فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 تو تابوت شهدای گمنام چی میریزن؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بستهامدرخَمِگیسویتوامیدِدراز
آنمباداکهکنددستطلبکوتاهم
#امام_رضا_جانم❤️
#چهارشنبه_امام_رضایی🌸
کم کم داریم
به سالگرد حاج قاسم نزدیک میشیم
چقدر خوبه یکبار با دقت
وصیت نامه ایشون رو
البته باید بگیم ولایتنامه ایشون رو
مرور کنیم.
فقط اونجاش که
نوشته من آیت الله خامنه ای را
تنها و مظلوم میبینم💔
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌏 #بیتفاوتی_ممنوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه دردامو بگم اشکتو درمیارم ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- خوشبختی رو با یک فیلم نشون بده .
+ ...
بزرگترین حسرت انسان در
روز قیامت این است که در
دنیا میتوانست اما نمیخواست
و اکنون در آخرت، میخواهد
ولی نمیتواند.
سورهمریم/آیه۳۹
🌄 كسانى كه خود را باور نمىكنند...
✍🏻 عینصاد
❞ كسانى كه خود را باور نمىكنند، خدا و غيب و روز ديگر و وحى را باور نخواهند كرد و دستآموز طاغوتهاى مسلط و حاكمهاى بهرهبردار خواهند شد و بر گور خويش رقص مرگ خواهند كرد.
📚 #کید_پنهان | ص ۳۴
#️⃣ #عکس #عکس_نوشته #قرآن
•••
- این عذر که [دیگران کردند ، ماهم کردیم]
مورد پذیرش قرار نمیگیرد . چرا که همیشه
اهل دنیا و کفار اکثریت را تشکیل میدادند
-آیتاللهبهجت 🌱 ``
حافـظ! تو خبـر داري از عالم شيـدايــي…
يلداي فراق آمد، رفته است شکـيبايـي…
برخيز و بخوان با ما «اي پادشه خوبان»…
دل بي تو به جان آمد، وقت است که بازآيي…
اللّهُمَّ عَجِّلِ لِوَليِّکَ الفَرَج…
🍉یلدا بر همگی مبارک🍉
🌺مراقب دل امام زمان هم باشیم امشب
مراقب دل حضرت زهرا هم باشیم امشب
مراقب دل سیدالشهدا که امشب شب ایشون هم هست هم، باشیم🌺
☘یلدای روزگار☘
امشب هوا سرد است؛ سرد سرد.
دارد دانههای ریز برف میبارد
و دانه دانه مینشینند روی سرم.
دلم هم سرد است.
دنبال دلگرمی میگردم
در شبی که مردم دنبال سرگرمیاند.
میگویند: شب یلداست.
میپرسم: یلدا چیست؟
میگویند: طولانیترین شب سال.
آقا!
مگر از وقتی که تو رفتهای
خورشیدی طلوع کرده
که روزی باشد و شبی
و شبی طولانیتر از شبهای دیگر؟
کاش میشد به این مردم گفت
روز را نشان بدهند
تا من معنی طولانیترین شب سال را بفهمم.
طولانیترین شب روزگار
از وقتی که تو رفتهای آغاز شده
و هنوز هم ما در تاریکیِ نبودن تو
داریم به زور نفس میکشیم.
آقا!
حالا بیا کنار ما
در این یلدای روزگار
چند لحظه به سر کن.
میخواهیم دور هم باشیم
ولی تو را کم داریم.
هندوانۀ بخت ما
از وقتی که تو رفتهای
طعمی ندارد
و اگر سرخ هم باشد
شیرین نیست
مزۀ آب میدهد.
انار دلمان را ببین
چطور دانه دانه شده
و هر دانهاش افتاده دست کسی.
امشب بیا در بزم ما
دانههای دل ما را
از دست این و آن جمع کن.
دانههای انار
کنار هم که باشند قشنگند
انار دل ما باید دست تو باشد؛ نه هیچ کس دیگری.
تخمۀ دهان ما
که مغزش زبان ماست
باید بسته باشد
مگر برای خواندن نام تو
شکستیم این تخمه را
و هدر دادیم مغزش را
از بس که از غیر تو گفتیم و شنیدیم.
بیا بنشین دور کرسی.
این کرسی با آه فراق گرم شده.
بیا قصه بگو برایمان
قصۀ هزار و اندی سال غربتت را.
میخواهیم در این یلدای روزگار
قهقهههای مستانه را تعطیل کنیم
و بازار هق هق عاشقانه را گرم کنیم.
راستی فال حافظ هم بگیر برایمان
و با نعمۀ طرب انگیزت بخوان
تا از زبان تو بشنویم:
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
یلدای ما بدون سیب به سر نمیشود.
از حسین بگو و کربلا
تا بوی سیب هم بوزد به یلدای ما.
ما یلدای روزگار را
فقط با نام حسین داریم تاب میآوریم.
نوڪࢪحســینیم
☘یلدای روزگار☘ امشب هوا سرد است؛ سرد سرد. دارد دانههای ریز برف میبارد و دانه دانه مینشینند روی س
همیشهبهوقتیلدامیگفت :
بیاید از الان تا شب یه دقیقه بیشتر یاد حضرت مَهدی باشیم :)
یلداتونبابرکتبهظهورحضرتمَهدی🍉؛
[نقلازموقوفهآقاسیدمَهدی]
⭕️ مشهدی ها
🟢 ثبت نام دورهمی مشهد سوم دیماه
شروع شد
بزن روی لینک. فقط اگر همراه دارین تعداد دقیق و قطعی که تشریف میارین رو بزنین👇
www.roohbakhshac.ir/club/seminar
#سیدکاظم_روحبخش #دورهمی
🍀حکایت انار
روزی حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بستری شد. علی علیه السلام به بالین او آمد فرمود: زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟ گفت: من از شما چیزی نمی خواهم. حضرت علی علیه السلام اصرار کرد. فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود. علی علیه السلام فرمود: ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم. فاطمه علیها السلام گفت: اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است. حضرت علی علیه السلام برخاست و برای فراهم نمودن انار از منزل بیرون رفت. در راه با چند نفر از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید: انار در کجا پیدا می شود؟ آنها گفتند: یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود. حضرت به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتی که چشمش به علی علیه السلام افتاد علت آمدن آن حضرت را پرسید؟ علی علیه السلام ماجرا را گفت و افزود که برای خریداری انار آمده ام. شمعون گفت: چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام. همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان کردم. آنگاه رفت و انار را آورد و به حضرت علی علیه السلام داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است. امام فرمود: همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت. آن حضرت در برگشت به طرف منزل، صدای ناله درمانده ای را شنید، به دنبال صدا رفت، دید مردی غریب و بیمار و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است، حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و از او پرسید: تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟ گفت: ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرضهایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است - امام فرمود: من یک انار برای بیمار عزیزم می برم، ولی تو را محروم نمی کنم و نصفش را به تو می دهم. حضرت انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود! علی علیه السلام نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد. آنگاه حضرت بعد از خداحافظی با آن جوان بیمار به سوی خانه حرکت کرد. در حالی که از شدت حیا غرق در فکر بود به در خانه رسید، ولی حیا کرد وارد خانه شود. از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه علیها السلام خواب است یا بیدار. مشاهده کرد فاطمه علیها السلام تکیه کرده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست. پرسید: فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟ فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است
📚ریاحین الشریعة، ج 1، ص142