شهيد سيد مجتبي علمدار براي نزديکي به خدا، با خود عهدهايي بسته بود ده قانون برای خود نوشته بود :
قـــــــانون اول :
خداوندا! اعتراف می کنم به این که قرآن را نشناختم و به آن عمل نکردم پس حداقل روزی ۱۰ آیه قرآن را باید بخوانم، اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم این ۱۰ آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم..
تاریخ اجراء: ۴/۵/۱۳۶۹
قـــــــانون دوم :
پروردگارا اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا خواندم و حواسم جای دیگری بود در نتیجه دچار شک در نماز شدم پس حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید نماز قضای یک ۲۴ ساعت را بخوانم..
تاریخ اجراء: ۱۱/۵/۱۳۶۹
قـــــــانون سوم :
خدایا اعتراف می کنم از این که مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشد پس حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم روز بعد باید ۲۰ ریال صدقه و ۸ رکعت نماز قضا به جا بیاورم..
تاریخ اجراء: ۲۶/۵/۱۳۶۹
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
-مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
شهيد سيد مجتبي علمدار براي نزديکي به خدا، با خود عهدهايي بسته بود ده قانون برای خود نوشته بود : قــ
اخلــــاص در عـــمـــل :
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت.
با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد. بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر بسوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است. امّا سیّد کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد.
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
-مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
اخلــــاص در عـــمـــل : من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود
اینها معلم اخلاق من هستند!
دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن تیپی ..!! این دو شیفته سید شده بودند و به خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند. یک روز مادر اینها شک می کند که چرا شبها دیر به خانه می آیند؟! یک شب دنبال آنها راه می افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین!
این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجه می شود از زیرزمین صدای مداحی می آید. بعد از اتمام مراسم مادر متوجه می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنه مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود.
خود سید بعدها تعریف کرد که این دو تا برادر یک شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را که نماز نمی خواندم،نمازخوان کردید! چادر به سر نمی کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم! از شما داریم. این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم! اینها معلم اخلاق من هستند!
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
-مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
اینها معلم اخلاق من هستند! دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن تیپی ..!
اخلاق سیّد در خانه :
در تربیت زهرا شیوههای جالبی داشت. هرگز او را تنبیه نکرد. اصلاً با زدن مخالف بود. به خصوص آنکه میگفت نام مادرم روی اوست. اگر زهرا اذیت میکرد، سیّد فقط سکوت میکرد.
در کارهای خانه خیلی به من کمک میکرد. وقتی میتوانست، بیشتر کارهای خانه را ایشان انجام میداد. نمونهی آن گردگیری منزل بود. من و دخترم را میفرستاد خانهی مادرم. وقتی برمیگشتیم باور کردنی نبود، خانه مثل دسته گل شده بود. سیّد چایی آماد کرده بود و… با اینکه خسته بود اما یک بار نشد که بگوید خانم من دیگه خسته شدم.
همهی کارهایش با نظم انجام میشد؛ مگر زمانی که مریض میشد. حتی در آن وقت هم نگران بینظمیهای اطرافش بود و ناراحت میشد.
رفتارش همیشه با متانت و سنگینی خاصی همراه بود. برای همین مورد علاقهی مادرم بود. با فامیل و آشنا متواضعانه برخورد میکرد. نسبت به سن و سالش آدم فکر میکرد دکترا دارد.
اوقات فراغت را در خانه بیشتر با زهرا بود. یا به تمرین مداحی میپرداخت. گاهی از او میخواستم که برای ما مداحی کند. او هم به شوخی میگفت تا درخواست رسمی نکنید نمیخوانم.
من هم میخندیدم و درخواست رسمی میکردم. بعد شروع میکرد با صدایی زیبا خواندن. اهل شوخی بود؛ اما نه هر شوخی! در جایش آدم جدی ولی مهربان بود.
اصلاً در بند تشریفات نبود. مهمان که میخواست بیاید به من میگفت یک نوع غذا درست کنم.
میگفتم: «آقا سیّد ممکنه مهمان آن غذایی را که ما سر سفره میگذاریم دوست نداشته باشد.»
فکری میکرد و میگفت: «از نظر شرعی درست نیست، اما حالا که این حرف را زدی، مهمان حبیب خداست، اشکال ندارد. فقط نباید اسراف شود.»
اهل زرق و برق دنیا نبود. به نکات خیلی ریزی در زندگی دقت داشت که فکر آن راه هم نمی کردم.
اصلاً یادم نمیآید به من دستوری داده باشد. روزه که میگرفت، هیچ وقت نمیگفت برایم غذا بیاور و یا آماده کن. وقتی میدیدم که با یک استکان چایی دارد افطار میکند، میرفتم غذا را آماده میکردم و برایش میآوردم.
اما میدیدم که خیلی غذا نمیخورد. میگفتم: «آقا شما روزه بودید، باید بخورید تا نیرو بگیرید و بتوانید کارهایتان را انجام بدهید.»
میگفت: «زیاد خوردن باعث میشود انسان پایبند دنیا بشود.»
هر بار که برایش غذا درست میکردم خیلی تشکر میکرد و میگفت: «إنشاءالله خداوند طعام بهشتی نصیب شما کند.»
علمدار، همسر شهید، ص ۱۰۷ تا ۱۰۹٫
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
🌿 خـتم صـــلـــــوات شهدایی 🌿
جهت تعجیل در فرج و سلامتی مولای غریبمان
به نیابت از :
تمامی شهدا اللخصوص شهیدان :
سید مجتبی علمدار ، محمد رضا شفیعی ،
قاسم سلیمانی ، ابوالمهدی مهندس ، حسین پور جعفری ،
شهروز مظفری نیا ، وحید زمانی نیا ، هادی طارمی
از تاریخ ۱۴۰۲٫۱۰٫۱۰ الی ۱۴۰۲٫۱۰٫۱۴ هر تعداد صلواتی
که میتونین بفرستین. ( شهدا را یاد کنین حتی با یک صلوات )
- با پخش این ختم صلوات موجب ثواب دیگران شویم -
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
قــانـــون چهارم:
خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .
(تاریخ اجراء 69/6/16)
قــــــــــانون پنجم:
خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.
(تاریخ اجراء 69/7/13)
قــــــــانون ششم:
حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.
(تاریخ اجراء 69/8/18)
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
آزارها و زخم زبانها :
دامنه کارهای پشت پرده علیه سیّد به محل کار او کشیده شده بود.عدهای علناً درحضورش به او بد میگفتند. به هیئت رهروان که آن زمان از لحاظ معنویت یکی از بهترین محافل مذهبی سطح کشور بود، میگفتند هیئت غشیها و…
من را صدا کردند. رفتم دفتر آقای …. در سپاه، آن موقع من در تبلیغات سپاه ساری مسئولیتی داشتم. پرسید: «از سیّد مجتبی علمدار چه میدانی؟»
گفتم: «چطور؟»
گفت: «خواهش میکنم. مطلب مهمی پیش آمده، هر چه که میدانی بگو.»
گفتم: پشت سر او خیلی حرف میزنند. اما من از زمان جنگ با او دوست هستم. هیچ کدام این حرفها صحیح نیست. سیّد مجتبی یک شهید زنده است.»
بعد ادامه دادم: «سید با سربازها خوب برخورد میکند. همه سربازها عاشق او هستند. اما برخی از پرسنل از این کار خوششان نمیآید. سیّد به برخی از افراد تذکر میدهد که کارشان را درست انجام دهند اما خیلیها خوششان نمیآید. بنابراین پشت سر سیّد حرف میزنند و …»
آن مسئول یک به یک سؤال میکرد و من با دلیل جواب سخنان او را میدادم. در پایان گفت: «خیلی از تو ممنونم. مشکل مرا حل کردی!»
تعجب کردم. پرسیدم : «چه مشکلی؟!»
نمیخواست جواب دهد اما با اصرار من گفت: «برای سیّد پرونده درست شده بود. قرار بود من پرونده را امضا کنم و به تهران بفرستم. دیروز آخر وقت میخواستم امضا کنم. اما گفتم بگذار فردا پرونده را بخوانم بعد.»
دیشب در عالم خواب شهید محلاتی، نماینده امام (رحمه الله) در سپاه، را دیدم. ایشان فرمودند : «حضرت امام (رحمه الله) از تو راضی نیست!»
من گفتم: «چرا؟!»
گفتند: «این پرونده چیست که میخواهی امضا کنی؟!»
من از خواب پریدم. تنها پروندهای که قرار بود امضا کنم همین پرونده سیّد مجتبی بود. برای همین شما را صدا کردم.
علمدار، جمعی از همکاران سید، ص ۱۴۳ و ۱۴۴٫
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
هدایت شده از -مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
🌿 خـتم صـــلـــــوات شهدایی 🌿
جهت تعجیل در فرج و سلامتی مولای غریبمان
به نیابت از :
تمامی شهدا اللخصوص شهیدان :
سید مجتبی علمدار ، محمد رضا شفیعی ،
قاسم سلیمانی ، ابوالمهدی مهندس ، حسین پور جعفری ،
شهروز مظفری نیا ، وحید زمانی نیا ، هادی طارمی
از تاریخ ۱۴۰۲٫۱۰٫۱۰ الی ۱۴۰۲٫۱۰٫۱۴ هر تعداد صلواتی
که میتونین بفرستین. ( شهدا را یاد کنین حتی با یک صلوات )
- با پخش این ختم صلوات موجب ثواب دیگران شویم -
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
..
بــسـم رب الـــشــهــداء
شهید سید مجتبی علمدار :
احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد.
|پنجاه و هفتمین سالروز #میلاد شهید سید مجتبی علمدار•
|بیست و هفتمین سالروز #شهادت شهید سید مجتبی علمدار•
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
#سید_مجتبی_علمدار
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- بسم الله الرحمن الرحیم -
چقدر سخت از حال عاشقی که نمیداند محبوبش نیز هم هوای او را دارد یا نه ؟
ای شهیدان!
از همان لحظه که تقدیر ما را از شما جدا کرد ، تا کنون یاد شما خطرات دنیای پاک شما امید حیاتمان داشته!
ما به عشق شما زنده ایم...
«شهید سید مجتبی علمدار»
#گزارش_تصویری
پــخـش عــدســـــی؛
#به_مناسبت :
مناسب سالگرد شهید سید مجتبی علمدار و
شهید حاج قاسم سلیمانی و شهدای حادثه ترور و
شهید سید رضوی موسوی و مابقی شهدا...
#تاریخ :
۱۴۰۲٫۱۰٫۱۱
#گروه_جهادی_مکتب_الزهرا «س»
اللهم عجل لولیک الفرج 🌿
گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›
🏴|@maktab_al_zahra_313
-مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
- بسم الله الرحمن الرحیم - چقدر سخت از حال عاشقی که نمیداند محبوبش نیز هم هوای او را دارد یا نه ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
- بسم الله الرحمن الرحیم - چقدر سخت از حال عاشقی که نمیداند محبوبش نیز هم هوای او را دارد یا نه ؟
📸 گزارش تصویری
📨 سالروز ولادت و شهادت شهید حاج سید مجتبی علمدار
.
✅ دوشنبه ۱۱ دی ماه ۱۴۰۲
مزار مطهر شهید علمدار
💠💠💠💠
🌹 کانال رسمی شهید علمدار
🆔 @shahidalamdar_ir