eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
618 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار میلاد امام زمان (ع) خواب دیدم در کنارم بوده ای بی قرار بی قرارم بوده ای دیدم آنجا صورت آئینه را خواب عشقت بسته را ه سینه را سینه مالامال زیبایی شده کنج قلبم شور شیدایی شده خواب می دیدم سرم بر پای توست بر لبانم شورش غوغای توست مه جبینا آمدی بردی دلم از کفم بردی تمام حاصلم حاصلم بر باد دادی ای صنم سائل دلخسته کویت منم کنج مخمور دلم آوای توست در سرای تار و پودم جای توست بهر دیدار تو غوغا می کنم با غم عشق تو سودا می کنم یک نفر در این سرا یارم نبود وعده هایت جان و قلبم را ربود چار دیوار دلم ، غمخانه شد خانه آباد دلم ویرانه شد در گلویم مانده صد عقده بیا کشتیم با این همه وعده بیا _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
میلاد حجت ابن الحسن (عج) خواب من وصف نگار مه لقاست ذکر و وصف آن خدای ماسواست خواب می دیدم که خورشید آمده آخرین پیغام توحید آمده خواب می دیدم افق را غرق نور از وجودش عالمی گردیده طور خواب می دیدم که مولا آمده آخرین فرزند زهرا آمده خواب می دیدم فلک گلشن شده آسمان سینه ام روشن شده خواب دیدم عالمی بشکفته شد از ولیعهدی سخنها گفته شد خواب می دیدم که مستی می کنم با گلم یکتا پرستی می کنم خواب دیدم پرده دار کعبه ای خواب می دیدم کنار کعبه ای بیرق آل علی در دست توست عالم امکان سراپا مست توست خواب دیدم یار مه رو آمده در فضای دل پرستو آمده خواب می دیدم که با اسبی سفید آخرین دلداده زهرا رسید بر لبم ذکر انا الهو آمده آسمانی غرق در هو آمده خواب می دیدم که آید از سفر می نماید بر گدایانش نظر خواب می دیدم که آئی سوی من یک تبسم می کنی بر روی من چشم خود را از گناهان بسته ام خواب می دیدم که یارش گشته ام خواب می دیدم که دلدار آمده یوسف زهرا به بازار آمده خواب می دیدم به دستش ذوالفقار بهر قتل دومی چشم انتظار خواب می دیدم که گیرد انتقام می کند بر مادر و جدش سلام خواب می دیدم بدون واهمه آوری بیرون تو خصم فاطمه می کشی آتش به جسم دومی لعن و نفرینت بود بر سومی خواب (مجنون) تا ابدتعبیر شد اذن خالق بر فرج تدبیر شد شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) *»»»»»»»*
میلاد مهدی(عج) راز دل افشا کنم در میکده عقده ها دارم میان بتکده در پی زیبا رخ شهزاده ام سجده بر خاک زمین بنهاده ام چشم هجران مرا روشن نما با قدومت خانه را گلشن نما با دو چشم مست خود دل می بری کشتی غم را به ساحل می بری در بیابان در پی آئینه ام واژه ای باشد میان سینه ام لاله ام وصف خودش آغاز کرد همچو بلبل نغمه اش را ساز کرد گفته من زیباترین آلاله ام بهترین واژه برای لاله ام نام من دل می برد از عاشقان نور من باشد میان کهکشان موی من تفسیری از شبها بود روزها از روی من پیدا بود هر ملک بر صورت من خنده کرد نام من افلاکیان را زنده کرد نام من بر روی لبهای همه مهدیم من یادگار فاطمه مهدیم من مونس و دلدار تو در پریشانی منم غمخوار تو مستم از آن جرعه باقی عشق مهدیا ای آخرین ساقی عشق بر تمام دیده گان گشتم نهان ابن زهرا هستم ای اهل جهان پشت ابری روی من باشد نهان سرخی مغرب منم ای عاشقان دیده ام من روی سائل را سیاه دیده ام من نوکرم را در گناه دیده ام من در گناهی غوطه ور می شود در تو گناهان شعله ور گریه ها کردم برای شیعیان من دعا کردم برای عاصیان دین خود را بر عدویت باختی دیده ای رویم ولی نشناختی بارها کردم سلامت یار ما با خودت گفتی که بود این آشنا نام من دیگر برایت مرده است مال دنیا روح دین را برده است بس کنم صحبت ز کار پست تو گیرم ای عاشق دوباره دست تو لیک با من همسفر شو آشنا تا زخود گویم برایت قصه ها نام زهرا مایه جان و تن است ذوالفقار مرتضا پیش من است مهدیم من مونس بیچاره ها مهدیم من وارث گوشواره ها پیش من شمشیر جدم حیدر است در دو دستم گوشواره مادر است وارث باغ فدک هستم ولی غصه ها دارم به آوای علی ناله دار کوچه این جان و تن است هیزم خصم علی پیش من است در شب میلاد من مستی نما بین این سفره بیا دستی نما عیدیت را بر گدا مهدی بده راهیم بنما بسوی میکده شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
هردل خرسند بامهدی خوش است لعل پر لبخند بامهدی خوش است گفت کام عشق را شیرین کنم بوسه ای چون قند بامهدی خوش است تا اسیر تیغ ابرویش شدم آنچه دل را کند بامهدی خوش است حرف بسیار است اما دلبریست حرف یاسوگند بامهدی خوش است میوه ی تنها ثمر دارد ولی میوه ی پیوند بامهدی خوش است گرچه فرقی نیست در فرزندها اولین فرزند بامهدی خوش است علت لبخند طاها اوست او آخرین فرزند زهرا اوست او کشتی امواج، دریا مهدی است آسمان نه عرش اعلی مهدی است تا نوشتم ماه امشب سر زده تو بگو خورشید فردا مهدی است طاق دنیا ناگهان لرزید و گفت آخرین منجی دنیا مهدی است تاکه صد آمد نود هم میرود آن دم اعلا مسیحا مهدی است خواب رویش آرزوی مابود اهل عالم یار رویا مهدی است گفت مجنون کوری چشم حسود کف بزن زیرا که لیلا مهدی است شمس دلخواه بنی هاشم تویی آخرین ماه بنی هاشم تویی هرکه از نامش دوا برداشته نسخه ی درمان این دلها تویی من یقین دارم که محشر میکنی چون شفا بردرد های ما تویی نه فقط حُسنت حجاز و کوفه را سرزمین شام را مولاتویی تیر مژگانت خطا هرگز نکرد چون کمانش سوی ما آقا تویی در رگ تو خون حیدرجاری است اوج ایثار و وفاتنها تویی بر دل لشگر زدی وقت فرج کوفه را بانگ عزا تنها تویی درسحرمهدی موعود آمده آخرین منجی معبودآمده عرش وفرش امشب پریشانت شده برسر خوان تو مهمانت شده درقیامت با پیمبر برنخیز بینتان جبریل حیرانت شده معتقد هستم که با یک گوشه چشم عالم ایجاد ، سلمانت شده دیده و چشمت اگر لب‌ تر کند هر ستون انگوربارانت شده میوه ی عمر امام عسکری خنده کن بابا یت حیرانت شده میرسد آوای حق ازنای تو ای به قربان قد و بالای تو شدعیان درقامتت قدر وجلال دروجود اطهرت پیدا کمال یک بشر سرتابپا خیرالبشر درتوباشد این همه حسن وجمال سروقدت نخل امید بشر روی ماهت آفتاب بی زوال هم فصاحت هم شجاعت هم ادب درعیان قامتت قدروجلال هرکه چشم افکند برماه رخت گشته مبهوت ازنگاه آن جمال هرچه دارد انبیا واولیا دروجودت ذات پاک ذوالجلال آن طلوع ماه شعبانی رسید مژده مهدی ماه کنعانی رسید -آرمین غلامی(مجنون ) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی
میلاد امام زمان(عج) بشنو از سنبل روایت می کند وز مقام گل حکایت می کند می کند و.صف گل خیر النساء مهدی آن دلداده آل کسا عالمی مستانه و حیران او جان فدای گوشه چشمان او وصف ماه شهر یثرب می کنم وصف آن سرخی مغرب می کنم سائلان را سوی مستی می کشد خال او مستانه ما را می کشد هر مکانی بی جودش برزخ است جنت و رضوان بی او دوزخ است کوکب اقبال مائی مهدیا بلبل آل کسائی مهدیا مهدی ای نیلوفر باغ دلم مهدی ای بود و نبود حاصلم ای سراپای وجودت از علی مهدی ای زیباترین یاس نبی با دلم یکشب مناجاتی نما تا شود این سائلت غرق دعا شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
آمد ز ره ای عاشقان زیبا گل باغ جنان مژده دهم بر عالمی آمد ز ره ماه نهان آمد گل توحید من آن منتها امید من مژده رسانم ای صنم کرده طلوع خورشید من آن طلعت زیبای تو بوی بهران می دهد چشم خمار ناز تو جانی به جانان می دهد زیبا گل زهرا توئی ای نرگس شهلای من آمد گل ختم رسل ، آن دلبر رعنای من نام تو را بر دل نوشت ای دلبر زیبا سرشت ای تکسوار فاطمه ما را رسان سوی بهشت کی آئی ای زیبا نگار می گیرم از هجر تو فال ما را ببر سوی خدا ای دلبر زیبا خصال ما را ببر ای ساقیا دیگر به سوی میکده ای واژه مستانگی می را به دستانم بده دین مرا ایمان توئی ای معنی هر آب و گل روح مرا ریسمان توئی گردیده ام از تو خجل یوسف به بازار آمده از بهر ما یار آمده گل مست و شیدا این سخن گوید که دلدار آمده آمد ز ره دادگان خورشید آل مصطفی گویا ز راه کربلا آید نگار مرتضا آن آخرین ماه علی می آید از شهر جنون از آن دم زهرائیش گردیده عالم غرق خون ذکر انا المهدی او آید بدون واهمه گوید فلک با زمزمه آمد عزیز فاطمه پستی به پایان آنمده آن روح ریحان آمده مهدی رسید ای عاشقان هجرم به پایان آمده ای خاک پایت عرشیان ای دلبر ابرو کمان ای حجت ثانی عشر ای مه لقای فرشیان می آید از مشرق کسی با پرچم سبز حسین ای عاشقان می آید آن زیبا نگار عالمین می آید ای یاران دگر آن چادر خاکی به دست آتش کشد بر جسم آن ثانی خون آشام و پست ای مهدی زهرا گذر سوی گدای خود نما از بهره این آلوده دل یابن الحسن بنما دعا _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعارمیلاد امام مهدی ( ع ) ببین ای دل اثرها می کند سوز شب غم را سحرها می کند سوز ببین ای دل که خاکستر شوی تو که از یادت گذرها می کند سوز ببین ای دل که سوزد آتش از تو کباب جان جگرها می کند سوز ببین ای دل شمیم عطر و بویت به جان و دل اثرها می کند سوز ببین ای دل که آهنگ صدایت ز نامحرم حذرها می کند سوز ببین ای دل که مرغ پر شکسته به شهر گل سفرها می کند سوز ببین ای دل که مجنون بی قرار است ز هجرانش نظرها می کند سوز _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
آن حضرت عشق خواهدآمد آن صولت عشق خواهدآمد آن روح ادب .خدای احساس آن غیرت عشق خواهدآمد باشدهمه جا همیشه سردار آن دولت عشق خواهدآمد او قبله ی عیسای مسیح است باهیبت عشق خواهدآمد از روز ازل منجی عشق است باغربت عشق خواهدآمد بر پایه ی عرش پرچم اوست باهمت عشق خواهدآمد مستان همه جرعه نوش جامش آن ساحت عشق خواهدآمد قدسی نفسان اسیر اویند آن وحدت عشق خواهدآمد رویش شده خورشید جهانی باهیبت عشق خواهدآمد رویش همه جلوه ی حسین است آن حضرت عشق خواهدآمد ازجلوه ی او نماز برپاست قدقامت عشق خواهدآمد مهدی ع.به تو(مجنون)زمانم آن کثرت عشق خواهدآمد 📕شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
🌹 افسوس شیخ طوسی بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم 🍃 ملّا محسن فیض کاشانی، آن عارف بالله، صاحب کتاب کلمات­ مکنونه و کتب عرفانی و اخلاقی و علمی دیگر، در عالم رؤیا یا مکاشفه، شیخ الطائفه، شیخ طوسی را می­‌بیند 🍃 به شیخ طوسی عرضه می­‌دارد که آقا! آن­جا چه خبر است؟ شیخ طوسی می­‌فرماید: آن­جا چه خبر است؟ این­جا خبری نیست، خبرها آن­جاست، 🍃 ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب می­‌کند و می­‌گوید من عرض کردم: آقا! خبر آن‌ طرف است، این‌ طرف که خبری نیست، 🍃 شیخ طوسی می­‌گوید: خیر، اتّفاقاً بر عکس متوجّه شدید، خبر آن­جاست و این‌ طرف، خبری نیست، هر چه این‌ طرف هست از آن­جا آمده است. 🍃 فقط به تو بگویم: ای محسن! بدان، هر چه هست در دنیاست و من امروز مغموم هستم و افسوس می­‌خورم که می­‌توانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم، تعبیر عجیبی دارد ✨ می­‌فرماید: اگر می­‌دانستید که این­جا، فقط یک ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص) چقدر ارزش دارد، آن‌ وقت می­‌فهمیدید، چرا در ماه مبارک رمضان، اوّ‌لین دعا، این است «اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور» ✨
اللهم عجل لولیک الفرج: زمان دروقت خودهرگز ندارد از تو عالی‌تر نباشد در زمین هرگز از این عالی تعالی‌تر به خلق وخو وهم سیرت شبیه خاتم مرسل به حمدِالله وَالمِنَّه رسیده ماه عالی تر نبی صورت علی سیرت حسن تمثال باشد او نبوده در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر اگر فرش درت گردم به عالم محترم گردم شداز قالیچه‌ی کرمان و کاشان سینه قالی‌تر علی باید ؛ شود ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین حیدر علی ه دیگری آمد که باشداو علی اکبر اگر زلفش شبی افتد به دست این دلِ شیدا "به عطرو بوی او بخشم سمرقند و بخارا را" علی اکبر در آغوشِ حسین است و به لب خنده ببین ارباب ما ‌بخشد به یومنش ملک این دنیا اگر پروانه ای دیدی لب گهواره اکبر بدان جبریل آورده است مبارک بادِ حیدر را بیا بابابزرگ بین برای این نوه غوغاست اذانش را علی سر داده و داذه به دستش اکبرلیلا علی سرور علی دلبر علی آن شبه پیغمبر علی ه دیگری آمد که باشداوعلی اکبر علی اکبری آمد که شاهِ شهریاران بود علی اکبری آمد که ماهِ ماه شعبان بود چو زهرا خنده ای میزد خدا این نکته میفرمود برای هرملک طفلی چو اکبر پاره ی جان بود که زهرا طورِ دیگربا عروسش ام لیلا بود میانِ این عروسانش عزیز قلب جانان بود تبسمهای زیبایش ببین که میبرد امشب دلِ مادربزرگش را  کناره اوپدر جان بود رسیده دلبرلیلا رسیده جلوه ی داور علی ه دیگری آمد که باشداوعلی اکبر یل گردان عاشورا یی وتو میرِ میدانی علی ه اکبر لیلا امیرِ تیغ دارانی برایت لافتی الا علی می‌آید از خیمه چو سربند علی راتو ببندی رویِ پیشانی حسین، الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خواند که با شمشیر می‌گردی علیِ حیدرِ ثانی علیِ اکبرِ اینجا نه تو بالاتر از آنی یل گردان عاشورا ، تو طوفان‌تر زِ طوفانی علی آن چارده تصویر علی آن جلوه ی داور علی ه دیگری آمد که باشد او‌علی اکبر حسین گریان جسمت تو زِ سوزِ استخوانت بود که زخمِ کهنه‌ی لشگربه زخمِ بی زبانت بود زِ چشمان تو پرسیده کنار نعش بی جانت به شام وکوفه لبهایت به روی خیزرانت بود قنوتت را که می‌دیده نگاه خواهرت می‌گفت امان از دزدِ انگشتر امان از ساربات بود خدایاچون حسین یکجاهمه پیراهنش بردند؟ دلت آزرده تر آقا زِ لبخندِ سنانت بود علی آمد که عاشورا شودچون صحنه ی محشر علی ه دیگری آمد که باشد او علی اکبر غلامی(مجنون کرمانشاهی)_