eitaa logo
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
285 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
758 ویدیو
51 فایل
--کانال رسمی متولد بهار ۱۳۷۲🌿 پیوسته به سیدالشهدا بهار ۱۳۹۵🕊️ :/ آرمان ما تشکیل جامعه انقلابی و مهدوی است! •سایت‌جهت‌آشنایی↓ http://shahiddaneshgar.ir •صفحه اینستاگرامی↓ @maktab.abbasdanshgar.ir •جهـت ارتبـاطات بیشـتر↓ @mohammadmahdi1996 @Y_akhoondi
مشاهده در ایتا
دانلود
حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر!...🌹🕊
این روز فرخنده بر تو مبارک باد عباس عزیزمان، که حقیقت جوان بودن را با ایمانت و انقلابیگری مثال زدنیت به معرض نمایش گذاشتی . بر تو که بر حقیقِت نشاطِ ایامِ شباب، حضرت علی بن حسین علیه السلام اقتدا نمودی و به زیباترین نحو از برکت این نشاط ، بهره گرفتی و الگوی علی اکبریِ جوانان هم عصر خویش شدی. روحت شاد ، یادت گرامی و راهت پر رهرو باد! 💐 ولادت با سعادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان بر شما مبارک💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری ماه نو هرکه ببیند به همه کس بنماید دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم آن که از دوست تحمل نکند عهد نپاید!...♥️🕊️
بعدِ‌شهادٺ‌اومدتوۍخوابم‌گفت‌: اگہ‌مےخوایید‌بچه‌هاتوݩ‌مثݪ‌من‌‌بشن‌ بهشوݩ‌تاکید‌کنــید نمازاول‌‌وقت و زیارت عاشورا هرشب‌شوݩ‌ترڪ‌نشہ📿🕊!' مکتب‌شهید‌عباس‌دانشگر
▫️درباره منویات رهبر انقلاب بسیار باحرارت صحبت می‌کرد. نسبت به حضرت آقا متعصب بود. حرف‌های آقا را می‌نوشت و درباره آن با من خیلی صحبت می‌کرد. این منویات رهبری بود که دغدغه‌ها را در وجودش می‌دمید. برای انقلاب و سپاه دغدغه داشت. نگران فرهنگ بود. می‌گفت باید یک اردوگاه جامع بسازیم که طرح‌های بزرگ فرهنگی در آن اجرا شود. ▫️هروقت که با هم به مأموریت می‌رفتیم، تقریبا تمام وقتمان در مسیر رفت و آمد به بحث‌های جدی می‌گذشت. من را به حرف می‌گرفت! از مسائل فلسفی گرفته تا مسائل سیاسی را مطرح می‌کرد و بحث می‌کردیم. حتی مسائل علمی و نجومی هم مطرح می‌کرد. ▫️ گاهی درباره فیلم‌های هالیوودی حرف می‌زد و گاهی درباره مسائل عمیق فرهنگی... لابلای این بحث‌ها دغدغه‌های انقلابی‌اش را مطرح می‌‌کرد. اگر سفرمان ده ساعت طول می‌کشید، هفت ساعت از آن مشغول بحث بودیم! او یکی از کسانی بود که گاهی من را در بحث‌ها كلافه ميكرد. به نقل از :‌ سردار حمید اباذری، جانشین فرماندهی دانشگاه امام حسین(ع) 🪴❤️
44.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من نمی‌دونم شما رفیق شهید دارید یا ندارید؟ خیلی بده آدم بی رفیق باشه‌ها...✨ ـ می‌فرمایند: ″الرفیق ثم الطریق″🍃 ✓مکتب‌شهید‌عباس‌دانشگر ↓↓ https://eitaa.com/maktababbasdanshgar
همیشه برای من سئوال بود که عباس دانشگر با این سن و سال کم، چطور توانسته است مسئول دفتر سردار اباذری شود؟ خیلی دوست داشتم با او هم صحبت بشوم یک روز که داخل دانشگاه قدم می زدم ناخواسته با او روبه رو شدم من دانشجوی سال اول دانشگاه و عباس مسئول دفتر سردار بود سلام کردم با برخوردی صمیمی و لبخند به روی لب، جواب سلامم را داد و گفت: " سلام برادر خوبی؟ " طوری برخورد کرد که انگار چند سال است با هم آشنا هستیم بعد از شهادتش فهمیدم عباس شایستگی های فراوانی داشته است از معلومات بالا تا توانمندی های خوب نظامی. 📌به نقل از↓ ″حمید رضا مهدی فر، همکار شهید″ 🌺
به بازار رفته بودیم دفترچه ثبت عقد را قیمت کرد فروشنده با خنده پرسید واسه خودت می‌خوای عباس با همان متانت و صلابتش گفت بله فروشنده پرسید مگه چند سالته که می‌خوای ازدواج کنی؟ جوونای این دوره و زمونه دنبال ماشین و خونه‌ان عباس گفت با توکل به خدا اگه زندگی رو ساده بگیری می‌شه ازدواج کرد فروشنده که  این جمله را که شنید گفت درود بر همت بلند تو! 👤به نقل از ↓ ″مادر همسر(زن عمو)شهید″ 📚بر گرفته از کتاب↓ "لبخندی‌به‌رنگ‌شهادت، فصل۱۸"
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
⤦‹♥️🪴› - ‌چشـم‌هـآیِ‌یِك‌شَهید‌حَتۍاَز‌پُشـت‌قــآبِ‌ شیـشِـه‌ای‌خیـرِه‌دُنبـآلِ‌تـوسـت‌کِـه‌بِـ‌گُنـ
شب بود در دانشگاه قدمی می‌زدیم با یکی از دانشجوهای افسری برخورد کردین آن دانشجو از عباس سوالی درباره میثاق پاسداری پرسید عباس بعد از این‌ که به سوالش جواب داد سؤال‌هایی از او پرسید در اثنای این سؤال و جواب‌ها آن دانشجو به عباس گفت چطور می‌تونیم‌ اقتصاد مقاومتی را به بقیه بفهمونیم عباس گفت اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه همین خمیر دندونی که دستته نمونه ایرانیش رو بخری! 👤به نقل از ↓ ″مجید دهقانیان، همکار شهید″ 📚بر گرفته از کتاب↓ "‌لبخندی‌به‌رنگ‌شهادت، فصل۱۷ " 🆔@maktababbasdanshgar
بین قفسه‌های فروشگاه دنبال بعضی جنس‌ها می‌گشتیم برای خرید رفته بودیم به یکی از فروشگاه‌های شرق تهران برایم جالب بود که عباس بسیاری از کالاها را به‌طور دقیق و با سابقه‌شان می‌شناخت در خریدهایش نمی‌توانستی جنس خارجی پیدا کنی این ناشی از اهمیتی بود که او به سخنان رهبری می‌داد. 👤به نقل از ↓ ″مجید دهقانیان، همکار شهید″ 📚بر گرفته از کتاب ↓ "لبخندی‌به‌رنگ‌شهادت، فصل۱۷ "
•♥️•⟨هُوَ خٰالِقُ الْکَبِیر⟩•🕊• {عُیُونِكَ تَذْکُرْنِي رَبِّی؛♥️ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِّنُ الْقُلُوبْ! وَ أَنْتَ فِی قَلْبِی، یَا أَخَوِیَ السَّمَاء} --چشمانت مرا یاد خدا می‌اندازد؛ و تنها یاد خداست که به دل‌ها آرامش می‌دهد؛ و تو در قلب من هستی، ای برادر بهشتی من!... •°•°•°🕊°•°•°• عباس جانم... هر لحظه به دنبال بهانه ای برای از تو نوشتن میگردم و چه چیز زیبا تر از اینکه امروز یادآور هنگامه‌ی ولادتت باشد، حال چه فرقی میکند شمسی یا قمری، مهم بهانه ی من است که جور شده!... آری امروز ۱۶ذی‌القعده است و تو در چنین روزی مصادف با ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲دیده بر جهان گشودی؛ و صدای گریه ات در گوش این دنیا طنین انداز شد! اما حال که از بین ما رفته ای تو خندانی و ما گریان... تو شهادت را در آغوش کشیدی و ما هنوز با کار هایمان آغوش مهربان خدا را پس می‌زنیم. خودت خوب میدانی که چقدر مستمند دست شفاعت تو هستیم و من خوبتر میدانم که هیچگاه دستمان را رها نخواهی کرد!♥️ •°•°•°🕊°•°•°• ✍🏻 ✓کانال‌رسمی‌مکتب‌شهید‌دانشگر↓ 🆔@maktababbasdanshgar ✓صفحه ی اینستاگرامی↓ 🆔@maktab.abbasdanshgar.ir
حواسش به کلاس بود که چیزی بیاموزد دنبال جواب بود و در کلاس سوال می‌پرسید چهره‌ای دوست‌داشتنی داشت آرام‌آرام محبتش در دلم می‌نشست و نظرم را جلب می‌کرد اما شرایط این کلاس طوری نبود که بتوانم به او نزدیک شوم در کلاس‌های بعدی بیشتر به او نزدیک شدم در ترم‌های دیگری هم با او کلاس داشتم و همین محبت منجر به رفاقت ما شد یادم می‌آید روز اولی را که با خودم ‌می‌گفتم این‌ پسر با این جثه ضعیفش چطور وارد سپاه شده‌ است؟ اما به ‌مرور زمان متوجه شدم بر خلاف ظاهر ضعیفش همتی بلند و پشتکاری پولادین و ایمانی راسخ دارد پس از اتمام دوره عمومی پاسداری سرار اباذری به‌خاطر برجستگی‌های اخلاقی و مدیریتی عباس او را در دانشگاه نگه ‌داشت. 👤به نقل از ↓ ″علی اسماعیل‌زاده، فرماندهٔ شهید″ 📚بر گرفته از کتاب↓ "لبخندی‌به‌رنگ‌شهادت، فصل۱۶"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ــ گفتم نرو +خندید و رفت . . 🪴صدای عباس: ان شاءالله تو همین راه شهید شیم! و چه زیبا شهید شدی برادرم! شهادتت مبارک🌹 ✓کانال‌رسمی‌مکتب‌شهید‌دانشگر↓ 🆔@maktababbasdanshgar ✓صفحه ی اینستاگرامی↓ 🆔@maktab.abbasdanshgar.ir
اسفندماه سال ۱۳۹۴ بود یک روز از سرکار به خانه برمی‌گشتم که از دور دیدم دم در ماشینی پارک‌شده است با خودم گفتم لابد میهمان آمده خوب که نگاه کردم متوجه شدم ماشین خود من است آن‌قدر آن را تمیز شسته بودند که فکر کردم ماشین همسایه است وارد خانه که شدم با عباس تماس گرفتم و پرسیدم ماشین رو شما شستی گفت کرایه که از ما نمی‌گیری حداقل یه دستی به ماشینت بزنیم به‌خاطر این‌که ماشین را برای سیاحت به او داده بودم دلش طاقت نیاورده بود و می‌خواست جبران کند !... 👤به نقل از ↓ ″احمد دانشگر، عمو و پدر خانم شهید″ 📚 بر گرفته از کتاب↓ " لبخندی به رنگ شهادت، فصل۱۵" ↓↓ 🆔@maktababbasdanshgar
💛🍃 رفیق‌شہید میدونی یعنی‌چی‌؟؟ یعنے:↷°" وقتے گناه درِ قلبت را مےزند یاد نگاهش بیوفتــے و در و باز نکنے ...‹‹‹° یعنے محرم اسرار قلبت ♥️ آن اسرارےکه هیچکس نمےداند جز خودت و خـدات و رفیق شهیدت ‹‹💔•• یعنی وقتی باهاش دردودل میکنی آرامش میگیری 🙃 امتحان کٌن ... زندگےات زیباترمی‌شود:)
و در این همهمه‌ها . . . عطر عجیبی است ، و مردی که در اعماق نگاهش " عجب حس غریبی است💔:)! 🕊 ✓مکتب‌شهید‌عباس‌دانشگر↓↓ @maktababbasdanshgar
دیدن متکدیان چادری خیلی آزارش می‌داد در دوران نامزدی که گاهی با ماشین در تهران دور می‌زدیم وقتی متکدیان چادری را می‌دید می‌شد غم و اندوه را در چهره‌اش دید من ‌می‌گفتم تو چقدر به این چیزها حساسی! می‌گفت چادر حرمت دارد حرمتش باید حفظ شود باید هر طور شده به خانم‌ها کمک کرد تا در خیابان گدایی نکنند ... 👤به نقل از ↓ ″فاطمه دانشگر،همسر بزرگوار شهید″ 📚بر گرفته از کتاب ↓ " لبخندی‌ به‌ رنگ‌ شهادت ، فصل ۱۸ "
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ ادامه پیشگفتار ... در سال ۱۳۸۰ به عتبات عالیات س
۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ ادامه پیشگفتار... ... بعد از انتشار کتاب لبخندی به‌رنگ شهادت توسط انتشارات سوره مهر و کتاب‌های آخرین نماز در حلب و تأثیر نگاه شهید و راستی دردهایم کو توسط انتشارات شهید کاظمی، کتاب دیگری در ادامۀ بحث کتاب تأثیر نگاه شهید در برنامۀ کاری قرار گرفت. از بین خاطرات ارسالی، خاطراتی که بیشترین تأثیر در روحیات معنوی افراد داشته است و تحول و حرکتی نو در زندگی آنان رخ داده است و آثار ارتباط معنوی شهدا را در زندگی خود لمس کرده‌اند، با عنوان کتاب رفیق شهیدم مرا متحول کرد، به چاپ رسید... ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۱۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ پایان پیشگفتار ... در ادامه از سرور و استاد گرا
۱۲ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران 🔷️ علی افضلی، استان سمنان سال ۱۳۹۶ بود. در منطقۀ خناصر در جنوب حلب سوریه بودیم. قرار بود با تعدادی از دوستان به حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله علیها) برویم. از کودکی ذوق مداحی داشتم. دوستان با مداحی های من آشنا بودند. از آن لحظه‌‌ای که رفتنمان به حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله علیها) قطعی شد دل‌‌نگرانی به سراغم آمد. دفترچۀ اشعار مداحی هایم را نیاورده بودم. با خودم می گفتم اگر دوستان در حرم از من بخواهند مداحی کنم، چه بخوانم؟!...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۱۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... شعرهایی را حف
۱۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران 🔹 عباس بختیاری، استان خوزستان دوست داشتم در سپاه خدمت کنم. مرتب به ائمه اطهار(علیهم‌السلام) متوسل می‌شدم که کارم در سپاه جور شود. از زمانی که با شهید مدافع حرم، عباس دانشگر آشنا شدم، ذوق رفتن به سپاه در من بیشتر شده بود. توی دلم همیشه با شهید عباس حرف می زدم و از عشق و علاقه ام به پاسدار شدن به او می گفتم... ...