🎥 سیلِ زلزله در ترکیه!
🔺بعضی از تصاویر واقعاً فیلمهای آخرالزمانی رو تداعی میکنه!
🔹تصاویری از لحظه وقوع زلزله دوم که بهتازگی منتشر شده است.
📢بر مامون🔥 لعنت
🚩🚩🚩ماجرای تولد شرم آور مأمون🔥 عباسی..
مامون پس از کشتن امین (برادر خود) با زبیده خاتون مادر وی ملاقات کرد و عذرهای فراوان خواست ولی هر چه عذرخواهی می نمود جوابی نمی شنید. در این بین متوجه شد که مادر زیرزبانی سخنانی می گوید ولی معنای آن را متوجه نمی شود. مأمون گفت: مادر مرا نفرین می کنی؟ گفت: نه. ولی مامون همچنان اصرار ورزید تا بداند مادرش چه می گوید!؟ تا این که زبیده چنین گفت: من به یاد می آورم مطلبی را که تمام مقدرات کشتن پسرم (حتی به قتل رساندن امام رضا علیه السلام توسط وی در آینده) از همان ماجرا رقم می خورد! و آن ماجرا این است:
👈👈 روزی با پدرت شطرنج بازی می کردیم، به شرط آن که هر کس برد، آنچه از فرد بازنده خواست عملی کند. در این بین پدرت بر من پیروز گردید و شرط عجیب خود را برایم گذاشت: وی (هارون الرشید) گفت: باید دور قصر را برهنه و عریان بگردی! و من هر چه عذر خواستم قبول نکرد و بالاخره خواسته ی او را عملی کردم.
♦️پس از آن دوباره شروع به بازی کردیم و این دفعه من بر او غالب آمدم و به وی گفتم: باید در آشپزخانه قصر با قبیح ترین و زشت ترین کنیزان عمل زناشویی را انجام بدهی! و پدرت هر چه من را التماس نمود و حتی گفت که خراج یک سال مصر را به من می دهد، ولی من قبول نکردم و دست او را گرفتم و بردم میان آشپزخانه، و خوب گشتم و کنیزی بدشکل تر از مادر تو «مراجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، آن عمل را انجام بدهی! او اجباراً این عمل را انجام داد و نطفه ی تو منعقد شد، حالا در ذهنم این ماجرا به یاد آمد و داشتم بر زیر لب به خود می گفتم: «لَعَن الله اللجاج»، خدا لعنت کند مرا که به فشار و اصرار سبب قتل پسر خودم شدم!
📚 منابع:
-- حـيـاة الحيوان، دميرى ج1، ص72
-- اعلام الناس فى اخبار البرامكة، وبنى العباس، اتليدى،ص 106و107
👈👈 جان عالمیان به فدای مولایمان امام صادق علیه السلام که فرمودند:
دشمن ما (اهل البیت علیهم السلام) نیست، مگر کسی که ولدالزناست یا مادرش در حیض به او حامله شده باشد.
📚 حلیه المتقین، علامه بزرگوار مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت
تحقیقی ازمجنون کرمانشاهی
📋 #روضه_امام_کاظم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
#متن_روضه / *بخش دوم صوت*
#شهادت_امام_کاظم (ع)
مداحیهای حاج آرمین غلامی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام رضا (ع) با حضرت معصومه سلام الله علیها نشسته بودن ، یه مرتبه این خواهر دید امام رضا از نظرها غائب شد، ساعتها رفت، بعد از ساعتها برگشت....
یه نگاهی به داداش کرد. دید موها آشفتهست، سر و رو خاکیه، لباسها خاکیه، صورت برآشفتهست؛ کجا بودی داداش؟ چرا سر و وضعت اینطوریه؟
صدا زد خواهرم دیگه بیبابا شدیم، دیگه نمیخواد منتظر بابا باشی.
فقط یه خبر برا این خانوم آوردن. اینقدر گریه کرد....
دختره ، دخترا باباییان ، فقط یه خبر براش آوردن...
اما قربون اون دختری برم، کاش براش خبر میآوردن؛ یه مرتبه دید یه سر بریده رو آوردن...
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_نوحه_روضه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️