eitaa logo
🇮🇷مـ‌ـڪ‌‌ٺـ‌بـ حـ‌آجـ‌‌ـ‌ے🇸🇩
97 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
89 فایل
«اینجا آغوش حاج قاسم می‌باشد» میگفت: باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم! "آنکس که باید ببیند، می‌بیند...!" #حاج‌قاسم🌱 * آیدی مدیر* @ya114zeinab ﴿شروع خادمیت ¹⁴⁰²_³_¹⁵﴾ "پایان انشاالله شهادت در آغوش امام زمان" کپی حلال فقط برای ظهور✌️تا صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷مـ‌ـڪ‌‌ٺـ‌بـ حـ‌آجـ‌‌ـ‌ے🇸🇩
✨#بـانـوے_پـاک_مـن 🌹قسـمـت شـصـت و نـهــم سه روز گذشت و روز جواب دادن زهرا بود. تو این سه روز دل تو
🌹قسـمـت هـفـتـادم "زهرا" اونقدر از خواستگاری و ابراز علاقه کارن شکه شده بودم که پاک فراموش کرده بودم اون مسلمون نیست. برای همین برای ازدواجم شرط گذاشتم و امیدوار بودم قبول کنه چون منم مثل اون خیلی بی تاب و بی قرار این وصلت بودم. مامان که خبر خاستگاری رو از بابا شنید، اولش مثل من شکه شد اما کم کم کنار اومد و‌ قبول کرد که بیاد. مادرجون و پدرجون با عمه اومده بودن خونمون. قرار بود کارن با محدثه تنها بیاد. دلیل اینکه عمه باهاشون نمیومد کاملا مشخص بود. کارن تو هر موضوعی دخالت مادرشو ممنوع کرده بود و خودش تصمیم میگرفت. الانم عمه به عنوان فقططط عمه من اومده بود به مجلس خاستگاری. میدونستم به زور نشسته و بهم لبخند میزنه. خیلی استرس داشتم. دستام میلرزید و نمیدونستم چیکار کنم. چقدر جای محدثه خالی بود و چقدر دلتنگش بودیم. اون شب بهترین لباسمو‌ پوشیدم و‌چادر رنگیمو سرم کردم. جلو آینه ایستادم و خودم رو برانداز کردم. دامن بلند سفید با پیراهن آستین بلند کرمی و شال همرنگش که به صورت لبنانی بسته بودم دور سرم. چادر سفیدمم که انداختم رو سرم، لبخند عجیبی رو لبم اومد. آره من خوشحالم از اینکه حسم به کارن یک طرفه نیست، خوشحالم که داره میاد خاستگاری، خوشحالم که قراره برای محدثه مادری کنم. این وظیفه مادری از اول به گردنم بود و من هم چشم بسته قبولش کرده بودم. چون کارن و محدثه رو اندازه جونم دوست داشتم و میدونستم میتونم مادرخوبی برای محدثه و همسر خوبی برای کارن باشم. زنگ در که به صدا دراومد، رفتم بیرون. کارن اومد تو و من از دیدنش ذوق زدم. کت شلوار قهوه ای پوشیده بود با پیراهن کرمی. خیلی خوشتیپ شده بود.‌سریع ازش چشم گرفتم اما او نزدیکم شد و گفت:سلام عروس خانم. _سلام. سرمو انداختم پایین. کارن دسته گل رو گرفت سمتم و گفت:هرچند خودت گلی. گل رو ازش گرفتم و با لبخند تشکر کردم. گونه محدثه رو که خواب بود، بوسیدم و رفتم سمت آشپزخونه. چای ریختم و بردم برای همه. محدثه تو بغل کارن غرق خواب بود.‌ جو سنگینی به وجود اومد که با تک سرفه کارن از هم شکست‌. _ راستش دایی جان من اومدم اینجا که رسما زهرا خانم رو ازتون خاستگاری کنم. حرفامونم با اجازه بزرگترا زدیم فقط مونده جواب شما و.. نگاهم کرد و گفت:البته شرط زهراخانم. بابا گفت:من مشکلی ندارم دایی جان اگه زهرا قبول کنه. همه نگاها اومد سمت من. _شرطم مسلمون شدن آقا کارنه. انگاری کارن وا رفت. _چی؟ _گفتم که مسلمون شدنتون. من با کسی که خدا و دین اسلام رو قبول نداره زیر یک سقف نمیرم. _یعنی چی زهرا؟هرکسی رو تو قبر خودش میزارن. من به دین و ایمانت کاری ندارم تو هم نداشته باش. _ببینین آقا کارن ما بهم نامحرمیم دلیلی نداره انقدر صمیمی حرف بزنین. بعدشم من گفتم شرط دارم اگه نمیتونین قبول کنین اجباری نیست. درضمن شما قراره بشین همسر من، مونس من، یار و‌ همراه من.. پس باید با هم تفاهم و نقاط مشترکی داشته باشیم یا نه؟ دین و مذهب چیز الکی و شوخی بردار نیست. اگه مسئله پیش‌پا افتاده ای بود من حرفی نداشتم اما در این مورد...متاسفم. از جام بلند شدم ‌وگفتم:ببخشید با اجازتون شبتون بخیر. رفتم تو‌اتاقم ‌و در رو بستم. ادامه دارد...
🌹قسـمـت هـفـتـاد و یکم خیلی دلخور بودم از اینکه کارن اینجوری شبم رو خراب کرده. اون اگه واقعا دوسم داشت به این شرطم عمل میکرد و با هم ازدواج میکردیم. اما لجبازی کرد و منو با یک دنیا فکر تنها گذاشت. دیگه از اتاقم بیرون نرفتم و ده دقیقه بعد متوجه رفتنشون شدم. کاش دیگه برنگرده و منو هوایی کنه. کاش از ذهنم بتونم بیرونش کنم. کاش دیگه کارنی نباشه که قلبم واسش بتپه. منه بچه مذهبی رو چه به عاشق شدن؟ اه مگه من چیکارکردم؟ مگه من دل ندارم؟ خب منم دوست دارم با اونی که دوسش دارم ازدواج کنم. نه ازدواج قبلیش، نه بچه اش...هیچی برام مهم نبود جز دین و اعتقادش. کاش میتونستم راضیش کنم بیاد به راه حق. راه خدایی که منو امام زمانی کرد. راه خدایی که تو مشکلات دستمو گرفت و تنهام نذاشت. چند روزی گذشت و خانوادم دیگه حرفی از کارن و شب خاستگاری نزدن‌‌. منم درگیر امتحان های میان ترمم بودم و زیاد وقت فکر کردن و فلسفه بافی نداشتم. یک شب که مشغول دوره کردن کتاب فلسفه اسلامی بودم، گوشیم تک زنگ خورد و بعدم براش پیامک اومد. فکر کردم آتناست و بازم درد و دلش باز شده اما درکمال تعجب دیدم کارنه‌. پیامشو باز کردم و با اشتیاق خوندم. "سلام بانو. خوبی؟ ما رو نمیبینی خوش میگذره؟ خواستم بگم من خیلی به شرطت فکر کردم با خودم گفتم نمیزارم به هیچ وجه همچین دختر پاکیو از دست بدم که مدت هاست دنیای من شده. ما فرداشب برای قرارای اصلی میایم خدمتتون. مواظب خودت باش بانوی پاک من. شبت قشنگ" اصلا باورم نمیشد. یعنی به همین زودی شرطمو قبول کرد؟ یعنی با هم ازدواج میکنیم؟ یعنی میشم همسرش؟ مادر محدثه؟ دیگه سر از پا نمیشناختم و هی دور خودم دور میزدم. از خوشحالی واقعا نمیدونستم چیکار کنم. فرداشب رسید و من با یک تیپ متفاوت جلو کارن حاضر شدم. شلوار کتون سفید با مانتو یخی نسبتا کوتاه همراه با روسری ساتن لیمویی رنگم که صورتمو شفاف تر و روشن تر نشون میداد. چادر حریرمو انداختم رو سرم و رفتم به استقبالش‌. منو که دید کپ کرد. لحظاتی خیره شد به من و بعد گفت:ماه شدی بانو. از خجالت لپام گل انداخت. نمیتونستم تو صورتش نگاه کنم. نشست و منم رفتم پیش بقیه نشستم. کارن گفت که شرطمو انجام داده و الان با شرایط کامل اومده خاستگاری. همون شب قرار عقد رو گذاشتن برای ازدواج حضرت خدیجه و پیامبر که خیلی مبارک و میمون بود. عروسیم نداشتم فقط یک عقد مختصر بود و بعد میرفتم خونه کارن. تو این یک هفته کلاسامو تعطیل کردم و فقط با مامان و گاهی هم با کارن میرفتیم خرید. از لباس و لوازم آرایش گرفته تا نقل و نبات و شکلات. خلاصه که روز عقدم خیلی زود رسید. همون روز با مامان رفتم ارایشگاه خیلی فرق کرده بودم اصلا انگار یک زهرای دیگه شدم. خوشحال بودم که قراره همه زیبایی هام رو برای همسرم به نمایش بزارم. یکهو اما دلم گرفت. کاش لیدا هم بود. هرچند اگر بود این ازدواج صورت نمیگرفت. از ارایشگاه کارن اومد دنبالمون و با عمه رفتیم خرید حلقه. کارن وقتی منو دیده بود کلی شکه شده بود و هی دم گوشم زمزمه های عاشقانه میکرد. ادامه دارد...
🌹قسـمـت هـفـتـاد و دوم کی فکرشو میکرد کارن مغرور یک روز عاشق بشه و اینهمه احساس قشنگ خرج یک دختر چادری بکنه؟ خیلی این عاشقانه های یواشکی رو دوست داشتم اما به رو نمیاوردم چون فکر میکرد هولم برای ازدواج باهاش‌. یک حلقه ظریف و ساده به سلیقه خودم و کارن خریدم و راهی خونه شدیم. صبح روز بعدش بابا منو گذاشت آرایشگاه و خودش رفت به کاراش برسه. به آرایشگر گفته بودم منو ساده درست کنه و زیاد رو صورتم کار نکنه‌. دوست نداشتم قیافه واقعیم محو بشه. ساعت۱بود که رفتم زیر دست آرایشگر و ساعت۵حاضر شدم. با کمک دستیار ارایشگره لباسمو پوشیدم و بعد رفتم جلو آینه. از چیزی که تو آینه میدیدم نزدیک بود جیغ بزنم. واقعا قشنگ و در عین حال ساده درستم کرده بود. انقدر ذوق زدم که پریدم بغل ارایشگره و بوسش کردم. خنده اش گرفت و گفت:وای نکن عروس صورتت خراب میشه. با خودشیرینی گفتم:نترسین حاصل دسترنج شما موندگاره. واقعا عالی شدم ممنونتونم. دستیار آرایشگر گفت:ما از الان برای داماد بیچاره دعا میکنیم تا آخر شب سکته نکنه خوبه. آروم خندیدم و سرمو پایین انداختم. تصور دیدن من تو اون لباس توسط کارن برام باور نکردنی بود. ساعت۶بود که کارن اومد دنبالم. همون طور که گفتم یک مراسم عقد ساده بود که خونه پدرجون برگزار میشد. لباسم رو سفید نگرفتم چون عروسی نبود. رنگش تقریبا میشه گفت نباتی بود. کفشای پاشنه دار سفیمو پام کردم و شنل انداختم رو سرم. _مگه داماد نمیاد ببینت؟ _نه محرم نیستیم. آرایشگر خندید و گفت:عه چه جالب‌! تا دم در با کمک دستیار ارایشگره رفتم. فقط تونستم کفشای ورنی مشکی کارن رو ببینم‌. _سلام بانو. چطوری؟ دسته گل رز قرمز رو ازش گرفتم و گفتم:خوبم شکر خدا. _کاش می‌تونستم روی ماهتو ببینم آخه من که تا خونه دق میکنم. خندیدم و رفتم سوار ماشینی که کارن درشو باز نگه داشته بود، شدم. چه حس خوبی داشت بودن با مردی که انقدر دوسش داری. وقتی حرکت کرد، پرسیدم:محدثه کجاست؟ _پیش مادرجونه. تا خونه یکم از این در و اون در حرف زدیم تا رسیدیم. موقع پیاده شدنم درو باز کرد برام. راه سنگفرش باغ رو فرش قرمز پهن کرده بودن و خانوما دور تا دور ایستاده بودن و با تشویق ما رو سمت جایگاه عروس و داماد که داخل ساختمون بود، همراهی کردن. عاقد خیلی زود اومد و خطبه عقد رو خوند. موقع خوندن خطبه اشک تو چشمام جمع شد و فقط یک نفر اومد به یادم. اونم خواهرم بود. خیلی خیلی دلتنگش بودم و این حس دست خودم نبود. دلم لک زده بود یک دل سیر بغلش کنم. اون از کجا میدونست یک روزی که دیگه تو این دنیا نیست شوهرش، کنار زنی بشینه که خواهرشه؟ خیلی برای شادی روحش و بخشش گناهاش دعا کردم. کاش قبل رفتنش درست میشد. هرچند میگن درد زایمان هر گناهی رو از مادر پاک می‌کنه. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعمال قبل از خواب 🌸❤️
در انتخابات دقت کنید اصلح فقط جلیلی است نه پزشکیان او تازه صبح جمعه میفهمد که بنزین گران شده و میخواهد کار خود را توجیه کند اما جلیلی.....
🚨توجه ! توجه ! «» نشر_حداکثری «» وحدت تقویت جبهه انقلاب «» تضعیف جبهه دشمنان انقلاب 🟢۳۵ سال مسئولیت در وزارت خارجه 🟢مشاور رئیس جمهور 🟢عضوشورای راهبردی بسیج مستضعفین 🟢۱۷سال دبیری شورای عالی امنیت ملی 🟢رئیس تیم مذاکره کننده هسته ای 🟢با دریافتِ حکم مستقیم از رهبری؛ مدیریت دفتربررسی های جاری دفترمقام معظم رهبری 🟢بادریافت حکم مستقیم از رهبری؛ عضویت حقیقی درمجمع تشخیص مصلحت نظام 🟢با دریافتِ حکم مستقیم ازرهبری؛ عضویت در شورای راهبردی روابط خارجی 🟢بادریافت حکم مستقیم از رهبری؛ نمایندگی امام خامنه ای درشورای امنیت ملی 🟢رئیس اداره بازرسی وزارت امور خارجه 🟢معاون وزارت خارجه 🟢معاون اروپاوآمریکای وزارت امور خارجه 🔴برکناری ۱۷ سفیر متخلف 🔴پیگیری پرونده فساد۳هزارمیلیاردتومانی وبازگرداندن پولهاومنابع به بیت المال واعدام مفسد اقتصادی 🔴صدوردستور دستگیری عبدالمالک ریگی باوجود فشارهاومخالفتهای مسئولین نفوذی 🔴پشتیبانی وهماهنگیهای لازم درجهت تقویت جبهه مقاومت درلبنان،فلسطین،سوریه و… 🔴حمایت ازتشکیل،قوام بخشی،گسترش وتعمیق فعالیت سازمان پدافندغیرعامل که درواقع مقاوم کردن کشور درمقابله باهرگونه حوادث غیرمترقبه وحمله دشمن درشرایط غیرجنگی است 🔴پیگیری وجلوگیری از اجرای قراردادکرسنت به دلیل فسادوهدررفت منابع کشور 🔴ایجاد دبیرخانه مبارزه باپولشویی دروزارت اموراقتصادی ودارایی 🔴یکپارچه سازی بانکهای اطلاعاتی اقتصادی دروزارت اموراقتصادی ودارایی 🔴پیگیری وصول معوقات ابربدهکاران بانکی وپای کار آوردن همه دستگاههای اطلاعاتی ونظارتی درمقابله بارانت خواران 🔴ایجادبهترین وقوی‌ترین مناسبات باقوای۳گانه درشورای عالی امنیت ملی،حتی راه اندازی کمیته مبارزه بافساداقتصادی،آن هم زمانی که قوا بایکدیگراصطکاک جدی داشتند 🔴پیگیری راه اندازی سامانه جامع 🔴راه اندازی کمیته مقابله وخنثی سازی تحریمهای اقتصادی 🔴راه اندازی سامانه کنترل شده برای درخواست ارز و واردات کالاهای ضروری،همچنین نظارت وشفافیت بازار ارز 🔴برخوردبا موسسات مالی غیرمجاز 🔴تنوع بخشی به منابع ارزی کشور 🔴پیگیری برنامه حذف ارز واسط، فعال کردن دستگاههای اقتصادیِ مسئول درمدیریت بازار ارز وسکه ومهارافزایش قیمتها 🔴سامانه رصدالکترونیکی همچنین احصاء کالاهایی که ورودآنها به کشور،غیرضروری بودو در داخل،امکان تولیدش وجودداشت وممنوعیت واردات آنها وجلوگیری ازخروج ارز ازکشور 🔴ساماندهی کارتهای بازرگانی 🔴مبارزه باقاچاق سوخت 🔴جلوگیری ازپایمال شدن رأی مردم در فتنه۸۸ 🔴مذاکرات موفق ورفع ۶مسئله حقیقی باآژانس اتمی 🔴آماده سازی وبه ثمررساندن طرح توافق جامع عزتمندانه با 5+1 درمذاکرات مسکو(که دولت روحانی آنرا کنارزد وبه برجام تن داد) 🔴پیگیری وارائه طرح خودکفایی بنزین درجهت بی اثرکردن تحریم سوخت 🔴پشتیبانی ازتولیدسوخت راکتور هسته ای تهران باغنی سازی20%درجهت مقابله باتحریم رادیوداروها همچنین افزایش تولید سانتریفیوژ ازیک عددبه ۱۹هزارسانتریفیوژ 🔴مدیریت اقتصادی وپیگیری تأمین ذخایرکالاهای اساسی موردنیازمردم، ذخایراستراتژیک وخودکفایی درامنیت غذایی ازجمله باتولیدکافی گندم،دانه های روغنی و...درشرایط تحریمهای سخت دشمنان 🔴مدیریت وپیگیری راههای دورزدن وخنثی سازی تحریمها 🔴ارائه طرح کنترل مسئله خروج آبهای مرزی ازکشورکه مشکل بخش قابل توجهی ازکم آبی کشور راحل میکند 🔴اعلام مخالفت عالمانه وتخصصی بابرجام 🔴نقدقراردادهای نفتیIPCوپیگیری اصلاح آنهاتوسط وزارت نفت 🔴روشنگری درباره آسیبهایFATF 🔴مقابله باصیدترال وتضییع حقوق ماهیگیران محلّی 🔴ارائه طرح پتروپالایشگاه به مجلس وممانعت ازخام فروشی نفت 🔴 ارائه طرح“وان“به مجلس که نحوه سهمیه بندی بنزین راعادلانه میکرد 🔴آماده سازی طرح تبدیل کشوربه محورترانزیت کالاوانرژی درمنطقه خاورمیانه 🔴طرح ساماندهی کولبران وتبدیل آنهابه صادرکنندگان محصولات وتولیدات داخلی 🔴ارائه طرح مالیات برعایدی سرمایه 🔴آماده سازی طرح شبکه ملی اطلاعات ودولت الکترونیک 🔴تکمیل طرح خانواده-مسجد-مدرسه 🔴 ارائه طرح مدیریت راهبردفرهنگی کشور 🔴مدیریت وتنظیم بازارکالاهای اساسی دردولت وقت 🔔۱۰۴سفربه شهرهاو روستاهای کشورجهت شناخت واقعی مشکلات مردم همچنین شناخت فرصتهای بیکران در کشور و درنهایت؛ ارائه برنامه عملیاتی مبتنی برحضورمیدانی 🔔یازده سال فعالیت دردولت سایه و تقویت نقاط قوت دولتهاوکمک به رفع ضعفا 🔔یازده سال تحقیق،بررسی،کارشناسی وبرنامه ریزی برعملیاتی شدن شعارانتخاباتی «یک جهان فرصت،یک ایران جهش، هرایرانی یک نقش باشکوه» 🔔حضوربرخی ازاعضاء دولت ومشاوران شهیدرئیسی درستادانتخاباتی دکترجلیلی
قابل توجه روستانشینان عزیز لطفا پخش نمایید،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴از امام پرسیدند از کجا میدانستید بنی صدر ریگی به کفششه ؟ امام فرمود : 👈زیادی آیه قرآن و نهج البلاغه میخواند..
مداحی آنلاین - بعد نزول آیه ی ولایت - رسولی.mp3
4.38M
بعد نزول آیهٔ ولایت وقت نزول آیهٔ تطهیره به زهرا و ابیهاوبعلها و بنیها مباهله یعنی حیدر امیره•💚🎊
پزشکیان:از اقتصاد سردر نمیارم😐 👈اینم سندش👉 پزشکیان:توانایی مدیریت نداریم🤨 👈اینم سندش👉 پزشکیان توهین به شهید رئیسی🤭 👈اینم سندش👉 پزشکیان و تعصب ترکی ضدفارسی 👈اینم سندش👉 پزشکیان بنزین باید۲۰هزار بشود🧐 👈اینم سندش👉 پزشکیان ادعای دروغ علیه نظام😳 👈اینم سندش👉 پزشکیان وضعیتش در مجلس😑 👈اینم سندش👉 پزشکیان و اشتباه در فتنه مهسا 👈اینم سندش👉 پزشکیان و تضعیف وحدت ملی 👈اینم سندش👉 پزشکیان بداخلاق و بی ادب 😳 👈اینم سندش👉 پزشکیان ظریف وزیر خارجه اش 👈اینم سندش👉 پزشکیان پر تناقض بی ثبات😵‍💫 👈اینم سندش👉 پزشکیان مخالف نهی از منکر🤨 👈اینم سندش👉 پزشکیان علیه پزشکیان (تناقض) 👈اینم سندش👉 اونقدر نشر بدید تا بدست همه اونایی که میخوان بهش رای بدن برسه.یا علی جالبه بزنید رو سندش، کلیپش مستند میاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنگل داشت نابود میشد ولی درختا به تبر رای میدادن چون قانعشون کرده بود دسته اش چوبیه پس از خودشونه! ‎
همسر خاتمی : خانه دار همسر روحانی : خانه دار همسر دوم نجفی : کشته شده توسط خود نجفی پزشکیان ۳۰ ساله همسر دائمی ندارد... همسر شهید رئیسی : استاد دانشگاه همسر قالیباف : استاد دانشگاه همسر جلیلی : پزشک ✔️ جالب اینکه اصلاح طلبان مدعی حامی حقوق زنان هستند و انقلابی ها رو متحجر معرفی میکنند!😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 با دیدن این فیلم بعید است حتی به رای دادن به ‎پزشکیان فکر کنید... 🇮🇷🗳کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا
مناظره جای جنگ و دعوا نیست اتفاقا اگه آقای جلیلی هم بخواد جواب بده و... اون وقت داره تو زمین پزشکیان بازی می کنه
فقط از آیه قرآن پزشکیان استفاده می‌کنه
هدایت شده از مِرصـــٰآد³¹³
امشب به صراحت گفت ‌« سلیمانی موی دماغ آمریکایی ها بود . » ‌آقای پزشکیان ! حاج قاسم خار در چشم ‌آمریکایی‌ها بود نه موی دماغ . برای ‌یک رای به سردار دلها توهین نکنید ! - هر رای به پزشکیان پا گذاشتن ‌رو خون سلیمانی‌هاس !