eitaa logo
مکتب ام ابیها سلام الله علیها
814 دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
52هزار ویدیو
2.1هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ 👈چهل سال سرگردانى بنى اسرائيل در صحراى سينا 🌴پس از هلاكت فرعون و فرعونيان، خداوند به بنى اسرائيل فرمان داد تا به سرزمين مقدس فلسطين حركت كنند و آن جا را محل سكونت خود قرار دهند. موسى عليه السلام فرمان خداوند را به آنها ابلاغ كرد. 🌴بنى اسرائيل گفتند: تا ستمگران (يعنى قوم عمالقه) از فلسطين بيرون نروند، ما به اين فرمان عمل نمى كنيم و وارد سرزمين فلسطين نمى شويم. 🌴موسى عليه السلام از اين سخن، سخت ناراحت شد، و به پيشگاه خداوند شكايت كرد، خداوند بر بنى اسرائيل غضب كرد و چنين مقرر داشت كه آنها چهل سال در بيابان (صحراى سينا) سرگردان بمانند. 🌴گروهى از آنان از كار خود، سخت پشيمان شدند، و به درگاه خداوند روى آوردند، خداوند بار ديگر بنى اسرائيل را مشمول نعمت هاى خود قرار داد كه قسمتى از آنها در آيه 57 سوره بقره بازگو شده است آن جا كه مى خوانيم: 🌴و ابر را بر شما سايبان ساختيم و با مَنّ (شيره مخصوص ولذيذ درختان) و سَلوى (پرندگان مخصوص شبيه كبوتر) از شما پذيرايى به عمل آورديم و گفتيم از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد. 🌴آرى بنى اسرائيل در بيابان خشك و سوزان براى يك مدت طولانى (چهل سال) نياز به مواد غذايى كافى داشتند، اين مشكل را نيز خداوند براى آنها حل كرد، و يك سايه گوارا همچون سايه ابر، براى آنها تشكيل داد كه از آزار تابش سوزان آفتاب در امان بمانند. 🌴از يك سو پرندگان از فضاهاى دور مى آمدند، و بنى اسرائيل آنها را صيد كرده و غذاى لذيذ از گوشت آنها تهيه مى كردند، و از سوى ديگر بر اثر بارش بارانها، درختانى در بيابان روييد و سبز شد، و داراى صمغ و شيره مخصوصى شدند، و به اين ترتيب از گرسنگى و تشنگى نجات يافتند. 🌴(سرگردانى چهل سال آنها در بيابان، بر اثر كوتاهى و گناه خودشان بود كه ذلت را بر جهاد ترجيح دادند، اگر آنها وارد شهر فلسطين مى شدند، و با عمالقه مى جنگيدند و آن ستمگران را از آن جا بيرون مى كردند، اين گونه گرفتار بيابان نمى شدند، گويى لازم بود چهل سال بگذرد تا نسل انقلابى جديد روى كار آيند و به جنگ عمالقه بروند، و خود و مردم را از حاكمان زورمند و ياغى نجات دهند.) ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
👈جوشيدن چشمه آب در بيابان بر اثر ضربه عصاى موسى عليه السلام 👈بنى اسرائيل همراه موسى عليه السلام در بيابان خشك و سوزان صحراى سينا همچنان ادامه زندگى مى دادند، آنها از جهت آب در مضيقه سختى قرار گرفتند. نزد موسى عليه السلام آمده و وضع ناهنجار خود را به او گفتند، و از او استمداد نمودند. 🌴موسى عليه السلام از درگاه خداوند براى قوم خود تقاضاى آب كرد، خداوند اين تقاضا را قبول نمود و به موسى عليه السلام دستور داد كه عصاى خود را بر آن سنگ مخصوصى كه در آن بيابان بود بزند. 🌴موسى عليه السلام عصاى خود را بر آن سنگ زد، ناگهان آب از آن جوشيد و دوازده چشمه آب (به تعداد قبايل بنى اسرائيل كه دوازده قبيله بودند) با شدت و سرعت جارى شد. 🌴موسى عليه السلام طبق فرمان خداوند به بنى اسرائيل فرمود: از روزى هاى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد و موجب گسترش فساد نشويد. (سوره بقره/آیه 60) ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ 👈توقع بى جا 🌴بنى اسرائيل در عين آن كه همواره توسط موسى عليه السلام مشمول مواهب و نعمتهاى الهى مى شدند، ولى از بهانه جويى دست نمى كشيدند. اين بار به آن غذاهاى مَنّ وَ سَلْوى (شيره درخت و گوشت پرندگان) اكتفا نكرده نزد موسى عليه السلام آمده و تقاضاى غذاهاى متنوع نمودند و چنين گفتند: اى موسى! از خداى خود بخواه از آن چه از زمين مى رويد از سبزيجات، خيار، سير، عدس و پياز براى ما بروياند، ما هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم. 🌴موسى عليه السلام به آنها گفت: آيا شما غذاى پست تر از آن چه خدا به شما داده انتخاب مى كنيد؟ اكنون كه چنين است وارد شهر (سرزمين فلسطين) شويد، زيرا آن چه مى خواهيد در آن جا وجود دارد.(اقتباس از آيه 61 بقره) 🌴ولى آنها كه حاضر نبودند با حاكمان جبار فلسطين جهاد كنند و در اين راه سستى مى كردند، چگونه مى توانستند وارد سرزمين و شام شوند، از اين رو گرفتار غضب الهى و ذلت و پريشانى گشتند(سوره مائده/آیه 22 و 21)و چهل سال در بيابان ماندند، اين است وضع ذلت بار آنان كه در امر جهاد سستى مى كردند، چنان كه در داستان بعد خاطر نشان مى شود. ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🍂🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ 👈ديدار موسى از سه حادثه عجيب 🌴موسى و يوشع و خضر عليهمالسلام با هم به كنار دريا آمدند و در آن جا سوار كشتى شدند آن كشتى پر از مسافر بود، در عين حال صاحبان كشتى آنها را سوار كردند. پس از آن كه كشتى مقدارى حركت كرد، خضر عليه السلام برخاست و گوشه اى از كشتى را سوراخ كرد و آن قسمت را شكست و سپس آن قسمت ويران شده را با پارچه و گل محكم نمود كه آب وارد كشتى نشود. 🌴موسى عليه السلام وقتى اين منظره نامناسب را كه موجب خطر جان مسافران مى شد ديد، بسيار خشمگين شد و به خضر گفت: آيا كشتى را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى، راستى چه كار بدى انجام دادى؟ 🌴حضرت خضر گفت: آيا نگفتم كه تو نمى توانى همراه من صبر و تحمل كنى؟! 🌴موسى گفت: مرا به خاطر اين فراموشكارى، بازخواست نكن و بر من به خاطر اين اعتراض سخت نگير. 🌴از آن جا گذشتند و از كشتى پياده شده و به راه خود ادامه دادند، در مسير راه خضر عليه السلام كودكى را ديد كه همراه خردسالان بازى مى كرد، خضر به سوى او حمله كرد و او را گرفت و كشت. 🌴موسى عليه السلام با ديدن اين منظره وحشتناك تاب نياورد و با خشم به خضر عليه السلام گفت: 🌴آيا انسان پاكى را بى آن كه قتلى كرده باشد كشتى؟ به راستى كار زشتى انجام دادى. 🌴حتى موسى عليه السلام بر اثر شدت ناراحتى به خضر عليه السلام حمله كرد و او را گرفت و به زمين كوبيد كه چرا اين كار را كردى؟ 🌴خضر گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانايى ندارى با من صبر كنى؟ 🌴موسى عليه السلام گفت: اگر بعد از اين از تو درباره چيزى سؤال كنم، ديگر با من مصاحبت نكن، چرا كه از ناحيه من معذور خواهى بود. 🌴از آن جا حركت كردند تا اين كه شب به قريه اى به نام ناصره رسيدند، آنها از مردم آن جا غذا و آب خواستند، مردم ناصره، غذايى به آنها ندادند و آنها را مهمان خود ننمودند، در اين هنگام خضر عليه السلام به ديوارى كه در حال ويران شدن بود نگاه كرد و به موسى عليه السلام گفت: به اذن خدا برخيز تا اين ديوار را تعمير و استوار كنيم تا خراب نشود. خضر عليه السلام مشغول تعمير شد. 🌴موسى عليه السلام كه خسته و كوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس مى كرد شخصيت والاى او و استادش به خاطر عمل نامناسب اهل آن آبادى سخت جريحه دار شده و در عين حال خضر عليه السلام به تعمير ديوار آن آبادى مى پردازد، بار ديگر تعهد خود را به كلى فراموش كرد و زبان به اعتراض گشود، اما اعتراضى سبك تر و ملايم تر از گذشته، گفت: مى خواستى در مقابل اين كار اجرتى بگيرى؟ اينجا بود كه خضر عليه السلام به موسى عليه السلام گفت: 🍃هذا فِراقٌ بَينِى وَ بَينِكَ...🍃 🌴اينك وقت جدايى من و تو است، اما به زودى راز آن چه را كه نتوانستى بر آن صبر كنى، براى تو بازگو مى كنم. 🌴موسى عليه السلام سخنى نگفت، و دريافت كه نمى تواند همراه خضر عليه السلام باشد و در برابر كارهاى عجيب او صبر و تحمل داشته باشد. ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
👈توضيحات خضر عليه السلام در مورد سه حادثه عجيب 🌴حضرت خضر عليه السلام راز سه حادثه شگفت انگيز فوق را براى موسى عليه السلام چنين توضيح داد: 🌴اما آن كشتى مال گروهى از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مى كردند، و من خواستم آن را معيوب كنم و به اين وسيله آن كشتى را از غصب ستمگر زمان برهانم. چرا كه پشت سرشان پادشاه ستمگرى بود كه هر كشتى سالمى را به زور مى گرفت. معيوب كردن من، براى نگه دارى كشتى براى صاحبش بود. 🌴و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ايمان بودند و بيم داشتيم كه آنان را به طغيان و كفر وادارد، و از اين رو خواستيم كه پروردگارشان به جاى او فرزندى پاك سرشت و با محبت به آن دو بدهد. 🌴و اما آن ديوار از آنِ دو نوجوان يتيم در آن شهر بود، گنجى متعلق به آن يتيمان در زير ديوار وجود داشت، و پدرشان مرد صالحى بود، و پروردگار تو مى خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنج شان را استخراج كنند. اين رحمتى از پروردگار تو بود، من آن كارها را انجام دادم تا زير ديوار محفوظ باشد و آن گنج خارج نشود و به دست بيگانه نيفتد، من اين كارها را خودسرانه انجام ندادم. اين بود راز كارهايى كه نتوانستى در برابر آنها تحمل كنى.(سوره كهف/آیات 79 تا 83) 🌴موسى عليه السلام از توضيحات حضرت خضر عليه السلام قانع شد. ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ 👈ديدار موسى عليه السلام از غذاى كرم در دل سنگ 🌴هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام از طرف خداوند، براى رفتن به سوى فرعون و دعوت او به خدا پرستى، مأمور گرديد، موسى عليه السلام (كه احساس خطر مى كرد) به فكر خانواده و بچه هاى خود افتاد، و به خدا عرض كرد: پروردگارا! چه كسى از خانواده و بچه هاى من، سرپرستى مى كند؟! 🌴خداوند به موسى عليه السلام فرمان داد: عصاى خود را بر سنگ بزن. 🌴موسى عليه السلام عصايش را بر سنگ زد، آن سنگ شكست، در درون آن، سنگ ديگرى نمايان شد، با عصاى خود يك ضربه ديگر بر سر آن سنگ زد، آن نيز شكسته شد و در درونش سنگ ديگرى پيدا گرديد، موسى عليه السلام ضربه ديگرى با عصاى خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نيز شكسته شد، او در درون آن سنگ، كرمى را ديد كه چيزى به دهان گرفته و آن را مى خورد. 🌴پرده هاى حجاب از گوش موسى عليه السلام به كنار رفت و شنيد آن كرم مى گويد: 🍃سُبحانَ مَن يَرانِى وَ يَسمَعُ كَلامِى وَ يَعرِفُ مَكانِى وَ يَذكُرُنِى وَ لا يَنسانِى🍃 ✨پاك و منزه است آن خداوندى كه مرا مى بيند، و سخن مرا مى شنود، و به جايگاه من آگاه است، و به ياد من هست، و مرا فراموش نمى كند.(تفسير روح البيان، ج 4،ص 96 و 97) 🌴به اين ترتيب، موسى عليه السلام دريافت كه خداوند عهده دار رزق و روزى بندگان است، و با توكل بر او، كارها سامان مى يابد. ✍ادامه دارد... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
👈توبه اى كه موجب بارندگى پربركت شد 🌴در عصر حضرت موسى عليه السلام، مدتى باران نيامد و زراعتها خشك شدند و بلاى قحطى همه جا را فرا گرفته بود، مردم به محضر موسى عليه السلام آمدند و با التماس از او خواستند، نماز استسقاء بخواند تا باران بيايد. موسى عليه السلام با جمعيتى بالغ بر هفتاد هزار نفر به صحرا رفتند و نماز باران خواندند و هر چه دعا كردند، باران نيامد. موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! با هفتاد هزار نفر، هر چه دعا مى كنيم باران نمى آيد، علتش چيست؟ مگر مقام و منزلت من در پيشگاهت كهنه شده است. 🌴خداوند به موسى عليه السلام خطاب كرد: در ميان شما يك نفر است كه چهل سال است معصيت مرا مى كند، به او بگو از ميان جمعيت خارج شود، تا دعايت مستجاب گردد. 🌴موسى عليه السلام عرض كرد: صداى من ضعيف است و به هفتاد هزار نفر جمعيت نمى رسد. خداوند فرمود: تو اعلام كن من صدايت را به همه مى رسانم. موسى عليه السلام اعلام كرد، همه شنيدند. آن مرد گنهكار ديد هيچكس خارج نشد، دريافت كه آن شخص خودش است، با خود گفت: اگر برخيزم و بيرون روم، رسوا مى شوم و اگر بيرون نروم، باران نمى آيد. همانجا نشست و توبه حقيقى كرد، پس از آن بى درنگ باران پربركت آمد. موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! كسى از ميان جمعيت خارج نشد، پس چطور شد باران آمد؟ 🌴خداوند فرمود:🍃سَقيتُكُم بالَّذى مَنَعتُكُم بِهِ🍃 🌴شما را به خاطر همان شخصى كه به سبب او باران را قطع كرده بودم، سيراب كردم. (يعنى توبه او باعث باريدن باران گرديد) 🌴موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! او را نشان بده تا زيارتش كنم خداوند فرمود: آنگاه كه او گناه مى كرد، رسوايش نكردم، حالا كه توبه كرده رسوايش كنم، من كه نمّامى را دشمن دارم هرگز نمّامى نمى كنم، من كه عيب پوش هستم هرگز عيب كسى را فاش نمى سازم و آبروى كسى را نمى ريزم.(ثمرات الحياة، ج 3) ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ 👈راضى شدن به مقدرات الهى بهتر است 🌴امام صادق عليه السلام فرمود: گروهى از بنى اسرائيل نزد موسى عليه السلام آمدند و گفتند: از خدا بخواه هر وقت كه خواستيم براى ما باران بفرستد. موسى عليه السلام از درگاه خدا چنين خواست، خدا جواب مثبت داد. 🌴آنها هر وقت باران مى خواستند، باران مى باريد، زراعت آنها بسيار رونق گرفت و رشد فوق العاده نمود، ولى هنگام درو و چيدن محصول، ديدند محصولها همه پوچ و فاسد شده است، آنها ماجرا را به موسى عليه السلام گفتند، موسى عليه السلام شكايت آنها را به خدا عرض كرد، خداوند فرمود: 🍃يا موسى! اَنا كُنتُ المُقدِّرُ لِبَنِى اسرائِيلَ فَلَم يَرضَوا بِتَقديرِى فَاَجَبتُهُم اِلى اِرادَتِهِم🍃 ✨اى موسى! من تقديركننده مدبر براى بنى اسرائيل هستم، آنها به تقديرات من راضى نشدند، از اين رو طبق خواست آنها پاسخ دادم.(بحار، ج 14،ص 489)✨ ✍ادامه دارد.. ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
👈راز لقب كليم الله براى موسى عليه السلام 🌴امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به حضرت موسى بن عمران عليه السلام وحى كرد: اى موسى! آيا مى دانى كه چرا تو را براى هم كلامى خودم برگزيدم، نه ديگران را؟! (با تو هم سخن شدم و تو به مقام كليم الله نايل شدى). 🌴موسى عليه السلام عرض كرد: نه، راز اين مطلب را نمى دانم! 🌴خداوند، به او وحى كرد: اى موسى! من بندگانم را زير و رو (و بررسى كامل) نمودم در ميان آنها هيچكس را در برابر خود، متواضع تر و فروتن تر از تو نديدم. 🍃يا موسى اءِنَّكَ صَلَّيتَ، وَضَعتَ خَدَّكَ عَلى التُّرابِ🍃 ✨اى موسى! تو هرگاه، نماز مى گذارى، گونه خود را روى خاك مى نهى و چهره ات را روى زمين مى گذارى.(اصول كافى، ج 2،ص 123) 🌴به اين ترتيب، در مى يابيم كه عالى ترين مرحله عبادت، كوچكى نمودن بيشتر در برابر خدا است. ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
👈سپردن صندوق عهد به يوشع 🌴در آيه 248 سوره بقره سخن از تابوت (صندوق عهد موسى) به ميان آمده و در آن آيه چنين مى خوانيم: 🌴و پيامبرشان (اشموئيل) به بنى اسرائيل گفت: نشانه صحت حكومت و فرماندهى طالوت آن است كه تابوت (صندوق عهد) به سوى شما خواهد آمد. كه در آن، آرامشى از پروردگار شما، و يادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد، در حالى كه فرشتگان، آن را حمل مى كنند. در اين موضوع، نشانه روشن براى شما است، اگر ايمان داشته باشيد. 🌴توضيح اين كه موسى عليه السلام در روزهاى آخر عمر خود، الواح مقدس تورات، كتاب آسمانى را به ضميمه زره خود و يادگارهاى ديگر در ميان صندوقى نهاد و آن را به وصى خود يوشع بن نون سپرد، اين صندوق چنان كه از آيه فوق استفاده مى شود، داراى اعتبار و عظمت خاصى براى بنى اسرائيل، و مايه اطمينان و آرامش خاطر براى آنها بود. 🌴از گفتار اهل بيت عليهم السلام و مفسران بر مى آيد كه اين صندوق همان صندوقى بود كه مادر موسى، موسى را هنگام خردسالى در ميان آن نهاده و به رود نيل انداخت، آب آن را تا كنار كاخ فرعون آورد، و به وسيله كارگران فرعون از آب گرفته شد، و نزد فرعون فرستاده شد، موسى عليه السلام را از ميان آن بيرون آوردند و اين صندوق در دستگاه فرعون نگهدارى مى شد. سپس به دست بنى اسرائيل افتاد و چون داراى خاطره شيرين نجات موسى عليه السلام بود، در نزد بنى اسرائيل، بسيار احترام داشت. آنها از آن صندوق استمداد مى جستند، و در جنگهايى كه با عمالقه و دشمنان داشتند، آن را همراه خود مى بردند، و آن صندوق اثر معنوى و روانى خاصى در بالا رفتن روحيه آنها داشت، سرانجام در يكى از جنگها، دشمنان آن صندوق را از بنى اسرائيل گرفتند و اين حادثه براى بنى اسرائيل بسيار تلخ بود و موجب ضعف آنها شد، چرا كه آنها آن صندوق را شعار و پرچم بلند خود مى دانستند، و اكنون آن را از دست داده بودند.(اقتباس مجمع البيان، ج 2،ص 353) 🌴به اين ترتيب موسی عليه السلام در واپسين روزهاى عمرش، چنين صندوقى را به وصى خود يوشع سپرد، و در داستان اشموئيل ماجراى بازگشت اين صندوق به دست بنى اسرائيل، خاطرنشان مى شود. ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
👈حضرت هارون برادر موسى عليه السلام 🌴هارون برادر موسى عليه السلام از پيامبران مرسل بود، نام مباركش بيست بار در قرآن آمده است، بيشتر زندگى او همراه موسى عليه السلام است، او شريعت موسى عليه السلام را تبليغ مى كرد، خداوند بر موسى و هارون عليهماالسلام سلام و درود فرستاده است.(سوره صافات/آیه 120) 🌴از ويژگى هاى هارون اين كه، موسى عليه السلام در توصيف او مى گويد: 🌴خدايا زبان برادرم هارون از من فصيحتر و گوياتر است. او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند.(سوره قصص/آیه 33) 🌴هارون عليه السلام وزير موسى عليه السلام بود، هرگاه موسى عليه السلام به مسافرت مى رفت، مانند سفر به كوه طور و ميقات كه چهل روز به طول كشيد، هارون را در ميان مردم، جانشين خود قرار داد.(سوره فرقان/آیه 35،سوره طه/آیه 30) 🌴هارون همواره يگانه يار و ياور موسى عليه السلام بود و سرانجام در بيابان تيه قبل از رسيدن به سرزمين مقدس، از دنيا رفت، و موسى عليه السلام را در سوگ خود نشانيد. 🌴در روايات متعدد اسلامى از جمله حميث مَنزِلَه، نسبت حضرت على عليه السلام به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، همانند نسبت هارون به موسى عليه السلام تشبيه شده، با اين فرق كه هارون پيامبر بود، ولى حضرت علی عليه السلام پيامبر نبود.(اين حديث در كتب شيعه و سنى به طور متواتر نقل شده است.) ✍ادامه دارد.... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
👈بروز اشموئيل و طالوت و جالوت، پس از موسى عليه السلام 🌴چنان كه قبلا گفته شد، پس از رحلت موسى عليه السلام بنى اسرائيل به فرماندهى يوشع بن نون وصى موسى عليه السلام به جنگ با زورمندان شام و فلسطين پرداختند، تا ارض فلسطين و شهرهاى آن را فتح كنند و اين جنگ همچنان ادامه داشت. 🌴بنى اسرائيل پس از موسى عليه السلام داراى پيامبرى بودند كه در آيه 246 و 247 و 248 سوره بقره از اين پيامبر به عنوان نبى (پيامبر) ياد شده، ولى نام او ذكر نشده است، كه اكثر مفسران به استناد روايات معتقدند كه اين پيامبر به نام اشموئيل بود. 🌴اشموئيل كه از نژاد بنى اسرائيل بود. زمام رهبرى بنى اسرائيل را در دست گرفت و به بازسازى آنها براى خودسازى و جهاد با دشمنان پرداخت. 🌴اشموئيل احساس كرد كه لشگر بنى اسرائيل نياز به يك فرمانده شجاع، نترس، كاردان و دلاور دارد. خود بنى اسرائيل نيز كه از ناحيه گزند دشمنان به ستوه آمده بودند، نياز به چنين فرماندهى را احساس نمودند. نزد اشموئيل آمده و از او درخواست كردند كه فرماندهى شجاع و كارآمد انتخاب كند تا تحت فرماندهى او با دشمن بجنگند، اشموئيل كه سستى و بى همتى آنها را تجربه كرده بود به آنها فرمود: 🌴بيم آن دارم كه شما از پيروى چنين فرماندهى سرپيچى كنيد، و از نبرد با دشمن، شانه خالى نماييد. ولى آنها قول دادند كه با انتخاب چنان فرمانده يا اطاعت قوى از او با دشمن جنگ خواهند كرد. 🌴اشموئيل از درگاه خداوند درخواست چنين فرماندهى با كفايت نمود. خداوند به او وحى كرد كه چنين فرماندهى را نزد تو مى فرستيم، فرماندهى و پرچم سپاه را به دست او بسپار. 🌴اين فرمانده لايق همان طالوت بوده كه مردى بلندقامت، تنومند، داراى اعصابى محكم و اراده اى قوى به علاوه دانشمندى زيرك و با تدبير بود. او در اين هنگام شهرتى نداشت. با پدرش در ساحل رودخانه اى مى زيست و چهارپايان پدرش را به چرا مى برد و كشاورزى مى كرد. ادامه دارد... ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯