eitaa logo
مکتب ام ابیها سلام الله علیها
689 دنبال‌کننده
40.1هزار عکس
48هزار ویدیو
2هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭⁦ 🍃🔳 ﷽ 🔳🍃 ┗╯\╲ در مکتب حسین علیه السلام 6 زُهِیر  بن قین" مرد شایسته و شریفی در بین قوم خود بود. رزمنده ای دلیر و جنگجویی توانا که در میان قبیله خود، در کوفه می زیست. همان هنگام که امام حسین علیه السلام در مکه حضور داشت، زهیر نیز با بستگان و کاروان خود در مکه اعمال حج را بجا می آورد. وقتی شنید امام حج را ناتمام گذارده به کوفه می رود، نگران از رویارویی با او شد. چرا که بر اثر تبلیغات وسیع معاویه، (به اشتباه)می‌پنداشت که امام علی علیه السلام در ریختن خون خلیفه سوم، "عثمان"، سهیم بوده است. از این‌رو نسبت به امام علی علیه السلام و فرزندانش علاقه‌ای نشان نمی‌داد.   هر جا که کاروان امام توقف می کرد، زهیر از توقف در آن مکان پرهیز می کرد. اما در یکی از منزلگاه ها کاروان زهیر نا خواسته در محلی سرگرم استراحت گردید، که کاروان امام حسین علیه السلام نیز در نزدیکی آن  بار افکنده بود. زهیر و همراهانش در حال خوردن غذا بودند که ناگهان مردی از سوی امام نزد آنان آمد و به زهیر گفت:"ای زهیر بن قین ! ابا عبداللّه الحسین مرا به سوی تو فرستاده است که بگویم به نزد او بروی." سکوتی مبهم بر حاضران حاکم گردید. هر کس لقمه ای را که در دست داشت، بر زمین گذاشت. در این میان «دُلهم»، همسر زهیر برخاست و گفت:"سبحان اللّه! فرزند پیامبر صلی الله علیه واله وسلم تو را می طلبد و تو در رفتن درنگ می کنی... ؟! چه شده است که نزد او نمی روی و سخنش را نمی شنوی؟" زهیر از سخن غیورانه همسر خود تکانی خورد. بر خود نهیب زد و به سوی خیمه گاه امام به راه افتاد. چیزی نگذشت که  زهیر با سرعت و با صورتی برافروخته و به سوی یارانش بازگشت.. 👇 🚩 🚩 🚩 ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯