💙 #همسر داری حقیقی
💕شهید کلاهدوز
💎همسر شهید یوسف کلاهدوز میگوید:
💎«اوایل زندگی درست بلد نبودم غذا درست کنم. یادم هست بار اول که خواستم تاس کباب درست کنم، سیبزمینیها را خیلی زود با گوشت ریختم. یوسف که آمد، رفتم غذا را بیاورم، دیدم همه سیبزمینیها له شدند.
💎خیلی ناراحت شدم و رفتم یک گوشهای شروع کردم به گریه کردن. یوسف آمد و پرسید: چه شده؟ من هم قضیه را برایش تعریف کردم.
💎او حسابی خندید، بعد هم رفت غذا را کشید و آورد باهم خوردیم. آنقدر پای سفره مرا دلداری داد و از غذا تعریف و تمجید کرد که یادم رفت غذا خراب شده بود.
💎یوسف هیچگاه به غذا ایراد و اشکال نمیگرفت. حتی گاهی پیش میآمد که بر اثر مشغله زیاد، دو روز غذا درست نمیکردم، ولی او خم به ابرو نمیآورد. بارها از او پرسیدم: چه دوست داری برایت درست کنم؟ میخندید و میگفت:
«غذا، فقط غذا» میگفت: «دوست دارم راحت باشی».
💌( نیمه پنهان، ش 78، صص 26 و 27.)
#عشق_حقیقی
#همسرانه
#بهشتی_بمان
#عاشقانه_ها
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
🍃http://eitaa.com/joinchat/3107913744Ca7fb5d0e6d 🍁
╚═══
💙 #همسر داری حقیقی
💕شهید کلاهدوز
💎همسر شهید یوسف کلاهدوز میگوید:
💎«اوایل زندگی درست بلد نبودم غذا درست کنم. یادم هست بار اول که خواستم تاس کباب درست کنم، سیبزمینیها را خیلی زود با گوشت ریختم. یوسف که آمد، رفتم غذا را بیاورم، دیدم همه سیبزمینیها له شدند.
💎خیلی ناراحت شدم و رفتم یک گوشهای شروع کردم به گریه کردن. یوسف آمد و پرسید: چه شده؟ من هم قضیه را برایش تعریف کردم.
💎او حسابی خندید، بعد هم رفت غذا را کشید و آورد باهم خوردیم. آنقدر پای سفره مرا دلداری داد و از غذا تعریف و تمجید کرد که یادم رفت غذا خراب شده بود.
💎یوسف هیچگاه به غذا ایراد و اشکال نمیگرفت. حتی گاهی پیش میآمد که بر اثر مشغله زیاد، دو روز غذا درست نمیکردم، ولی او خم به ابرو نمیآورد. بارها از او پرسیدم: چه دوست داری برایت درست کنم؟ میخندید و میگفت:
«غذا، فقط غذا» میگفت: «دوست دارم راحت باشی».
💌( نیمه پنهان، ش 78، صص 26 و 27.)
#عشق_حقیقی
#همسرانه
#بهشتی_بمان
#عاشقانه_ها
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
🍃http://eitaa.com/joinchat/3107913744Ca7fb5d0e6d 🍁
╚═══
💙 #همسر داری حقیقی
💕شهید مهدی زینالدین
💎ظرفهای شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه.
وقتی میرفتم آنها را بشویم، میدیدم همانجا در آشپزخانه ایستاده، به من میگفت:
«انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش». به او میگفتم: مگر چقدر ظرف است؟
💎در جواب میگفت: هر چه هست، باهم میشوییم. یک روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه باهم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خوردهاند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم.
💌(یادگاران، کتاب زینالدین، ص 19.)
💙 #همسر داری حقیقی
❤️نوکرت هستم #همسر
💎شهید نواب صفوى ازنظر اخلاق اصلاً خشن نبود.
گاهی در اوج هیجان که با دوستانش در مورد مسائل مملکتی و جنایتهای شاه گرم صحبت بود، ایشان را صدا میزدم و از او درخواستی میکردم. میدیدم آن آدم پرشور و جدی و هیجانى، بهیکباره با من و در جواب من آرام و ملایم میشد.
💎ایشان آنقدر به من محبت داشت که این محبت را گاهی با جملاتی مثل «کوچکت هستم» یا «نوکرت هستم» به من ابراز میکرد.
💌(افلاکیان زمین، ش 13، ص 11)
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
🍃http://eitaa.com/joinchat/3107913744Ca7fb5d0e6d 🍁
╚═══
💙 #همسر داری حقیقی
💕شهید حاج عباس کریمی :
💎همیشه عادت داشت وقتی وارد اتاق میشدم بلند میشد و به قامت میایستاد .
💎یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد، ترسیدم گفتم عباس چیزی شده؟ خندید و گفت: نه شما بدعادت شدهاید. من همیشه جلوی تو بلند میشوم امروز خستهام به زانو ایستادم.
💎اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد بعد از اصرار زیاد گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین درنیاورده بودم انگشتان پاهایم پوسیده است نمیتوانم روی پاهایم بایستم.
💌دانا
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
🍃http://eitaa.com/joinchat/3107913744Ca7fb5d0e6d 🍁
💙 #همسر داری حقیقی
💕شهید صیاد شیرازى
💎تا آنجا که به یاد دارم، پدرم خودش لباسهایش را میشست و پهن و جمع میکرد. و اتو میزد، و بهطورکلی انجام دادن کارهای شخصیاش با خودش بود.
💎بارها شده بود که بهمحض اینکه به خانه میرسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم کمک میکردند و بهطورقطع میتوانم بگویم برنامه هر هفته پدرم در روزهای جمعه، نظافت آشپزخانه بود؛ بهطوریکه اجازه نمیداد مادرم و حتی ما در این کار او را کمک کنیم. بهجرئت میتوانم بگویم که در طول سال، مثلاً صدبار آشپزخانه منزل شسته میشد،
💎نودوپنج بارش را پدرم میشست.
💌(افلاکیان زمین، ش 10، صص 15 و 16.)
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
🍃http://eitaa.com/joinchat/3107913744Ca7fb5d0e6d
💙 #همسر داری حقیقی
💕شهید صیاد شیرازى
💎تا آنجا که به یاد دارم، پدرم خودش لباسهایش را میشست و پهن و جمع میکرد. و اتو میزد، و بهطورکلی انجام دادن کارهای شخصیاش با خودش بود.
💎بارها شده بود که بهمحض اینکه به خانه میرسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم کمک میکردند و بهطورقطع میتوانم بگویم برنامه هر هفته پدرم در روزهای جمعه، نظافت آشپزخانه بود؛ بهطوریکه اجازه نمیداد مادرم و حتی ما در این کار او را کمک کنیم. بهجرئت میتوانم بگویم که در طول سال، مثلاً صدبار آشپزخانه منزل شسته میشد،
💎نودوپنج بارش را پدرم میشست.
💌(افلاکیان زمین، ش 10، صص 15 و 16.)
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
💎همه شدیدا محتاج #آرامش هستند؛
🖌اما چیشده؟!
امروزه آرامش فردی را در گرو ؛ اگر... و اگر ها... دنبال می کنیم....آخر این اَگرها کجاست؟!
🔅خالق ما فرمود:
خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً...
ترجمه
از جنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید
و میان شما و همسرانتان علاقه شدید و رحمت قرار داد.
(سوره روم/ ۲۱)
#ازدواج
#همسر
#دختر
#پسر
#خانواده
#جامعه
#عشق
#زن
#شوهر
#آغوش
#آرامش
#دلداگی
#خانواده_بهشتی
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
🍃http://eitaa.com/joinchat/3107913744Ca7fb5d0e6d 🍁
╚═══
🔅چقدر نگران کننده است دلیل #جوانی که؛
💎وقتی بهش می گی سن #ازدواج را داری چرا ازدواج نمی کنی؟!
💟 وای چقدر وحشتناکه بگه آخه؛
#کار ندارم
#پول ندارم
#درسم رو بخونم
#خونه ندارم
یا #ماشین ندارم
و.....
🔷ولی نه....! این دلیل کسی که کمی اعتقاد داره نیست!، چون ازدواج یعنی صحبت کردن در مورد #انسان ها، نه در مورد #کاغذ و #آهن و #سنگ و #چوب...
#ازدواج #همسر #دختر #پسر #خانواده #جامعه #عشق #زن #شوهر #آغوش #آرامش #دلداگی #خانواده_بهشتی
#مکتب_امام_وشهدا
╔═
🍃http://eitaa.com/joinchat/3107913744Ca7fb5d0e6d 🍁
╚═══