✳️ دستانِ کریمِ سقا...
🔻 سقا! دیروز مردی صحرانشین آمده بود درب خانهات. نمیدانست خانه، عباس ندارد. در را که کوبید، توقعش بود که تو در را باز کنی. غیر تو را که دید، پا پس کشید. میگفت:
- آقای خانه را میخواهم.
نخواستیم قصۀ تو را بشنود و دلفگار شود. گفتیم:
- حاجتت را بگو ای مرد. ما در خدمتیم.
نپذیرفت. چشمش جز تو کسی را نمیدید و گوشهایش هم در اختیار دیدگانش بود. فقط یک کلام را خوب میدانست؛ نام تو را. آخرالامر گفتیم که آقای خانه، بهشت را بر زمین برگزیده، که کاش نگفته بودیم. به آنی چون مجانین شد در طلب تو عباسم. تا آرامَش کنیم و حاجتش را پاسخ بدهیم، بدحالی کرد. تازه دانستم که رزق سالش را از دستان تو میگرفته است. دیگر نگفتمش کسی را دیدهای با دستان کریم، مورد تعرض قرار بگیرد و دستان کریم را از تن جدا کنند؟
📚 از کتاب #میر_و_علمدار
✍ #نرجس_شکوریانفرد
#⃣ #محرم
ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯