eitaa logo
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
260 دنبال‌کننده
2هزار عکس
864 ویدیو
52 فایل
--کانال رسمی متولد بهار ۱۳۷۲🌿 پیوسته به سیدالشهدا بهار ۱۳۹۵🕊️ :/ آرمان ما تشکیل جامعه انقلابی و مهدوی است! •سایت‌جهت‌آشنایی↓ http://shahiddaneshgar.ir •صفحه اینستاگرامی↓ @maktab.abbasdanshgar.ir •جهـت ارتبـاطات بیشـتر↓ @mohammadmahdi1996 @Y_akhoondi
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدا با معرفتند.. حاضرند تا پای جان بروند تا تو جان بگیری. شهدا رفیق بازند، باور کن، آنها نیکو رفیقانی برای ما راه گم کرده ها هستند!... 🩵✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«♥️ـ🕊» بِـسـمِ‌رَبِّ‌الحـسـیـن|❁ سخت‌است‌که‌عاشق‌شوی‌یارنخواهد دلتـنگ‌حــرم‌باشـی‌وارباب‌نخواهد!... ♥️¦↫ 🕊¦↫
«إِلٰهِى... وَأَماتَ قَلْبِى عَظِيمُ جِنايَتِى فَأَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ» الهی! بزرگی جنایتم دلم را میرانده، پس آن را با توبه به درگاهت زنده کن🌱‌•
9.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا رسول‌الله یا محمد...♥️ به رسالت به مودت، که اگر عشق و محبت شده سرلوحه‌ی امت، پی لبخند تو هستیم! «عید خجسته‌ی مبعث پیامبر اکرم‹ص› بر مسلمانان و محبینش مبارک!🎊» ✓مجموعه‌مکتب‌شهید‌عباس‌دانشگر↓↓ 🆔@maktababbasdanshgar
«🌸🎉» یارسول‌الله‌دستانم‌رابگیر،تابت‌های‌دلم‌رابشکنم که‌خدای‌خریداردل‌شکستگان‌است:)
﴿بࢪاے تعجیݪ دࢪ ظہوࢪ مہدے فاطمه (س) صـݪـۋات﴾ 🕊
در روزهای اول آموزش نظامی، یک سری از امورات گردان به دانشجویانی که توانایی انجام مسئولیت ها را دارند واگذار می شود. این کار، محک و میزانی برای سنجش توانایی دانشجویان است. عباس یکی از دانشجویانی بود که مسئولیت تبلیغات فرهنگی و مرتب کردن تمامی بردهای گردان به او سپرده شده بود. منظم و زیبا کار می کرد. من که فرمانده اش بودم از این همه نظم تعجب می کردم. وقتی به چهره اش نگاه می کردی، جوانی ۱۶_۱۷ ساله را می دیدی اما عملش را که می دیدی می فهمیدی که خلاقیت، تلاش، ابتکار ومسئولیت پذیری در وجود این جوان موج می زند و او می تواند درآینده به عنوان یک. نیروی اثرگذار در مجموعه سپاه نقش آفرین باشد. 👤به نقل از″ ″ علی پورخزایی ،فرمانده شهید ″ 📚 برگرفته از کتاب↓ ″ لبخندی‌به‌رنگ‌شهادت ،فصل۱ ″
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۱۶۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش دوم محبت شهید به برادران 🔹سیداحمد هاشمی، ا
۱۶۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش دوم محبت شهید به برادران 🔹محمدرضا خاتون‌آبادی : یک بار اتفاقی عکس شهید عباس دانشگر را در فضای مجازی ‌دیدم. محو لبخندهای زیبایش شدم. برایم سؤال شده بود این جوان کیست که هروقت او را می‌بینم، محبتی در دلم احساس می‌کنم. آن زمان عباس تازه شهید شده بود و کسی او را نمی‌شناخت. من شهید عباس را دوست داشتم، به‌خاطر اینکه جوان بود و می‌توانستم خیلی راحت با او حرف بزنم. یادم است روزی به مشکلی برخوردم. سریع فکرم رفت دنبالش. گفتم: «عباس، اولین شهیدی هستی که شده داداش من. ازت کمک می‌خوام. کمکم کن!» الحمدلله کارم حل شد. به او گفتم: «من دیگه تو رو رها نمی‌کنم.» بعدازآن، دیگر سعی داشتم کل زندگی‌‌ام را اولویت‌های عباس بچرخاند؛ چون می‌دانستم که اگر با شیوۀ این شهید جلو بروم، به همه‌چیز می‌رسم. یادم می‌آید چند سال دنبال کتاب شهید بودم؛ اما هیچ جایی پیدایش نمی‌کردم. کارم این بود که فقط از توی فضای مجازی داستان زندگی شهید را دنبال کنم. همۀ فکرم این بود که زندگی‌ام گره خورده به عباس. اگر یک روز به یادش نباشم، صد درصد کار اشتباه ازم سر می‌زند. با پرس‌وجو توانستم کتاب اذان صبح به‌وقت حلب را تهیه کنم. کتاب شهید را مطالعه کردم و درس‌های خوبی گرفتم. آن مطلبی که خیلی به دلم نشست، برنامه‌ریزی او بود. یاد گرفتم که چطوری می‌توانم مثل عباس باشم. عباس برای من مثل یک برادر دلسوز و راهنمای زندگی‌ام شده است. باور دارم. خداوند به من لطف کرد و یک شهید را در مسیر زندگی‌ام قرار داد. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا