🔴 بچههای عقده ای!
✳️ #شهید_بهشتی
ميدانيد كه بسياري از اوقات كوششهاي بنده و شما، به عنوان پدر و مادر، و كوششهاي معلم و مدير و ناظم در مدرسه، براي برخورد تند و مهاركننده با بچهها از كجا برميخيزد؟ از ضعف ما. گاهي اوقات، مخصوصا در كلاس يا در خانه، صحنههايي پيش ميآيد كه خُرد كننده و منحرف كننده است.
گاهي اوقات كه من اين بحث را به صورت خصوصي يا عمومي ايراد ميكنم دوستان ميپرسند،: «فلاني! يعني ميگويي كه بچهها را آزاد بگذاريم هر جا دلشان خواست زندگي كنند؟»
خير! بنده چنين چيزي عرض نميكنم. بنده ميگويم سايه لطف و مرحمتتان را بر سر بچهها طوري بگستريد كه بچه #آدم باقي بماند؛ همين! نميگويم سايه خود را از سر آنها كم كنيد - خدا نكند! ميگويم به بچهها ميدانِ عملِ آزادانه بدهيد.
آخر اين هم شد زندگي؟! حالا كه زندگيها قدري ابزار و آلات زياد هم پيدا كرده وا مصيبتا! بچههاي آن روز اقلاً در حياط ميتوانستند يك جفتك چارتكي بازي كنند؛ ولي به بچههاي حالا، بر طبق آن روش اول، بايد دائماً گفت: «بچه نكن!»؛ «بچه توپ نزن گل ميشكند!»؛ «بچه...»
♨️ بچهها ميشوند يك موجود كِز كرده واقعي، در معرض انحرافهاي سهمگين؛ بچههاي عقدهاي كه از هر فرصتي براي انتقامگيري از محيط ناسازگار استفاده ميكنند. منتها گاهي انتقامگيريها خشن است و من و شما را بيدار ميكند؛ گاهي انتقامگيريها خشن نيست؛ سر به تو دارد؛ سر و صدا ندارد؛ ولي يك روزي من و شما را از پا در ميآورد كه ديگر راه چاره به رويمان بسته است.
اگر بچه من و شما در داخل خانواده بچهاي است گوشهنشين؛ اگر بچهاي است كه دائماً در خودش فرو ميرود؛ اگر بچهاي است كه حتي در بزم خانوادگي شركت نميكند؛ ميدانيد چرا؟ چون از آغاز به او فرصت آزاد زيستن نداديد.
📚 کتاب #نقش_آزادی_در_تربیت_کودکان
➕اینجا زندان #مدرسه نیست، اینجا #مکتب_اسلامی است:
🆔@maktab_eslami
🔸دو جور مدیریت تربیتی
🔻 #شهید_بهشتی
ما بايد اصلِ «لااكراه في الدّين، قد تبيّن الرّشد من الغي، فمن يَكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقي لانفصام لها» را رعايت كنيم.
روي كلمه كلمه اين آيه دقت كنيد. بايد تكتك اين شعارها، كه در هر يك از اين جملههاست، حفظ بشود.
اجباري در #انتخاب آيينِ زيستن نباشد. آنچه هست، روشن كردن راه و بيراهه است.
براي اين منظور بايد هميشه در كارهايمان و در برخوردهایمان و در نظام دادنهایمان طوري عمل كنيم كه انسانها حس كنند دارند به پاي خودشان حركت ميكنند؛ آنهم نه يك احساس كاذب، بلكه يك احساس صادق.
دو جور مديريت هست: مديريتي كه ادارهشوندهها را در يك مكانيسم قوي قرار ميدهد و آنها چون ذرّاتي با يك مغناطيس نيرومند، اما #فاقد_آگاهي، به دنبال مدير حركت ميكنند. اين مديريت درخور يك جامعه انساني و اسلامي نيست.
يك نوع مديريت هم هست كه هميشه به ادارهشوندهها #ميدان ميدهد كه احساس كنند خودشان دارند فكر ميكنند؛ خودشان دارند خلاقيت نشان ميدهند؛ خودشان ابتكار و ابداع دارند و خودشان دارند حركت ميكنند. اما ميدانند كه حركتهايشان بايد به هم پيوسته باشد؛ تك نمانند. ايمان آوردهاند به اينكه تك ماندن همان و باطل شدن و عاطل شدن و بيثمر، يا كم ثمر شدن همان. اين مديريت پايدارتر است.
در اين راه بايد خيلي خون دل خورد. يك معلم بايد خيلي خون دل بخورد تا كلاس را طوري اداره كند كه بچه احساس آزادي هم بكند. خيلي خون دل خوردن دارد و خيلي انسان بايد در خودش سرمايه جمع كند تا بتواند اين كار را بكند. ولي معلمان عزيز بايد به عنوان يك معلمِ متعهد مسلمانِ انقلابي اين كار را بكنند، والاّ از بچهها مهره ساختن هنر نيست. از بچهها مهره نسازيد!
📚 کتاب #نقش_آزادی_در_تربیت_کودکان
❇️ تحقق نظام توحید در ساختار تزکیه و تعلیم:
➕اینجا زندان #مدرسه نیست، اینجا #مکتب_اسلامی است:
🆔@maktab_eslami