چشمانت را نبند!
تصورِ درد و خون و پریشانی، تصورِ اشکهایی که از سر بیپناهی سُر میخورند روی معجرهای خاکی،
تصور مبهمی از صدای شیونی که گم میشود در صدای شلیک در صدای هلهله در صدایِ ممتدِ قناصهایی که فرقی را میشکافد...
وَ خون
و خون و جویباری از خون...
چشمانت را نبند تصورش با چشمان باز هم یک شکاف عمیق میاندازد روی قلب آدم.
برای محورِ مقاومت دعا کنید.
برای مردم مظلومِ یمن و فلسطین
_زهرا سادات 🌱
کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید
برایشان چای ریخت ، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده ، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد.
کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدمها گفت:
که غم و اندوه ، رفتنی است و روزهایِ خوب در راهاند
که حالِ همهمان خوب خواهد شد...
نرگس صرافیان
کاش میشد وارد بعضی خاطراتت بشی و بذاری از نو تکرار شن از نو شروع شن و تو اینبار با تموم ِ وجودت اون لحظات رو ثبت کنی، اون لحظات رو زندگی کنی و عمیقا نفس بکشی...
دوست دارم برگردم به روزایی که ننجونم سرِ سجادهی سفیدش با اون تسبیحِ صدتایی منگوله یاسیش که به تهش انگشتر عقیق وصل کرده بود و با چشمهای ترش ذکر میگفت، که تو اون چادر نماز گلدارش با اون مقنعهی سفید چونه دارِ یادگارِ خونهیِ خداش، به قشنگترین پیرزن دنیا تبدیل میشد.
برگردم به روزهایی که کلی خاطره داشت برای تعریف کردن، از پستوهای بی چراغِ خونه قدیمی تا عرفات و منا و خریدِ سوغاتی برای دخترِ دخترعمهیِ پدرجون.
کاش میشد بعضی حسها رو تو زندگی ذخیره کرد.
کاش میشد هنوز اینجا بودی ننجون
دلتنگتیم هممون...
مکروبه !
ستارهها همیشه تو آسمونن وَ فقط کافیه که شب شه تا دیده شن، تا بدرخشند تا سوسو کنان میونِ یه سیاهیِ پ
آسمونِ بعد از بارون خیلی شفاف و زیباست.
انگار نه انگار که اون همه ابر سیاه غریدن و به هم پریدن و براهم کری خوندن و زدن به تیپ و تاپ هم. انگار نه انگار بعدش نشستند و کلی گریه کردند.
یه جوری صاف و قشنگ و زلالِ که انگار قبلش هیچی نشده.
خوبه یه وقتایی اینجوری شفاف شیم مگه نه؟
بعدِ قاطی کردن و بهم ریختن و احوالات ابری و طوفانیِ دلهامون، به یه شفافیت این رقمی نیاز داریم، هممون.
تو حالتِ طوفانی نمونید، به آسمونِ دلتون فرصت بدید، تا ستارههاش بدرخشن...
_زهرا سادات🌱
#انگیزشی
اللّٰهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنا فِيما مَضَىٰ مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فِيما بَقِيَ مِنْهُ🌱
خدایا، اگر در آنچه از ماه شعبان گذشت ما را نیامرزیدی، پس در آن مقدار که از آن باقی مانده است ما را بیامرز.
در واپسین نفسهای پرشتابِ عقربهها برای حلولِ سالِ نو، میونِ ازدحام تیک و تاکهای پر سر و صدایِ آخرین روزِ به جا مونده از اسفند، دفترِ یکسالِمون ورق میخوره و تمام لحظاتِ خوب و بد، خوشایند و ناخوشایندی که گذشت مرور میشه.
هر بار که به این مرور سالیانه میرسیم با خودمون تکرار کنیم
که زندگی پر از روزهای ملال آوره که اگه نبودند هیچ وقت قدر خوشی رو نمیفهمیدیم،
قدر خوشبختی و آرامش و آسایشمون رو.
مهم این نیست چهقدر سخت بگذره، مهم اینه که میگذره که باید یادمون باشه هیچ غصهایی ابدی نیست.
بعد هر زمستونِ سخت یه بهارِ دل انگیز تو راهِ و ما بازهم جوونه میزنیم و سبز میشیم.
عیدتون مبارک^^🪴
_زهرا سادات
#عید_نوروز
سالِ جدید در حالی نو میشود که یاد و خاطره شهید آرمان علیوردی و روح الله عجمیان و شهدای مظلوم حادثه تروریستی حرم شاهچراغ، هرگز در دل وجان ما کهنه نخواهد شد💔