#تلنگــر
میـــگمقبولدارۍ!
هیچڪسنمیتونـهمثـلخـدا
اینقـدر زیبا
وآروم آدمـوببخشـه؟😉
تـازهبهروتھمنمیـآره. . .🕊
ڪهگاھـۍکۍبودۍوچـۍشـدۍ!
هیچوقـتاز توبـه نتـرس... 🙂!|
با دانش، خودتان را مجهز کنید. من به همهی شما جوانانِ عزیز توصیه میکنم که درس خواندن را جدی بگیرید.✨
✍🏻امامخامنهای
گاهی از دعا کردن
هم شرم میکنم ،
بس که آبرویت را
خرج من بیآبرو کردی ! :)
یہ بندھ خدایۍ میگفت :
خدایا ما رو ببخش کہ توۍِ انجام کار خوب؛
یا جــار زدیم !
یا جــا زدیم !
کنترل نگاه خیلی مهمه بچهها ...
چرا ؟
چون راه داره به دل !
به قول اقای قرائتی :
چشم میبینه، دل میخواد !
🌹#برادرشھید میدونـےیعنـےچۍ؟!
یعنۍ وقتـے گنـٰاه درِ قلبت رو میزنـه،
یاد نگاهش بیوفتـے و در و باز نڪنۍ!
یعنی باور کنی
همونطور که مامانت تورو میبینه رفیق شهیدتم داره تورو میینه...
پس کاری نکنی که بعدا خجالت بکشی و روت نشه نگاهش کنی💔
❗️توجه توجه❗️
کانال نوکر حسینیم خادم میپذیرد..!:)
با شرایط زیر👇🏻
۱:مسئولیت پذیر باشید.
۲: منظم و وقت شناس
۳:برای پست گذاری کاربلد
۴:مونث باشید(ازتون ویس میخوایم)
۵:وقت کافی برای فعالیت داشته باشید و تا حدامکان در کانال فعال باشید
.
.
.
در صورت داشتن تمامی شرایط ذکر شده،به آیدی زیر مراجعه کنید🌱
https://eitaa.com/gomnam7831
شـࢪو؏ نوڪـࢪیـمون: ۱۴٠۱/۶/۱۵
امروز نوڪـࢪیـمون: ۱۴٠۱/۹/۱۵
پایان نوڪـࢪیـمون: ظهور آقا:)☝️🏻🙂
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
-خـۅآستمبھتیـٰآدآۅر؎ڪُنم
ادآمھبدھتۅبھاندازھڪـٰآفۍخـۅبهَستۍ...!:)
#باقدرتادامهبده
چقدر زود واقعه ی شاهچراغ رو یادمون رفت... :)
چه جان ها که رفتند و در یاد نماندند :)
یادشون تا ابد زنده...
#شاهچراغ_خونین
#شاهچراغ
*خواب بودم نیمه شب در بسترم*
سایه ای افتاد ناگه بر سرم
*خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود*
سر بلند کردم که عزرائیل بود
*رنگ از رخسار گلگونم پرید*
آب پیشانی به دامانم چکید
*دست و پایم سست، تن خیس از عرق*
خِس خسی در سینه، جانم بی رمق
*التماسش کردم و گفتم : امان*
گفت : امر است از خدای آسمان
*زندگانی بر سرت پایان گرفت*
از تو باید این دقیقه جان گرفت
*گفتمش : مال و منالم مال تو*
تا رها یابم من از چنگال تو
*گفت : نه هنگامه ی هجران توست*
آنچه داری سهم فرزندان توست
*سالها از عمر خود دادی هدر*
از گناهان کاش میکردی حذر
*آن همه فرصت چه کردی تا کنون*
حال فرصت از کفَت آمد برون
*کن وداع با خانمان و زندگی*
رَو به عُقبی با چنین شرمندگی
*گفتم أشهد ، جان من تسلیم شد.*
روح من دست ملَک تقدیم شد
*سخت جانم را برون آورد مَلَک*
نالهام افتاد در گوش فلک
*لاشه ای دیدم زمن در بستر است*
چشمهایش بسته و گوشش کر است
*صبح شد دیدم عیال و خانمان*
آمدند بر بسترم گریه کنان
*دخترم می زد به صورت : کای پدر*
زود بستی از میان بار سفر
*آن طرف تر خواهرم خون میگریست*
داد می زد این مصیبت چیست؟ چیست؟
*یک نفر آمد لباسم را درید.*
آن دگر گفتا که تابوت آورید
*غسل میّت دادنم خویشان من*
در کفن پیچیده کردند جان من
*سوی قبرستان روان کردند مرا*
اهل منزل صد فغان کردند مرا
*زین پس از آنان سرایم دور بود.*
بعد از اینها منزل من گور بود
*بردَنم در قبر نهادند در لحد*
قبر شد منزلگه من تا ابد
*خاک را بسیار بر من ریختند.*
خود دعایی کرده و بگریختند
*آن زمان من بودم و تنگی گور*
ظلمتی گسترده بی یک ذره نور
*ناگهان آمد صدای گفتگو*
دو مَلَک ، با گرز دیدم روبرو
*گفت برخیز ای فلان ابن فلان*
لحظهی پرسش رسیده ست این زمان
*اولین پرسش : بگو ربّ تو کیست؟*
دومین پرسش : بگو دین تو چیست؟
*سومین پرسش : که بود پیغمبرت؟*
کو نماز و روزه ، حجّ اکبرت؟
*مانده بودم در جواب آن دو من*
مهر خاموشی مرا بُد بر دهن
*رَبّ؟ نمیشناسم نکردم طاعتش*
دین؟ نکردم پیروی یک ساعتش
*بی جوابم چون بدیدند آن زمان*
برسرم کوبید با گرزی گران
*آنچنان گرزی که آتش در گرفت*
شعله هایش گور من را بر گرفت
*وامصیبت این چه حال است ای خدا*
ناگهان آمد به گوشم این ندا
*بنده ی من : حُبّ دنیا داشتی*
عمر جاویدان به خود پنداشتی
*حُبّ عیش و نوش و ثروت بود تورا*
پیروی از نفس و شهوت بود تورا
*بر نماز خویش کاهل میشدی*
روزه میآمد تو غافل میشدی
*دست یاری با شیاطین داشتی*
بی خیالی از برِ دین داشتی
*غافل از یاد خدا بودی کنون*
از عذاب سخت کی آیی برون
*در غل و زنجیر کردند پای من*
پس نشان دادند به من مأوای من
*یک در از دوزخ برایم باز شد.*
ناله و درد و فغان آغاز شد.
*ضجّهها کردم خدایا الأمان*
شعله ای برخاست بند آمد زبان
*آه ، دیدم ناله ام بی حاصل است*
دیدم آنجا منزل این جاهل است
*آرزو کردم که : ای کاش این زمان*
بر بگردم ساعتی را در جهان
*تا تن از دوزخ دمی راحت کنم*
بی نهایت سجده و طاعت کنم
*آرزویم بود این ، اما چه سود*
راه برگشتی برای من نبود.
●•●💛●•●
گفتـــم خدآیا :
ازبیناون ھمهگناهے💔ڪہ ڪـردم...
ڪدومـومیبخشـے...
🔗اناللهیغفرالذنوبجمیعا
#همشـو ...
توفقطبیـــا ...!
منهمشومیبخشـمفدایسـرت:)🌿
از همــه نــاشــڪــرے هایــم خــجــالــت ڪــشــیــدمــ!😔
وقــتیــ پــســربــچــه فــلــجــے را دیــدم ڪــه مــیــگــفــتــ:
خــداےااز تــو مــمــنــونــم ڪــه مــرا در مــقــامــے آفــریــدے ڪــه هرڪــس مــرا مــیــبــیــنــد،
تــوراشــڪــر مــیــڪــنــد❤🙂
اگِہهَمیـڹجُمعِہ،
جُمعِہظُھـوࢪبـود؛
چِہڪآࢪبـٰایدبڪُنیم...؟!
چِقـدࢪآمـادھا؎...؟!
چِقـدࢪحِسـابوڪِتابتࢪودُࢪسٺڪَࢪد؎...؟!
چِقـدࢪحَقالنـآسگَـࢪدنِتهسـت...؟!
چِقـدࢪتـوبِہڪَࢪد؎...؟!
دَࢪیِہسࢪ؎ࢪِوآیـاٺاومَـدھ
ڪِہبَعدازظُھـوࢪدیگِہتـوبِہپَذیࢪفتِہنمیشِہ...!!!🖐🏻
-استادرائفيپوࢪ🌿-
اَݪلّهُـمَعَجـِّݪاݪِۅلیـِّڪالفـَرَج🕊
دلمبیقراردیدنِگنبدطلایِ توست
هرڪسڪہآمدهحرم،مبتلایِتوست :)!
#دلتنگی
#امـام_ࢪضا
گناه،ممڪناستتوفیقِ
عملۍرا،ازمابگـیرد
ڪهعمرۍبراۍِرسیدن
بهآندسـٺوپازدیـم:)
#تلنگرانه
ازفراقـتچشـمهایـم
غرقبـارانمیشـود!
عاشـقهجـرانڪشیده
زودگریـانمیشـود:)
#منتظرانه
حتیبرایرفعدلتنگےهم
چشمدوختنبهگنبدتکافیست
امابدانکہدیدنروۍماهت
عالمدیگریمیخواهد:)
#کربلا
🌹ســــــلام
🌸صبحتون به زیبـایی گَـل
🌹قـلبتون به زلالی آب
🌸وکارهای روزمرهتون روان و جاری
🌹چـون جویبار
🌸یک دنیـا خوشبختی بـرای
🌹تک تک شما عزیزان آرزومندم
🌸صبح زیبای چهارشنبه تون بخیر
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
📚داستان کوتاه
🔸 گرگی با مادر خود از راهی میگذشتند، بزی در بالای صخرۂ تیزی ایستاده بود و بر سر گرگ آب دهان میانداخت. گرگ مادر اهمیتی نداد و ردّ شد.
🔸 فرزند گرگ ناراحت شد و گفت: مادر! برای من سنگین است که بزی برای ما آب دهان بیندازد و تو سکوت کنی.
🔸 گرگ مادر گفت: فرزندم، نیک نگاه کن ببین کجا ایستاده و آب دهان میاندازد، اگر او نمیترسید این کار را از روی صخرۂ تیزی نمیکرد، چون مطمئن است من نمیتوانم آنجا بایستم و او را بگیرم. پس به دل نگیر، که بز نیست بر ما آب دهان میاندازد، جایی که ایستاده است را ببین که بر ما تف میکند.
👈 گاهی ما را احترام میکنند گمان نکنیم که محترم هستیم و این احترام قلبی و بخاطر شایستگی ماست، چه بسا این احترام یا بخاطر نیازی است که بر ما دارند یا بخاطر ترسی است که از شرّ ما بر خود میبینند. مانند: سکوت و احترام عروسی در برابر بدخلقیهای مادرشوهری بداخلاق، و یا سکوت و احترام کارگری در برابر کارفرمایی ظالم!!!
🌹 حضرت محمد (ص) فرمودند: مبغوضترین بنده نزد خداوند کسی است که برای درامان ماندن از شرّ او، تکریم و احترامش کنند.
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند
روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم .
آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم
مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد.
وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید.
در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش.
عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندي زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.
منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب
نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
امام رضا عليه السلام :
اَنَّ رَجُلاً اَتَى سَيِّدَنا رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ يا رَسولَ اللّه ِ عَلِّمْنى خُلُقايَجْمَعُ لى خَيْرَ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ فَقالَ صلي الله عليه و آله لا تَكْذِبْ؛
امام رضا عليه السلام :
مردى نزد سرور ما رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: به من اخلاقى بياموزيد كه خيردنيا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.
فقه الرضا عليه السلام ، ص 354
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3