمَّا أَنْ تُبْصِرُ
حدیثی از دو لب مصطفی مراست به ياد
به آب زر بنویسم اگر رواست، رواست
تو گوئی آنکه دو گوشم بود به گفتۀ او
که گفت: خصم علی، نسل حيض يا که زناست
خدا گواست پیِ دشمن علی نروم
حلالزاده رهش از حرامزاده جداست
قتل حسین نقشهی شوم سقیفه بود
تیر و کمان و نیزه به دست خلیفه بود
سر را عمر برید و ابوبکر زد به نِی
کربوبلا نتیجهی تلخ صحیفه بود
کس نیست به قدر و جاه هم پایه تو
در هر دو جهان بر سر ما سایه تو
تا دیده ام افتاد به قبرت گفتم
رحمت به تو لعنت به دو همسایه تو
#
من که از مِهر علی گرم بوَد بازارم
به خدای اَحَد از آن دو نفر بیزارم
پسرِ ناخلفِ فاطمه باشم من اگر-
دست از لعن ابوبکر و عمر بردارم
امشب فقط از شمس و قمر باید گفت
از دسته گل پیامبر باید گفت
ای دل شب مرگ ابابکر
شادی دلش لعن عمر باید گفت
بردار تیغِ حیدر و پا در رکاب کن
ویرانهی بقیع ببین و شتاب کن
تاوان جابِهجا شدنِ خشتی از بقیع،
سقف سقیفه را سَرِ دشمن خراب کن
قرآنِ روی نیزه بسوزان و بازگرد
تفسیر آیه های «شدیدُ العِقاب» کن
بین مدینه راه بیانداز جویِ خون
رویِ زمین ز خونِ سقیفه خضاب کن
بعد از سلامْ محضر پیغمبر خدا،
رو در حریم و بارگهِ آن جناب کن
عُزّیٰ و لات را ز دل خاک دربیار
بر شاخههای خشك، اسیر طناب کن
از دومی بپرس چه شد بین کوچهها
پیشِ نگاهِ خلق سوال و جواب کن
روزی هزار بار بمیران و زنده کن
روزی هزار مرتبه او را عذاب کن
بسپار دستِ قومِ عَجَم انتقام را
رویِ تمامِ کشورِ سلمان حساب کن
ما آن قبیلهایم که «فیروز زاده»ایم
یادی ز خنجرِ دو سر و آسیاب کن
با اهلِ این دیار بگو کارْ با شماست
هیزم بیاورید که امروز روز ماسـت!
ان شاء الله
#انتقام #امام_زمان
شدیم پورِ خَلَف، ختم لعن میگیریم
به یادبودِ سَلَف ختم لعن میگیریم
به حکم شیخ صدوق و کلینی و متنِ-
بحار و نصّ تُحَف ختم لعن میگیریم
تمام عمر عزادار مادریم و ببین
که ما به خشم و اَسَف ختم لعن میگیریم
به یاد منتقم او، همیشه تسبیحی-
گرفتهایم به کف، ختم لعن میگیریم
در انتظار غدیریم، با شرف هستیم
و تا ظهور شرف ختم لعن میگیریم
در انتظار هبوط مسیح میمانیم
و ایستاده به صف ختم لعن میگیریم
یقین، امام زمان منجی قلوب آید،
و با سرور و شعف ختم لعن میگیریم
به شکر نعمت اینکه جواهر خلقت
شده برون ز صدف ختم لعن میگیریم
ظهور میکند و میرسد زمانی که
میانِ صحن نجف ختم لعن میگیریم
حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد
به آب زر بنویسم اگر رواست، رواست
تو گویی آنکه دو گوشم بوَد به گفتۀ او
كه گفت: خصمِ علی نسلِ حیض یا که زناست
خدا گواست پیِ دشمن علی نروم
حلالزاده رهش از حرامزاده جداست
#شعر_تبری
ز محکمات الهی لطیفه ساختهاند
ببین چه بتکدهای در سقیفه ساختهاند
از آفتاب مدینه حَذَر نمودند و
ز آفتابۀ یثرب خلیفه ساختهاند
| #شعر_تبری
وقتی به حکم حق، تن و سر آفریده شد
آنگه دو لب برای بشر آفریده شد
یک لب برای مدح علی آفرید و پس
یک لب برای لعن عمر آفریده شد
#
#شعر_تبری
کاخ خلیفه های زمان را تکان دهیم
حتی اگر توسط این کار جان دهیم
روزی که از حجاز بیاید امیرمان
حاشا که بر جماعت سنّی امان دهیم
یک روز میرسد که به کوری چشمشان
روی مناره های مدینه اذان دهیم
آن روز با رسیدن حق ، ذوالفقار را
بر دشمنان حضرت زهرا نشان دهیم
مشق عزیز فاطمه کردیم سال ها
پس واجب است صبح ظهور امتحان دهیم
ای غاصبان مکه بدانید عاقبت
ماییم، ما که تکیه بر این آستان دهیم!
#انتقام #امام_زمان
#شعر_تبری
۲۰۲۳_۰۱_۱۵_۱۷_۱۲_۴۱_مدح علی.ع..mp3
2.01M
👆👆بسم الله الرحمن الرحيم #یامهـــدے(؏ج)
مدح مولا/مداح..حاج آرمین غلامی
درجهان شاهی به جز شاه نجف افسانه است
هرکه مولایش شود غیر علی دیوانه است
هر که در بندش شود با جرعه ای مستش کند
چون که حیدر صاحب جامِ می و میخانه است
جرعه ای از جام حیدر را بنوش به به ببین
غیر این میخانه هر جایی روی غمخانه است
نقد حیدر را بگیر ورنه هلاکی آدمی
وعده اش بر حوض کوثر درب سقاخانه است
عشق را از میثم خرما فروش آموختم
گرد شمع روی حیدر قنبرش پروانه است
سنگ حیدر را بزن بر سینه ات گر مخلصی
مرحم غم های مولا حضرت ریحانه است
خوش بود آن دل که در مدح امیر المؤمنین
دم به دم هوهو کنان در ناله مستانه است
هر که را در دل بود الطاف پاک حیدری
در میان دوستانش عالم فرزانه است
نام او نام خدا و حرف او حرف خدا
هر که عاشق بر خداست با مرتضی هم خانه است
یکشنبتون متبرک به حضرت علی علیه السلام