eitaa logo
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
285 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
758 ویدیو
51 فایل
--کانال رسمی متولد بهار ۱۳۷۲🌿 پیوسته به سیدالشهدا بهار ۱۳۹۵🕊️ :/ آرمان ما تشکیل جامعه انقلابی و مهدوی است! •سایت‌جهت‌آشنایی↓ http://shahiddaneshgar.ir •صفحه اینستاگرامی↓ @maktab.abbasdanshgar.ir •جهـت ارتبـاطات بیشـتر↓ @mohammadmahdi1996 @Y_akhoondi
مشاهده در ایتا
دانلود
خـداونـدا... درهای رحمتت را به روی تک تک ما بگشای؛ و بهترین احوال و روحیه ، بهترین موفقیت ها و بهترین لبخندها ، بهترین نعمت ها و بهترین فرصت ها ، و بهترین عاقبت را نصیبمان بگردان! 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«🌻ـ🕊» بسم‌رب‌المهدی|❁ می‌رسد‌مهدی‌موعودولی‌مرحمتی که‌مگرزودتر‌آن‌مصـلح‌دنیابرسـد‌‌... 🌻¦↫ 🕊¦↫ ‹ 🆔@maktababbasdanshgar
-خدایا.. مهمانِ خسته ای داری در آغوشش بگیر:)🤍
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۱۸۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍بخش دوم محبت شهید به برادران 🔹علیرضا نوین، خراس
۱۸۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش دوم محبت شهید به برادران ... ساعت ۵ صبح روز پانزدهم شهریور دسته‌جمعی به حرم مطهر حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(علیه‌السلام) رفتیم و از امام رئوف اذن سفر گرفتیم و با دو ماشین سواری حرکت کردیم. از همان ابتدای سفر که از شهر مشهد مقدس به دل جاده زدیم در این فکرم بود که با آقای غلامی صحبت کنم تا در صورت امکان سر مزار شهید دانشگر هم برویم. حدود دو ساعتی از حرکتمان نگذشته بود که در نزدیکی شهر نیشابور برای خوردن صبحانه توقف کردیم. به آقای غلامی گفتم مزار یکی از دوستان شهیدم در مسیر راهمان است. چند دقیقه‌ای برای زیارت به داخل شهر سمنان برویم. ایشان گفت: «ما باید زودتر خودمان رو برسونیم مرز مهران. احتمال دارد به‌خاطر شلوغی زائرها مرز رو ببندن و شاید بچه‌ها هم راضی نباشن.» گفتم: «من بچه‌ها رو راضی می‌کنم.» گفت: «تا سمنان خیلی راه مونده. حالا فعلاً بذار بریم تا اونجا ببینیم شرایط چطور می‌شه.» ... ...
-میگفت.. ماه رمضان ماه بازشدنِ درهایِ آسمان و رفع تمام موانع ارتباط رب و عبد است، ماه رمضان،ماه نزول قرآن و صعود انسان است..🌙 🎤:/آیت‌الله‌تهرانی
4_6015008303984153176.mp3
4.13M
⊰ تندخوانی‌قرآن‌کریم‌ جزءاول ⊱ ختم‌قرآن‌به‌نيت‌‌ [تعجيل‌درفرج‌آقا‌امام‌زمان‹عج›] ♥️📖
🔰پخش زنده محفل انس با قرآن کریم در محضر رهبر معظم انقلاب ✔️با حضور جامعه قرآنی کشور 📺ساعت ۱۴:۳۰ روز سه شنبه مصادف با اولین روز ماه مبارک رمضان 📌حسینه امام خمینی (رحمةالله‌علیه)
بیاناترهبرانقلابدردیدارجمعیازشعراومداحانخراسانموسیقی.mp3
1.58M
جمهوری‌ اسلامی‌ امروز نیازمندی‌‌هایی‌ دارد که این نیازمندی‌‌ها را ماها باید تأمین کنیم. به اعتقاد بنده برترینِ این نیازمندی‌‌ها، نیازهای‌ تبیینی‌ و بصیرت‌افزایی‌ و تحکیم معارف انقلاب و اسلام است. ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
۲۲ اسفند ماه، روز بزرگداشت شهدا گرامی باد.🌿🌷 🔸مقام معظم رهبری: اگر این شهادتها نبود، اگر این فداکاری‌ها نبود، این نظام باقی نمیماند؛ این نهال نظام ، مورد تهاجم طوفانهای سخت بود. 🇮🇷@maktababbasdanshgar
صداے اذان را میشنوے؟ هم اڪنون ست ڪہ خدا صدایمان زده... پاسخش را سر وقت دهیم پاسخے ڪہ دیر داده شود از بےمعرفتے ست وقت اذان 🕌 التماس دعای خیر 🤲🏻
📸 ▫️حضور دانش آموزان بسیجی از مشهد مقدس در که در برگشت از راهیان نور روز یکشنبه مورخه 1402/12/21 آخرین ایستگاه خود را مزار شهید عباس دانشگر قرار دادند و عکس یادگاری گرفتند.
🌹 گلاب بر سر و صورت ریختن در روز اوّل ماه رمضان 🌹 🔹 امام صادق علیه السلام : هر کس روز اول ماه رمضان به اندازه یک کف دست گلاب بر صورتش بریزد از ذلّت و فقر ایمن خواهد بود و هر کس گلاب بر سرش بریزد آن سال از بِرسام ایمن خواهد بود پس آن چه به شما توصیه کردیم رها نکنید. دو‌ سه وجه برای معنای برسام بیان شده است : بیماری مننژیت ، التهاب پرده دیافراگم ، نوعی بیماری اعصاب و روان. 📚 وسائل الشیعه ج۲ ح۳۷۷۷
ما یِسِریامون قطعه شهدا رو واسه لایو و سلفی و پست خواستیم..! کاش یک بار نگاه به قبرها میکردیم یکم از تاریخ تولد و شهادت‌ها خجالت میکشیدیم هی میگیم ... شهید بشیم شهید بشیم؛ به این فکر کردیم اخه ما چیمون شبیه شهداست که بخرنمون؟ آرزویی که براش نجنگیم″ همون آرزو″ میمونه هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمیشه ... 🟢 شهیدانه زندگی کنیم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🇮🇷@maktababbasdanshgar
⟨إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ⟩ من شکایت و غم واندوهم را پیش خدا می‌برم...! 📒- سوره یوسف ۸۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 نامه عاشقانه      ✨ نامه ی زیبای پدربزرگ ؛ تو خمیر مایه زندگی من هستی @mahfeltv3
-دعای‌روز‌اول‌ماه‌رمضان-🌿 خدایا روزه‌ مرا در این‌ روز‌ مانند‌ روزه‌ دارانِ حقیقی‌ که‌ مقبول‌ توست‌ قرارده. و اقامه‌ نمازم‌ را‌ مانند‌ نمازگزاران‌ واقعی‌ و مرا از‌ خوابِ‌ غافلان‌ بیدار‌ ساز وگناهم‌ را‌ ببخش ای‌ معبود‌ جهانیان، و درگذر‌ از من‌ ای‌ بخشنده‌ مهربان.. 🌙
مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه بِأبي أنت و أمّي یا أباعبــــــــــــداللّه
‌چہِ‌انتظـٰارِعجیبیست! نه‌ڪوششی نه‌دعـٰایۍ فقط‌نشستہ‌ایم‌ ومی‌گوییم‌خداڪُندڪه‌بیایـۍ . . !💔
-اَللّٰهُمَ‌ تَقَبَل‌ مِنا.. +خدایا‌ خودت‌ قبولمون‌ کن..🪴 -خدای‌من-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-﷽ـ اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ. {حلول ماه بندگی خدا مبارک!🕊} 📿 ✓کانال‌مکتب‌شهید‌عباس‌دانشگر↓↓ 🆔@maktababbasdanshgar
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۱۸۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش دوم محبت شهید به برادران ... ساعت ۵ صبح ر
۱۸۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش دوم محبت شهید به برادران ...از نیشابور حرکت کردیم و یک‌به‌یک شهرها را پشت‌سر گذاشتیم. من پشت فرمان بودم که تابلوی ۴۰ کیلومتر تا شهر سمنان را دیدم. با آقای غلامی که رانندۀ ماشین دیگر بود، تماس گرفتم. ‌قدری از ماشین ما جلوتر بود. گفتم: «داریم به سمنان نزدیک می‌شیم. من بچه‌های ماشین خودمان رو راضی کردم. همگی دوست دارن مزار شهید عباس دانشگر رو زیارت کنن. شما نظرتون چیه؟» آقای غلامی گفت: «بچه‌ها عجله دارن. بذار توی مسیر برگشت حتماً می‌ریم. کمی اصرار کردم؛ ولی فایده نداشت. سفر ما گروهی بود و من باید تابع جمع می‌بودم. برخلاف میل باطنی‌ام، قبول کردم. دلم‌ شکست؛ طوری که دیگر قادر به رانندگی‌ نبودم. جای خودم را به یکی از دوستان دادم تا بقیۀ راه را او رانندگی کند. در صندلی عقب نشستم و مشغول درددل با شهید عباس شدم. عکس او را که همراه خودم آورده بودم از لای کتاب آخرین نماز در حلب بیرون آوردم و مشغول صحبت با او شدم. بیست دقیقه‌ از تماسم با آقای غلامی نگذشته بود که گوشی‌ام زنگ خورد. دوباره خودش بود. ‌گفت ماشینش مشکل فنی پیدا کرده. بهتر است به تعمیرکار نشانش بدهد تا خیالش جمع بشود. گفت: «شما راهتون رو ادامه بدید. ما خودمون رو به شما می‌رسانیم.» با شنیدن این حرف در دلم شور و هیجانی ایجاد شده بود و لبخندی بر لبم نشسته بود. گفتم: «ما الان نزدیک ورودی شهر سمنانیم. حالا که این‌طوره، تا موقعی که شما ماشین رو ببرید تعمیرگاه، ما هم می‌ریم مزار شهید عباس.» گفت: «تو که نمی‌دونی امامزاده کجای شهره. شاید راه دور باشه و خیلی معطل بشید.» گفتم: «اتلاف وقت نمی‌کنیم... ...