eitaa logo
مکروبه !
2.1هزار دنبال‌کننده
274 عکس
24 ویدیو
1 فایل
میان لشکری از گرگ‌های درنده؛ مظلومِ مقتدریم! جان می‌دهیم اما خاک هرگز!" #زهرا_سادات #ابناء‌الحیدر آرامش: @Rakiz_1 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
مکروبه !
_شریعت پیراهنی است که باید برتن شهر و مردمانش برود تا اندامِ دین‌ در سرمای بی‌دینی و گرمای بدبینی آس
سیر در آفاق نوعی گریز است. گریز از یک جا ایستادن و عادت کردن به ایستادن. از ایستادن و عادت کردن به ایستادن می‌گریزم که سخت هراس انگیزند. سیر در نفس هم گریزی دیگر است. هرچند گریز از خود بال و پر می‌خواهد؛ خدا نصیب کند! | نخل و نارنج 🍊
مکروبه !
چشمانت را نبند! تصورِ درد و خون و پریشانی، تصورِ اشک‌هایی که از سر بی‌پناهی سُر می‌خورند روی معجر‌ها
ظلم؛ سیاهه‌یِ سایه بر افکنده‌ایی بر پیکر تاریخ‌ است که از چنگال‌های خونینش اشکِ مادران داغداری می‌چکد که مویه کشان طفلِ خونین به آغوش کشیده و روضه‌ی رباب می‌خوانند... _زهراسادات"
وقت‌هایی که به قول حامدِ عسکری قلبم عینِ یه درختِ چنار پر گنجیشکه که با شلیک یه گلوله همه‌‌ی پرنده‌های رو شاخه‌هاش از ترس به مرزِ هیاهو و بال بال زدن و فرار می‌افتن، تو این آشفته بازارِ دلی فقط یه سجاده می‌خوام و صدای محسن فرهمند رو که می‌خونه: مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلّا الْمَوْلَى؟ _زهراسادات🌱
مکروبه !
وقت‌هایی که به قول حامدِ عسکری قلبم عینِ یه درختِ چنار پر گنجیشکه که با شلیک یه گلوله همه‌‌ی پرنده‌ه
دوست دارم از میونِ خط و خطوطِ کلمه‌هام حسِ آرامشی که مناجات امیرالمؤمنین تزریق می‌کنه به روحم، شره کنه میونِ ایتا ولی حیف دست و بالِ واژه‌های ذهنیم بسته‌ست. خودتون گوش کنید و خودتون درک کنید که لغتنامه‌ی ذهنم فقیرِ از وصفش.
کاش منم مثلِ جابر بودم، آروم خودم رو به آغوشِ مهربونت می‌رسوندم و زمزمه می‌کردم:  یا حُسَینُ!❤️ حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ.... رفیق جواب منو نمی‌دی؟ دلتنگتم خیلی خیلی خیلی زیاد. _زهرا سادات
خالِ سیاه عربی می‌خوانم و به قول خودِ حامد آقا عسکری قلبم را دودستی می‌گذارم توی منجنیقِ خیال و پرت می‌شوم چند صد کیلومتر دورتر از مرزهای ایران، پرت می‌شوم تا به خود عربستان. می‌روم بقیع، کنارِ عاقله سیدِ مادر گم کرده‌ایی، به دیواره‌های بقیع دخیل می‌شوم و مویه می‌کنم درد جدایی را. مویه می‌کنم و مثل همه‌ی شیعیان مادر گم کرده زار می‌زنم. ورق به ورقِ کتاب را اشک می‌شوم و با ابر ورم کرده‌ی روضه‌های مجسمِ پخش و پلایِ ذهن حامد عسکری‌ باران می‌شوم. مُحرم می‌شوم با اشک‌هایم و در ورودی مسجدالحرام به سجده می‌افتم و جوابِ سلام می‌دهم به آقایی که هیچ کس در سلام کردن نتوانست از او پیشی بگیرد: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الْمُنیرُ🌱 زهرا سادات"
یک بار هم من خودم [دخترم را برای زیارت ] بردم. چهار پنج ساله بود. خانواده ما رفته بودند و او ماند پیش من برای اینکه بیاید امام را روز عید ببیند. صبح پا شدیم و سرش را شانه کردیم و مرتبش کردیم و موهایش را به زحمت بافتیم. یک دستی هم که نمی شود؛ من موی سر را خیلی خوب بلدم اما با یک دست نمی شود؛ دو دستی باید ببافند چون باید موها را سه قسمت کنند. رفقای آمدند به کمک ما و موی سرش را بافتیم و چادر سرش کردیم و خدمت امام آوردیم. ❤️
مکروبه !
وقت‌هایی که به قول حامدِ عسکری قلبم عینِ یه درختِ چنار پر گنجیشکه که با شلیک یه گلوله همه‌‌ی پرنده‌ه
بر سر سفره‌ی کرمِ مولای کریمی چون تو، آواره‌هایِ آلوده‌ایی چون من هم شامل عزت و بخشش می‌شوند؟! مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمُعْطى وَ اَنَا السّاَّئِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ السّاَّئِلَ اِلا الْمُعْطى... زهرا سادات"🌱
کاش زمان خریدِ مقنعه یه دفترچه راهنمای استفاده ازش هم بدن! تا وقتی کلی کار ریخته سرت خط چونش پا نشه بیاد نزدیک گوشت!!!! '-'
 | خرمشهرها در پیش است جوان‌های عزیز! بچه‌های عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه‌] در یک میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است. البتّه ویرانی‌های جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختی‌اش بیشتر است.»  ۱۳۹۵/۰۳/۰۳