هدایت شده از کانال حسین دارابی
فکر کنید تو راهپیمایی یهو یه عدهای با این تیپ شروع کردن جلوی سردار سلامی شعار دادن که زن، زندگی.... یهو همه جمعیت برگشت که نکنه اغتشاشگر هستند و محافظ ها اومدند که واکنش نشون بدن که داد زدند زن زندگی شهادت فدایی ولایت
همه لبخند زنان و ای ول گویان شروع کردند به تشویق و سردار ازش تشکر کرد
🔻میگفت مادرم در خونه را روم قفل کرده بود که نرو اما با هر زوری بود باز کردم و دست دخترم را گرفتم و از صبح زود رفتم همه دوستام را جمع کردم و آوردم اینجا.
صداش دائم میگرفت از بس فریاد زده بود اما تند و تند آب میخورد و میگفت نگران نباشید الان درستش میکنم لشکر زنان خاموش نباشید تا من رفرش بشم 😅
🔻 یک تنه کل جمعیت اونجا را رهبری میکرد. طوری که مردها انگشت به دهن از شعارهای ارزشی و زیبایی که میدادند مونده بودند. یعنی آنقدر به وجد آمدم که رفتم جلو و گفتم به قول خودت دمت گرم، زن یعنی این. گفت من جونم را هم برای آقا میدم. من همون دختر کم حجاب حاج قاسم هستم. باید از روی نعشم رد بشن و بخوان این مدل آزادی را برام رقم بزنند. اشکهام ناخودآگاه ریخت و گفتم مطمئن باش تو جزو همون دسته ای هستی که آقا ویژه برات دعا کرده و میکنه. اومد بوسم کرد و گفت تا جون دارم کنارتم و نمیزارم چادر از سرت جا به جا کنند. یعنی آنقدر حالم را خوب کرد که نگم براتون
#ارسالی_اعضا
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از دِلبر عَراقی | 128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از همین جا
#بابالسدرة❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اما دهه هشتادیا...
دهه هشتادیا انقلاب رو به نتیجه میرسونن...
ظبط اسنپ : عشق نه درمونه و نه بیماریه ..
درد بی درمونه که بدجوری دوسش داریه ..
هیجان ترس و از دست دادن و تنهاییه
لذت مرگ و به جون خریدنه هر ثانیه ..
هدایت شده از ‹ وصلھۍناجور ›
أسافر میدونید چه فعلیه؟ به باب رفته
باب مفاعله ... صیغه ۱۳ ؛
باب مفاعله هم یکی از معانیش تکثیره
تکثیر هم یعنی زیادَت .
یعنی انقدر زیاد توی چشمات سِیر کردم
که سرگردون شدم :) ... همینقدر
کلام ِ عرب قشنگه ... به جای اینکه
از یک کلمه معمولی استفاده کنه
اینجوری توصیف میکنه که به عمق ِ
سرگردونی ِ عاشق اشاره کنه !
اصلا اسم اینو باید گذاشت سیر و سلوک
به قول سجاد افشاریان
باید برا چشماش و ان یکاد بخونی
و یقولون انه لمجنون :)
یاد این شعر افتادم :
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد دیوانه! من میبینمش :)