♡مڪـتبعاشـꨄـقان♡
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🔰یا رفیق من لا رفیق له...🔰 🔳 #پسرک_فلافل_فر
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🔰یا رفیق من لا رفیق له...🔰
🔳 #پسرک_فلافل_فروش 🔳
🌷 #فصل_هجدهم ، #تحول_اساسی 🌷
✳️از مدتها قبل شاهد بودم كه كتاب خصائص الحسينيه را در دست دارد و مشغول مطالعه است. هادي مرتب مشغول مطالعه بود.
🌸عشق و شوري كه از زيارت امام حسين(ع) در قلب ما پديد آمده بود، در او چند برابر بود.
✳️به ما مي گفت:
🔵امام صادق(ع) فرموده اند : هر كس به زيارت امام حسين(ع) نرود تا بميرد، در حاليكه خود را هم شيعه ما بداند، هرگز شيعه ما نيست.
🌸و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتيان است.
🔵در جاي ديگري مي فرمايند : زيارت حسين بن على(ع) بر هر كسى كه (ايشان) را از سوى خداوند، (امام) مىداند لازم و واجب است.
🌸هر كه تا هنگام مرگ، به زيارت حسين(ع) نرود، دينو ايمانش نقص دارد.
✳️از طرفي كلام بزرگان را نيز به ما متذكر مي شد كه مي فرمودند:
🔵براي اينكه دين شما كامل شود و نقايص ايمان و مشكلات اخلاقي شما برطرف شود ،
🌸حتماً به كربلا برويد.
🔘خلاصه آنچنان در ما شور كربلا ايجاد كرد كه براي حركت كاروان لحظه شماري مي كرديم.
🌸شهریور 1390 بود. مقدمات كار فراهم شد.
🔵با تعدادی از بچه های کانون شهید آوینی از مسجد موسي ابن جعفر(ع) راهی کربلا شديم...
✳️نه تنها من، كه بيشتر رفقا اعتقاد دارند كه هادي هرچه مي خواست در اين سفر به دست آورد.
🔵به نظر من آن اتفاقی که باید برای هادی می افتاد، در همین سفر رخ داد.
✳️در حرم ها که حضور می یافتیم حال او با بقیه فرق می کرد.
🌸این موضوع در سوز و صدا و حالات ایشان به خوبی مشخص بود.
🌸در زيارت ها بسیار عجیب و غریب بود.
🔵اتفاقی که در آن سفر افتاد، تحول عظيم در شخصیت هادي بود که ایشان را زیر و رو کرد.
✳️بالاخره همه ما که در آن سفر حضور داشتیم،اهل هیئت بودیم،
🔵اما همه احساس مي كرديم كه اين هادي، با هادي قبل از سفر به كربلا خيلي تفاوت دارد.
🌸ديگر از آن جوان شوخ و خنده رو خبري نبود!
🔵او در کربلا فهميد كجا آمده و به خوبي از اين فرصت استفاده كرد.
🔘پس از آن سفر بود كه با يكي از دوستان طلبه آشنا شد.
🌸از او خواست تا در تحصیل علوم دینی یاریش کند...
✳️بعد از سفر كربلا راهي حوزه علميه حاج ابوالفتح شد. ما ديگر كمتر او را مي ديديم.
🌸يكبار من به ديدن او در محل حوزه علميه رفتم.
🌸قرار شد با موتور هادي برگرديم.
✳️در مسير برگشت بوديم كه چند خانم بدحجاب را ديد.
🔵جلوتر كه رفت با صداي بلند گفت:خواهرم حجابت رو حفظ كن. بعد حركت كرد.
🌸توی راه با حالتي دگرگون گفت:ديگه از اينجا خسته شدم.
🔴اين حجاب ها بوي حضرت زهرا(س) نمي ده.
اينجا مثلاً محله هاي مذهبي تهران هست و اين وضعيت رو داره.
🔘بعد با صدايي گرفته تر گفت:خسته ام، بعد از سفر كربلا ديگه دوست ندارم توي خيابون برم.
🔵من مطمئن هستم چشمي كه به نگاه حرام عادت كنه خیلی چیزها رو از دست می ده.
🔴چشم گنهکار لايق شهادت نمي شه...
✳️هادي حرف مي زد و من دقت مي كردم كه
🌸بعد از گذشت چند ماه، دل و جان هادي هنوز در كربلا مانده.
🌸با خودم گفتم: خوش به حال هادي، چقدر خوب توانسته حال معنوي کربلا را حفظ كند.
🔵هادي بعد از سفر كربلا، واقعاً كربلايي شد.خودش را در حرم جا گذاشته بود و هيچگاه به دنياي مادي ما برنگشت. آنقدر ذكر و فكرش در كربلا بود كه آقا دعوتش كرد.
✳️پنج ماه پس از بازگشت از كربلا، توسط يكي از دوستان، مقدمات سفر و اقامت در حوزه علميه نجف را فراهم كرد. بهمن ماه 1390 راهي شد.
🔵دیگر نتوانست اینجا بماند. برای تحصیل راهی نجف شد. یکی از دوستان که برادر شهید و ساكن نجف بود، شرایط حضور ایشان در نجف را فراهم کرد و هادي راهي نجف شد.
🔘ادامه دارد
ڪانال 💞عاشــــــــــ♥ـــــقاڹ مڪتب حجــــــــــاب و ولایت💞
📿 @maktab_asheghan