eitaa logo
مکتب قرانی شهیدحاج قاسم سلیمانی.💙🇮🇷💙
77 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
112 فایل
السلام علیک یا اهل بیت نبوه ومعدن الرساله صلوات الله علیهم اجمعین . خداوندامراپاکیزه بپذیر. لبیک یا مهدی صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف. اللهم عجل لولیک الفرج. ماملت امام حسینیم صلوات الله علیه وصلوات الله علیهم اجمعین. ماملت شهادتیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به‌مناسبت اقرار کن بلندی این اقتدار را این انقلاب مستمر ریشه‌دار را باید به تنگ‌چشمی دشمن نشانه رفت فرّ و شکوه این همه نقش و نگار را مرگا به ما اگر که به ضحاک وانهیم این سرزمین رستم و اسفندیار را بهمن اگر چه سرد؛ ولی نیمه‌های آن حس می‌کنم طراوت فصل بهار را روزی که چشم ظلمت شب روشنا گرفت روزی که داد خاتمه شب‌های تار را در موجی از کدورت و در اوجی از غبار دیدند آن زلالیِ آیینه‌وار را هرسال یاد و خاطره‌ات زنده می‌شود قلبی تپنده‌تر شده‌ای روزگار را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همان‌گونه که شب را روشنایِ ماه می‌بخشد خدا در ظلمت دنیا چراغ راه می‌بخشد به حکم"اَلْبَلاءُ لِلْوِلا" است اینکه در تاریخ خدا به دوستان خود غمی جانکاه می‌بخشد تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود عقیقش را به سائل قُربةً لله می‌بخشد نگاه مهربانت آیه‌ی "وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ" تو "عَافِينَ عَنِ النَّاسِی" که بی اکراه می‌بخشد * * به کم قانع نشو امشب، بخواه از او خودِ او را به کم قانع نشو ای دل، که دارد شاه می‌بخشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تجلی داده‌ای با هر دعایت، روح عرفان را فضیلت داده القابت، تجلی‌گاه انسان را تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟ رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی کشیدی بر فضیلت‌های هارون، خط بطلان را پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را تو با این بردباری‌ها به اصحابت نشان دادی، برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را "شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری📎 تو روشن‌کرده‌ای با این سخن، تکلیف صفوان را "أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار" و "کظم غیظ" را با هم نشان دادی چنین توصیه‌های ناب قرآن را اگر چه ماه محبوسی و "فِی قَعْرِ السُّجُون" بودی ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر كه یک دفعه سر این سفره مهمان می‌شود مور هم باشد اگر، روزی سلیمان می‌شود سر به زیر انداختن، ذاتش توسل كردن است دردها در این حرم ناگفته درمان می‌شود این كریمان لطفشان هر چند آماده‌ست، لیک نام مادر كه وسط باشد دو چندان می‌شود ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید در رجب‌ها كاظمین ما خراسان می‌شود نیستی پیغمبر اما ظاهراً پیغمبری هر كه می‌بیند تو را، از نو مسلمان می‌شود نسل موسایی تو طبع مسیحا داشتند یک نفر از آن همه پیر جماران می‌شود این دلِ ما، سینه‌ی ما، عرش ما، حتی بهشت هر كجا موسی بن جعفر نیست، زندان می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوباره چنگ زدم دامن خراسان را به کاظمین رساندم صدای لرزان را برای حاجت کوچک نمی‌روم آن‌جا دریغ اگر که بگویم به او غم نان را منی که هیچ ندارم برای عرض ادب چه تحفه‌ای ببرم پیشکش کنم؟ جان را دو پادشاه به یک سرزمین نمی‌گنجند کنار هم به خدا دیده‌ام دو سلطان را که دیده در وسط آسمان دو تا خورشید؟ که دیده پا قدم آفتاب، باران را؟ ببین چه بخت بلندی! به دست کوتاهم گرفته‌ام منِ بی‌دست‌وپا دو دامان را ببین کسی که خودش میهمان زندان بود چه بی مضایقه دارد هوای مهمان را به چشم دیده اسیری‌ست در دل زندان به چشم دل به اسیری گرفته زندان را بر او که لحظه به لحظه مسافر عرش است گماشته‌ست چه دیوانه‌ای نگهبان را؟ براو چگونه اثر کرده زهر؟ در عجبم! که خلق در نفسش دیده‌اند درمان را "کریم" ترجمه‌ی دیگر "ابوالحسن" است که جمع دیده‌ام اطراف او فقیران را وداع با حرمش ساده نیست،‌ حق دارم عقب عقب بروم تا ته خیابان را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت دیوارها، نمناک از شرم حضورت دهلیزها مَستند، هنگام عبورت زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت این بندها، در بند زلف دلپذیرت موسای دربندی و هارون‌ها اسیرت یوسف که ترس از تنگی زندان ندارد مصر وجود است او، غم کنعان ندارد نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد جان جهان است او، هراس جان ندارد عاشق دلش دریاست، حتی کنج زندان آیینه‌ی دنیاست، حتی کنج زندان ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت! هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت! زانو زدند ایوب‌ها، در پای صبرت آقا! به این حجم از بلا عادت ندارم باید بگویم: شاعرم، طاقت ندارم سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا! زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا! چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا! خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا! هر چند در دستان او، جام بلا بود از تشنگی، یک‌ریز یاد کربلا بود معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است فهمیده‌اند انگار یوسف بی‌گناه است بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟ پایان این قصه، گمانم اشتباه است یوسف می‌آید، روی تابوت است اما از اشک یاران، دجله مبهوت است اما موسای ما از طور سینا بی‌عصا رفت این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت دردا! که با دُردانه‌ی زهرا، چه‌ها رفت تا پر کشید، اول دلش پیش رضا رفت بی او، اگر چه عشق مشکی‌پوش می‌شد، نور خدا بود او، مگر خاموش می‌شد؟ در بند بود و عالمی دربند اویند بسیاری از سادات، از پیوند اویند شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند هر گوشه، فرزندانِ دانشمند اویند وا می‌کند بر روی ما، بن‌بست‌ها را باب‌الحوائج شد، بگیرد دست‌ها را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه عاشق تو در بدی زبانزد بود ولی همیشه به من خوبی تو بی حد بود من آن کبوتر هر جایی‌ام که بر بامت به شوق دام، دلم گرمِ رفت و آمد بود من آن سلام پس از هر نماز هر روزم که در تلاش رسیدن به تو مقید بود چگونه می‌شود آقا که با وجود تو باز درون برزخ عاشق شدن مردد بود همیشه حرف زدن با تو مهربان آقا برای عاشقی‌ام فرصتی مجدد بود مرا همیشه به جدت شناختی گفتی همانکه بین حسینیه سینه می‌زد بود * * نبود قسمتم امشب به کاظمین روم کبوتر دلم ای کاش بین مشهد بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکر خدا جسم تو را بی سر ندیدند زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند شکر خدا که شیعیان بودند آن روز مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند شکر خدا آن روز دخترها نبودند پای تو را آن لحظه‌ی آخر ندیدند دوری تو از خانواده بد نبوده، وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند ساقت شکسته بود اما سینه‌ات را در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند آقا خدا را شکر مردم حنجرت را درگیر با کندی یک خنجر ندیدند هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند جانم فدای آن غریبی که به جسمش جایی برای بوسه‌ی مادر ندیدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عجز اگر آید به دیدارم جوابش می‌کنم کاخ اگر کوه اُحد باشد، خرابش می‌کنم پرده‌های قصر افتاد از طنین ناله‌ام کفر اگر در پرده باشد، بی‌نقابش می‌کنم مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست در میان شامیان، امروز بابش می‌کنم یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست می‌نویسم بعدها صدها کتابش می‌کنم دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی در شعاعم ذره باشد آفتابش می‌کنم از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم هر دعایی را بخواهم مستجابش می‌کنم آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته با خدا در روز محشر بی‌حسابش می‌کنم سفره‌دار روضه‌ی بابا منم، با دست خویش گندمی گر نذر گردد آسیابش می‌کنم :: زنده باشم بعد از این، ای عمه جان! گهواره‌ای، عاقبت می‌سازم و نذر ربابش می‌کنم.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین... روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین... این «حبیب» است که یک روزه به دست آورده‌ست سندِ دیدن محبوب به امضای حسین روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست آب بردن به سوی خیمۀ گل‌های حسین روزه یعنی که توقف به لب شط فرات اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین وقت افطار شد، ای سوخته در آتشِ دل! «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روز (٢۴ ذی‌الحجه) محمّد با خودش آورد محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم... به رویش وا کند یک‌لحظه چشمان نجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه‌کس این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر کِشد تیغ مهیبش را «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر افکنَد ترسا، صلیبش را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به حرم دارد مقامی برتر از بیت‌الحرام اینجا که ابراهیم‌ها یابند ترفیع مقام اینجا «فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه»، فدای آن‌که در این ره سر تسلیم دارد پای پیمان امام اینجا اجابت شد دعای تو سلام ای سیدابراهیم! مجابت خواند مولای تو در دارالسلام اینجا سفر استان به استان یافت در این آستان پایان به پایین‌پای سلطان یافتی حسن ختام اینجا همه عمرت پی حاجات مردم عمره و حج بود که حجّت شد به طوف قبلۀ هفتم تمام اینجا تو دست از خدمت مولا و ملت برنمی‌داری به جنت هم دعا داری برای خاص و عام اینجا «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّه» را در این حرم دیدی بگو با خصم «وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَام» اینجا تو مشهد را پسندیدی، که نزد دوست می‌دیدی شهیدی از نژاد هاشمی دارد مقام اینجا زیارتنامۀ آخر مفاتیح‌الجنانت شد شهادتنامۀ خود را گرفتی از امام اینجا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e