eitaa logo
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
285 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
758 ویدیو
51 فایل
--کانال رسمی متولد بهار ۱۳۷۲🌿 پیوسته به سیدالشهدا بهار ۱۳۹۵🕊️ :/ آرمان ما تشکیل جامعه انقلابی و مهدوی است! •سایت‌جهت‌آشنایی↓ http://shahiddaneshgar.ir •صفحه اینستاگرامی↓ @maktab.abbasdanshgar.ir •جهـت ارتبـاطات بیشـتر↓ @mohammadmahdi1996 @Y_akhoondi
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم مطهر امام رضا(ع) نعمت گران‌قدری است که در اختیار ایرانی‌هاست به حدی که امام جواد (ع) می‌فرماید: زیارت پدرم از زیارت امام حسین(ع) افضل است زیرا امام حسین(ع) را خاصه و عامه زیارت می‌کنند ولی پدرم را جز خاصه زیارت نمی‌کنند..🌱 🎙-آیت‌الله‌بهجت-
یادواره شهید مدافع حرم عباس دانشگر و شهدای شهرستان سمیرم زمان :پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ مکان: گلزار شهدای شهرستان سمیرم همراه با قرائت دعای پرفیض کمیل رزق معنوی، نماز جماعت و پذیرایی
شما مانند یک ماهی که قدر آب را نمی‌داند قدر ولایت فقیه را نمی‌دانید.. -شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری- 🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«💙ـ🕊» بسم‌رب‌المهدی|❁ به‌چه‌مشغول‌کنم‌دیده‌ودل‌را‌که‌مدام دل تورامیطلبد،دیده تورامیجوید..! 💙¦↫ 🕊¦↫ ‹ 🆔@maktababbasdanshgar
فَاذْكُرُونِی ... بگو خدایا شکرت ... یهو دیدی خدا هم پای آرزوتو امضا کرد وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا ❤ کار خدا که نشد نداره ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۶۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹خانم نظری ا
۲۶۹ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹مادر شهید : یک شب به‌نیت عباس چند صفحه قرآن قرائت کردم و بعد زیارت عاشورا خواندم. همان شب در عالم رؤیا دیدم یک حسینیه‌‌ای است که همۀ خانم‌ها با چادر مشکی برای نماز جماعت ایستاده‌‌اند و یک روحانی هم جلو ایستاده. ناگاه دیدم که عباس با یک لباس زیبا وارد شد و رو به قبله ایستاد و دعایی به‌زبان عربی برای تعجیل در فرج حضرت ولی‌‌عصر(عجل‌الله) خواند و بعد با صدای جذاب و دلنشین شروع به اذان گفتن کرد. همه گوش می‌‌کردند. محو تماشای او بودم که از خواب بیدار شدم. ...
پیامبر اکـرم ص' : اگر خـداوند امیرمؤمنان را برای فاطـمه نمی آفرید، در زمین همتـایی برای او نبـود 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«💚ـ🕊» بسم‌رب‌محمد‹ص›|✧⁩ اقرأ باسم ربک یا ایها‌ الرسول !... قران بخوان امین که همین آشنای توست 💚¦↫ 🕊¦↫ ‹ 🆔@maktababbasdanshgar
••اللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ•• خدایا مرا در راهی خرج کن که مرا برای آن آفریدی .. :/حضرت‌فاطمه‌(س) 🌸
"• بسم رب الشهدا •" جلسه خادمین کانون شهید عباس دانشگر و با حضور برادر قهرمانی مسئول مکتب شهید عباس دانشگر در محل کانون شهید عباس دانشگر. عرض خداقوت🙏🏼🌱 [مورخ ۱۴۰۳/۰۶/۱۶] #مکتب‌شهید‌عباس‌دانشگر #کانون‌شهید‌عباس‌دانشگر @kanoon_shahiddaneshgar @maktababbasdanshgar
‌آمدنت‌که‌قطعی‌است، فقط‌ترس‌من‌این‌است‌که... آن‌موقع‌من‌نباشم؛‎‌‌‎‌امام‌زمان! ❤️
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۶۹ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹مادر شهید :
۲۷۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹مادربزرگ شهید : مدتی بود که در شب‌‌های جمعه، دو رکعت نمازی را که هفتاد بار سورۀ توحید دارد، می‌‌خواندم. در یکی از شب‌‌های جمعه که در رکعت دوم سورۀ توحید را می‌‌خواندم، یک لحظه دیدم عباس گوشۀ اتاق ایستاده و با چهرۀ خندان من را می‌‌بینید و می‌‌خواهد به حیاط خانه برود. همان‌طوری که ((اللَّهُ الصَّمَدُ)) می‌‌گفتم، بلندبلند گفتم: ((اللَّهُ الصَّمَدُ اللَّهُ الصَّمَدُ)) منظورم این بود که بایست نرو. به من لبخندی زد و رفت. خواستم نمازم را نیمه‌تمام رها کنم. دیدم آخر نمازم است درست نیست. نماز را تندتند خواندم و تمام کردم. رفتم داخل حیاط را گشتم؛ اما کسی نبود. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«💚ـ🕊 » بسم‌رب‌الحسن‹ع›|❁ هرگُـلی‌بـویِ‌خـودش‌راداردام‍‌ـادرکَــرَم؛ مثل‌ِآقایم‌حسـن‌دربین‌این‌گلخانه‌نیست... 💚¦↫ 🕊¦↫ ‹ 🆔@maktababbasdanshgar
••وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ•• و خدا به‌‌ زودی به‌ تو‌ چیزی می‌بخشد که‌ راضی‌ میشوی.. 📕سوره ضحی / آیه۵
برخلاف کنایه های اولیه دوستانی که می گفتند عباس از پس مسئولیت سنگین مراجعات مردمی بر نمی آید او به خوبی به کار مسلط شد. بعد ها همان دوستانی که نسبت به انتخاب من انتقاد داشتند، پیش من آمدند و گفتند: «ما حالا فهمیدیم که انتخابت درست بوده است. » آن ها در واقع درباره قضاوت زودهنگام درباره عباس‌ جوان عذرخواهی کردند. عباس در شرایط دشوار کاری، همه را مبهوت کرده بود. من علاوه بر اموری که مستقیما به او مربوط بود، کارهای دیگری هم به او می سپردم و می دانستم که او از پس انجام همه آن ها بر می آید. 👤به نقل از↓ ″ سردار حمید اباذری، فرمانده شهید ″ 📚برگرفته از کتاب↓ ″ لبخندی‌به‌رنگ‌شهادت‌، فصل۴ ″
5_6235618255466138506.m4a
1.12M
[ ماجرای تعریف امام سجاد علیه السلام از مردم اخر الزمان خطاب به یکی از یاران!🌿 ] 🎙آیت‌الله‌فاطمی‌نیا
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۷۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹مادربزرگ شه
۲۷۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹پدر بزرگوار شهید : دو-سه ماهی از شهادت عباس می‌‌گذشت. برای زیارت حضرت ثامن‌‌الحجج امام‌رضا(علیه‌السلام) با همسرم به مشهد مقدس رفتیم. روز سوم تصمیم گرفتم یک کاپشن زمستانی بگیرم. موقع رفتن از مسافرخانه به همسرم گفتم: «یادت هست سری قبل با عباس اومده بودیم و موقع خرید با هم به بازار رفتیم؟ اگر الان عباس بود، می‌‌تونستم با اون برم و یه کاپشن بهتر بگیرم.» در نظر داشتم اول به حرم مطهر بروم و بعد از نماز مغرب و عشا به بازار بروم. در داخل حرم جای مناسبی پیدا کردم و نشستم. لحظاتی گذشت. دیدم جوانی خوش‌‌سیما کنارم نشست. با هم سلام‌وعلیک کردیم. نیم ساعتی گذشت. یکی از دوستان و همکاران سمنانی، برادر یغمائیان از جانبازان هشت سال دفاع مقدس با یک پدر شهید از جلویم رد شدند. تا برادر یغمائیان من را دید، به پدر شهید گفت: «ایشان پدر شهید عباس دانشگر هستن.» با هم با گرمی احوال‌پرسی کردیم و از من دور شدند. جوانی که کنارم نشسته بود، گفت: «شما پدر شهید عباس دانشگر هستی؟» گفتم: «بله.» بلند شد و با گرمی احوال‌پرسی کرد. گفت: «من توی دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) وصف حال عباس رو شنیده‌‌ام. امشب می‌‌خوام شما رو ببرم خونۀ خودم.» هرچه اصرار کرد قبول نکردم. گفتم: «من قراره به بازار خیابان هفده شهریور برم و یه کاپشن بخرم.» گفت: «اتفاقاً من می‌‌دونم کجا جنس خوب دارن. اگر اجازه بدین، همراه شما می‌آم.» گفتم: «مزاحم نمی‌شم.» گفت: «باعث افتخاره.» ایشان همراه من آمد و یک کاپشن مناسب و خوب گرفتم. بعد از خرید کاپشن به او گفتم: «توی مسافرخونه به مادر شهید گفته بودم ‌ای کاش الان عباس بود و همراه من می‌‌اومد.» ایشان گفت: «من بچه مشهدم. کمتر اتفاق می‌‌افته محلی رو که شما توی حرم نشستید، بنشینم و دعا بخونم. بیشتر می‌رم مسجد گوهرشاد. گویا یه نفر دستم رو گرفت و گفت اینجا بنشین که من کنار شما نشستم و این رو از محبت شهید می‌‌دونم.» ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی ساخته شده با هوش مصنوعی ارسالی آقای عباسعلی زارچی پور از یزد ❤️