#شب_های_شهدایی
#خاطره_ای_از_شهید
بهکوچکترینچیزهاییکهماتوجهنداشتیم دقتمیکرد.اسرافدرزندگیشراهنداشت. تامیتوانستدرهر شرایطیبهمخلوقات خدا کمک می کرد.
🦋یادم است پشت باشگاه صدری دور هم نشسته بودیم.کنار ابراهیم یک تکه نانخشکشده افتاده بود. نان را برداشت و گفت:ببین نعمت خدا را چطور بی احترامی کردند.
🦋نانخیلیسفتبود.بعدیڪتکهسنگ
برداش و همینطور که دور هم روی سکو نشسته بودیمشروعبهخُردکردننان نمود. حسابی که ریز شد در محوطه باز انتهای کوچه پخش کرد!
🕊چند دقیقه بعد کبوترها آنجا جمعشد ند.پرنده ها مشغول خوردن غذایی شدند که ابراهیم برایشان مهیا نموده بود.
#شهید_ابراهیم_هادی
منبع : کتاب سلام بر ابراهیم ۲
#گروهان_امام_حسن
#گروهان_امام_حسین