eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام؛ بزرگوارانی که تمایل دارند در برنامه ی دیدار با خانواده معظم و معزز شهید عزیز آیت الله عباسعلی سلیمانی شرکت فرمایند، لطفا اطلاعیه درج شده در کانال برنامه ها با لینک ذیل را ملاحظه و ثبت نام فرمایند تا آدرس خدمتشان ارسال گردد👇👇👇 ⚘☘ 🌹 http://eitaa.com/sayarimojtabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷﷽🌷 ای شهیدان همیشه سرفراز فاتحان روز محشر السلام افتخار اهل ایران گشته‌اید سربداران دلاور السلام سلام بر شهدا سلام بر مردان بی ادعا 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ●اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ●...اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ🌹 🌷🍃🌸💠🌸🍃🌷 🌷نثار ارواح مطهر "امیران، سرداران و فرماندهان شهید والامقام" صلوات🌷 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🎐(۵) 🔳هـ) اين مرد، سرامد همه اين روحانيت است ◻️قوام ايران اسلامي و بقاي آن به رهبريت آن است. مردم! از من قبول كنيد، من عضو هيچ حزب و جناحي نيستم و به هيچ طرفي جز كسي كه خدمت ميكند به اسلام و انقلاب تمايل ندارم. اما اين را بدانيد؛ والله! علماي شيعه را تماماً و از نزديك مي‌شناسم. الان 14 سال شغل من همين است. علماي لبنان را مي ,شناسم، علماي پاكستان را مي‌شناسم، علماي حوزه خليج فارس را ميشناسم. چه شيعه و چه سني، والله! سرآمد همه اين روحانيت، اين علما از مراجع ايران و مراجع غيرايران، اين مرد بزرگ تاريخ؛ يعني «آيت ,الله خامنه اي» است. من با خيلي از علماي شيعه مكاتبه و از نزديك مراوده دارم و آنها را مي شناسم، ارادت داريم. دنبال تبعيت مردم از آنها هستيم. امام اينجا كجا، آنجا كجا؟ بين ارض و سماء فاصله داريم. در حكمت اين مرد، در اخلاق اين مرد، در دين اين مرد، در سياست شناسي اين مرد، در اداره حكومت اين مرد، دقت كنيم و در بازي هاي سياسي، مرزهاي خودمان را تفكيك كنيم. آدم ها مي آيند و مي روند. آن چيزي كه مهم است، اتصال ما به ولايت است. آنچه كه مهم است، حمايت ما از اين نظام است. لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
35.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[°•💚☁️•°] 📺 این کلیپ زیبا رو از دست ندید... نکات اخلاقی همراه با طنز 😅 آن هم از زبان سردار_دلها 🇮🇷                ‌ ‍ ‌‌  ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌                ‌ ‍ ‌‌ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سلام، عرض ادب و احترام؛ 👈 بزرگوارانی که تمایل دارند، به سفر راهیان نور غرب و شمال غرب؛ سرزمین مجاهدت های خاموش؛ مناطق عملیاتی در استان های کردستان و آذربایجان غربی و شهرهای سنندج، بانه، سردشت، پیرانشهر و مهاباد؛ مقتل سرداران شهید آقا مهدی و آقا مجید زین الدین (منطقه ی دارساوین)؛ یادمان شهدای مظلوم و غریب سیران بند؛ و سایر یادمان های تاثیرگذار؛ مشرف شوند؛ لطفا اطلاعیه درج شده در کانال برنامه ها با لینک ذیل را ملاحظه و ثبت نام فرمایند: 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas
1.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 استوری| شهیدی که حاج قاسم پشت سرش نماز می خواند... ▪️شادی روح پاک و مطهرشان صلوات لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل: اول 🔸صفحه: ۳۲-۳۱ 🔻 قسمت: ۱۰ فردای آن روز، حسین از هر دری وارد شد تا رضایت من و باباش را برای رفتن به جبهه بگیرد. جواب ما فقط یک کلمه بود !«نه!»؛ولی او ول‌کن نبود.! اگه اراده می‌کرد وکاری را می‌خواست بکند، هیچ‌کس نمیتوانست منصرفش بکند. آخرش هم کاری به سر من داد که ناخواسته و به اجبار راضی شدم. صبح روزی که اعزام‌شان بود، حسین، بعد از نماز صبح، بی‌قرار و خوشحال بود. اصلاً صبحانه نخورد. خیلی ناراحت بودم. جدایی از حسین، برام سخت بود. سعی میکردم به روش نیاورم. حسین، متوجه نگاه پرحسرت و اشک‌هام شده بود. آمد نزدیکم . گفت: «ننه، چطوری؟ در چه حالی؟» گفتم «حالم که خیلی خوبه.» گفت «ننه، چهره‌ات می‌گه که ناراحتی .» گفتم «نه!» گفت «پس چرا تو چشم‌هات اشک جمع شده؟!» گفتم «اشک خوشحالیه! خوشحالم که همچین پسری دارم؛ خوشحالم که خدا همچین لطفی به من کرده، خوشحالم که پسر من هم جزو سربازهای امام زمونه.» شانه هام را گرفت و پیشانی ام را بوسید. دوباره گفت: «ناراحتی من که میدونم!» گفتم«حالا اگه ناراحت باشم، تو نمیری؟». گفت: نه ،ننه! من که می‌رم ؛ ولی می‌خوام رضایت قلبی تو و بابام رو داشته باشم. 👇 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل : اول 🔸صفحه: ۳۳-۳۲ 🔻قسمت یازدهم از روزی که رضایت ما را گرفت، رفت و دیگر برنگشت. تا این که در عملیات والفجر ۸ شیمیایی شد تازه شانزده ساله شده بود. وقتی شیمیایی می شود، صورت، دست هاش، و بدنش به کلی داغون می شوند. مجروحان شیمیایی را به بیمارستان رازی تهران می بردند. باز مدتی بود که دیگر یک نامه هم ازش نداشتیم. بی خبری از حسین، در حدی بود که در پایگاه بسیج، جلوی اسمش نوشته بودند مفقودالاثر. حدود یک ماه در بیمارستان تحت معالجه بوده. تا اینکه به هوش می‌آید و خبر زنده بودنش به ما می‌رسد. ما به سمت تهران حرکت کردیم. همین که به ورودی بیمارستان رسیدیم، چند تا از همین مجروح های شیمیایی را دیدم که توی حیاط با ویلچر این طرف و آن طرف می رفتند. رو کردم به زن برادرم، و گفتم الهی، به حق امام حسین (ع)، به مادرهای این جوون ها یه طاقتی بده که بتونن تحمل کنن که عزیزهاشون رو به این شکل می بینن! محمد، قدم هاش را تندتر از ما برداشت. نزدیک یک ویلچر رسید. سلام و احوال پرسی کرد. پشت ویلچری را گرفت و آمد سمت ما. گفت سکینه، این هم حسین آقا، پسر دسته گلت. مانده بودم چه بگویم! فقط ایستادم و نگاهش کردم. آب دهنم خشک شده بود. اصلا پاهام یاری ام نمی کرد یک قدم به جلو بردارم. حسین، خودش ویلچر را جلو آورد. گفت: ننه، چی شده؟ چرا اینجوری شدی؟! نمی خوای پسرت رو بغل کنی؟! منم؛ حسین! اینقدر تغییر کرده ام که من رو نمی شناسی؟! می گن مادرها از بوی تن بچه شون، فرزندشون رو می شناسند. بیا جلوتر. بیا بغلم کن. خوب نگام کن. ببین حسینت هستم... ادامه دارد...... 👇 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
"انا لله و انا الیه راجعون" ✅ خانواده معظم و معزز شهیدان عزیز سردار حاج علیرضا (فرمانده عزیز تفحص) و آقا داور گل محمدی سلام علیکم؛ عرض ادب و احترام؛ باخبر شدم که مادر بزرگوار این دو شهید عزیز آسمانی شدند... درگذشت اسوه جهاد، صبر و مقاومت، بانو روحیه عبدالهی مادر بزرگوار شهیدان عزیز سردار حاج علیرضا و آقا داور را به شما و سایر بازماندگان تسلیت عرض می نمایم. از درگاه پروردگار متعال برای شما و سایر بازماندگان صبر و اجر و برای آن مرحومه علو مرتبه ربانی و رحمت واسعه الهی را مسالت دارم. این مادر بزرگوار شهیدان در جوار فرزندان شهیدشان قرین رحمت ربوبی گردند... ما را در غم خودتان شریک بدانید... ان شاءالله سردار شهید حاج علیرضا عزیز فرمانده بااخلاص و گمنام تفحص که مدتی در کنارشان توفیق خدمت در تفحص پیکرهای مطهر شهدای گمنام را داشتم، دست هایم را بگیرند... اخلاص، تواضع، تلاش بی وقفه، دلسوزی، روحیه قوی و جهادی حاج علیرضا عزیز در تفحص پیکرهای مطهر شهدای گمنام در مناطق عملیاتی از یادمان نمی رود... یادش بخیر... سیاری http://eitaa.com/sayarimojtabas
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایتی از دیدار همسر شهید همت با پیکر بی‌سر شهید شهیدحاج محمدابراهیم همت🌱 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani