eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل : سوم 🔸صفحه : ۹۸-۹۷ 🔻قسمت : ۵۷ همرزم شهید: ناصر قزوینی یک بار من و حسین و آقای خواجویی و یکی دیگر از بچه ها برای شناسایی به آب های هور《تبور》رفتیم. آقای خواجویی، با یکی از بچه ها جلو رفت. من و حسین را برای تامین گذاشتند. سن من بیشتر از حسین بود. قرار شد اگر اتفاقی افتاد، من تصمیم بگیرم. به ما گفتند تا یه ساعت صبر کنین. اگه ما نیومدیم، شما برگردین. یک ساعت منتظرشان شدیم؛ نیامدند. به حسین گفتم نیم ساعت دیگه هم منتظرشون بمونیم. باز نیم ساعت ایستادیم. خبری ازشان نشد و برگشتیم. سوار بلم(قایق کوچک) شدیم. زمان برگشت، همه چیز به نظرم جدید می آمد. رفتیم جلوتر. گفتم حسین، این راه غریبه است! این نی ها، به هم بسته است. وقتی می اومدیم، آبراه باز بود! نیزار، این جوری نبود! نی ها این قدر تو هم گره نخورده بود! حسین هم با تعجب به اطرافش نگاه کرد! گفت من هم همین فکر رو می کنم. باز کمی جلوتر رفتیم. مطمئن شدیم راه را اشتباه آمده ایم. از راهی که رفته بودیم، برگشتیم. توی فکر بودیم که چکار کنیم و از کجا برویم که چیزی نزدیک بلم، توی آب افتاد. تو آب را نگاه کردم. تا آمدم بگویم نارنجکه...، منفجر شد، و هم زمان از فاصله ی ۵ متری، ما را زیر رگبار گرفتند. خدا خواهی بود که تیر بهمان نمی‌خورد! یک لحظه تیراندازی قطع شد. فهمیدم خشاب تیر بارشان خالی شده. گفتم: حسین، بزن کنار... بزن کنار... تا یه خشاب دیگه می ذارن، فوری از تیررس شون بیا عقب... پارو زدیم و کمی عقب آمدیم. صداشان می آمد. گوشم را تیز کردم. صدای گنگ و نامفهومی به گوشم رسید. شک داشتم فارسی حرف می زنند یا عربی! فرصتی نبود. داشتند تیربار را آماده می‌کردند. گفتم حسین، اگه تیربار بزنن، این بار کارمون ساخته است! ریسک کردم، دلم را به دریا زدم و بلند داد زدم آهای... برادرا، کی هستین؟ آهای... تیر نزنین... از آن طرف هم عراقی ها با شنیدن صدای من بیکار ننشستند و به کمک برادران ایرانی آمدند. انگار کل تجهیزات شان را با خود آورده بودند تا از ما پذیرایی مفصلی بکنند! آتش خیلی سنگینی بود. شانس آوردیم توی آن همه صدا، بچه ها صدایم را شنیده بودند. یک نفر گفت برادر، کی هستی؟! بیا نزدیک. نفس راحتی کشیدم. گفتم حسین، معطل نکن! با تموم قدرتت پارو بزن؛ تا پشیمون نشده ان! رفتیم جلو. هنوز عراقی ها دست بردار نبودند. عزم شان را جزم کرده بودند تا دست خالی برنگردند! آتش بود که روی سرمان می ریختند. 👇 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ┄┅ ❥❥❥ ┅ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
هدایت شده از 🌹دختران حاج قاسم❤
14.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶نوحه حاج حنیف طاهری مداح اهل بیت علیهم السلام در پی اهانت به قرآن 🔹جون این سینه‌زنا ای دنیا فدای یه آیه‌ی قرآنه ای مدافع حرم کاری کن این دفاع از حرم قرآنه  ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 📌به کانال بپویندید : 👇👇 https://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
✍ معجزه ی دیگ با توسل پدر شهید سید محمود اسدی به پسرش در گلزار شهدا برای آبروداری مهمانهایش در مراسم روضه و عزاداری... ◾️سالها پيش يک شب در فاطميه برنامه ی روضه و عزاداری داشتيم و شام تدارک ديده بوديم عده ی زيادی از مردم در اين مراسم شركت كرده بودند. ▪️بعد از پايان روضه وقتی سر ديگ را باز كردند نگاهی به جمعيت انداختم و با خودم گفتم: امشب غذا به همه نمی رسد و آبروريزی می شود. ◾️توزيع غذا را به ديگران واگذار كردم و خودم به گلزار شهدا رفتم... ▪️كنار قبر سيد محمود نشستم و گفتم: پسرم! تو به درگاه خدا آبرو داری؛ بيا و امشب آبروداری كن تا همه ی مهمانها غذا بخورند و بروند و من شرمنده نشوم. ◾️گرمِ درد دل كردن با او بودم كه پسرم سيد رضا دنبالم آمد به او گفتم: همه غذا خوردند؟ ▪️گفت: بيا برويم تا خودت از نزديک همه چيز را ببينی وقتی كه به آشپزخانه رفتم از آنچه كه ديدم شگفت زده شدم؛ همه غذا خورده بودند و هنوز به اندازه ی صد نفر غذا توی ديگ مانده بود!!! پ؛ ن... ☑️شادی روح مداح و ذاکر اهل بیت مرحوم حاج سید جلال اسدی پدر طلبه شهید سید محمود اسدی که دیروز و در ایام عزاداری سالار و سرور شهیدان به فرزند شهیدش پیوست فاتحه و صلوات... ◾️خداوند متعال روح آن عزیز را با اولیای الهی و فرزند شهیدش محشور درجاتش را عالی و به بازماندگان محترم صبر و اجر عنایت فرماید. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ┄┅ ❥❥❥ ┅ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
1.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی‌خود نیست که در این سـن‌وسال مســــت جام تو هستند ای مزه شراب تو "احلی من العسل" -فدا❤ ⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
" به نام خدای شهیدان" سلام،عرض ادب و احترام و قبولی عزاداری؛ 🌹 از جانباز عزیز دفاع مقدس حاج حمید اشجاری و همسر معظم شان که سال ها مجاهدت می کنند، خیلی خیلی تشکر می کنم. 🌷امروز واقعا توفیق و روزی ام شد که خدمت شما جانباز عزیزم رسیدم. حاج حمید عزیز شما که سال ها روی تخت توی منزل و به وسیله ی دستگاه های اکسیژن نفس می کشید و یکسره در حال جهاد هستید و همسر بزرگوارتان که در کنار شما در حال مجاهدت می باشد، ما ممنون شماها هستیم. 🌺امروز حقیقتا در کنار شما حاج حمید عزیز انرژی و قوت و روحیه برای ادامه ی فعالیت گرفتم. ⚘امروز منزل شما بهشت بود... ⚘امروز منزل شما کربلا بود... جلسه ی امروز همه اش روضه و یاد آقاسیدالشهدا(ع) و یاد حاج قاسم و شهدا بود... ⚘این جلسات قطعا در این دنیا و آن دنیا دست مان را می گیرد... 🌺 خدا شما جانبازان عزیز را برای ماها نگه دارد🤲 یازهرا مدد... سیاری ⚘🌹🌷 🌹جان فدا؛ 🌹مکتب حاج قاسم عزیز؛ ⚘⚘⚘ 👈 لینک کانال اطلاع رسانی:مکتب و راهیان مکتب حاج قاسم عزیز،یادواره های حاج قاسم وشهدا،برنامه ها،دیدارها باخانواده های معظم شهدا،روایتگری های حاج قاسم و شهدا و دفاع مقدس و دفاع از حرم،راهیان نور،راهیان پیشرفت،راهیان وطنی،اردوها،دوره های روایتگری،کارگاه های روایتگری،کنگره های شهداو... 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘🌺🌹
✍من هم قاسم می‌شوم... 🔸گریه می‌کرد و اصرار داشت که به جبهه برود. 🔸پدرش گفت :تو هنوز بچه‌ای! جبهه هم جای بازی نیست که تو می‌خواهی بروی. 🔸حسن گفت :مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم می‌شوم. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ┄┅ ❥❥❥ ┅ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سلام،عرض ادب و احترام و قبولی عزاداری؛ برای این هفته کرمان؛ زیارت مزار و مرقد مطهر حاج قاسم و شهدای عزیز گلزار بین المللی کرمان و سفر معنوی راهیان مکتب حاج قاسم عزیز دو نفر خواهر جا می باشد. رفت : چهارشنبه ۴ مرداد برگشت : جمعه ۶ مرداد وسیله ایاب و ذهاب: قطار کسانی که تمایل دارند اعلام فرمایند... ⚘🌹🌷⚘☘🌿🌱🌹🌺🌷🌾 🌹جان فدا؛ 🌹مکتب حاج قاسم عزیز؛ ⚘⚘⚘ 👈 لینک کانال اطلاع رسانی:مکتب و راهیان مکتب حاج قاسم عزیز،یادواره های حاج قاسم وشهدا،برنامه ها،دیدارها باخانواده های معظم شهدا،روایتگری های حاج قاسم و شهدا و دفاع مقدس و دفاع از حرم،راهیان نور،راهیان پیشرفت،راهیان وطنی،اردوها،دوره های روایتگری،کارگاه های روایتگری،کنگره های شهداو... 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘🌺🌹
اول محرمه و من از جلسه حوزه به خونه برمیگردم دوستم میگه خانم بادی امسال خونه تون روضه نمیگیری ما بیاییم میگم نه خواهرجون همسرم تو خونه است من چطوری روضه بگیرم خونه که میرسم دلم پرغصه است و یک بغض تو گلومه همسرم میگه چی شده چرا گرفته ای میگم چیزی نیست اصرار می‌کنه میگه چی شده کسی ناراحتت کرده اتفاقی افتاده میگم :نه بابا چیزی نشده .کمی دلم گرفته به آشپزخونه میرم و ناهار رو آماده میکنم بعداز ناهار از کمد پارچه سیاه ها و پرچم رو برمیدارم وبه دیوار خونه میزنم همسرم میگه :میخواهی روضه بگیری خونه رو سیاهپوش کردی میگم :نه بیرون درب واحدمون یک پرچم با نوشته لبیک یا زینب میزنم زیر لب زمزمه میکنم امون از دل زینب خانم همسایه ازپله ها بالا میآید میگه خانم اشجاری روضه دارید میگم نه میگه پرچم سیاه دم در واحدتون زدید میگم.بله خوب عزادار امام حسین هستیم . داخل خونه که میایم صدای ارسال پیامک را می‌شنوم گوشی را باز میکنم و پیام خانم باقری همسفر راهیان غرب را میبینم سلام خانم بادی ما دوشنبه ها دیدار خانواده شهدا میریم این هفته میخواهیم بیاییم منزل شما و دیدار از همسر شما که جانباز هستن میگم تشریف بیارید خوشحال میشم روز یکشنبه آقای سیاری تماس میگیره جلسه مجازی و عملیات داریم ونمیتونم پاسخگو باشم پیام میدهم جلسه هستم بعد جلسه باآقای سیاری تماس میگیرم و عذرخواهی میکنم و میگم امری بود میگند فردا مراسم منزل شماست ما خودمون پذیرایی کیک میاریم شما فقط چای آماده کنید میگم نفرمایید نیاز نیست چیزی بگیرید من خودم تهیه میکنم میگن شما تو زحمت میوفتید ما فردا ساعت ۵با دوستان میاییم میگم قدمتون روی چشم ما تشریف بیارید صبح دوشنبه حوزه میرم و ساعت ۱۲ به خونه میایم همسرم را حمام میکنم خونه رو مرتب میکنم و میوه ها رو می‌شویم و وسایل چای و خرما رو آماده میکنم و منتظرم که مهمانانم بیایند نزدیک ساعت ۵خانمها اسماعیل زاده و خانم خالقی و صادقی و کاظمی میآیند و بعد کم کم دوستان وهمسفران راهیان غرب هم میآیند و دیدار تازه میکنیم بعد آقای سیاری میایند و یک جعبه کیک را دستم میدهد و کنار همسرم میرود سلام و احوالپرسی و دیده بوسی میکنند انگار سالهاست باهم آشنا هستن و صحبتها گل میکند و همسرم از جنگ و عملیات میگوید و عکسهای آلبوم وعکس جوانیش را نشان میدهد زنگ آیفون زده میشود و دوستان میایند و بعد آقای سیاری روایتگری میکنند و دلمون رو شهدایی میکنند و میگن که مداح روضه رو شروع کنند چراغها رو خاموش میکنیم و مداح با سوز روضه علی اصغر رو میخونه و من زار میزنم روضه شب هفتم محرم و توسل به باب الحوایج دلهامون را کربلایی میکنه وبعدهم پرچم حرم اباعبدالله مجلسمون را متبرک می‌کنه درحال ریختن چای هستم و اشک میریزم و با ارباب بی سر درددل میکنم یا اباعبدالله دلم مجلس روضه تو میخواست خودت جورش کردی میهمان و مداح تو فرستادی و میهمان شهدا شدیم دلم برات تنگ شده بود و پرچمت رو برامون فرستادی چی میخواهم بهتر ازاین تو سفر راهیان کنار قتلگاه شهیدان زین الدین وقتی پرچم حرم ابالفضل و حرم اباعبدالله رو زیارت کردم دلم برای همسرم سوخت چقدر جایش در سفر خالی بود چقدر دلش میخواست که راهیان غرب را بیاید ولی با شرایط جسمی و اکسیژن مقدور نبود جای جای مناطق جنگی و یادمان ها یاد همسرم بودم و خاطراتی که هربار ازجنگ و کومله برایم تعریف کرده بودو من تنها دعوت شهدا شدم و امروز الحمدالله که شهدا منزل مارو قابل دونستن و باز من میهمان شهدا بودم رزق معنوی مجلس امروز روضه اباعبدالله و پرچمی که آقای سیاری برکمر همسرم می‌گذارد واو پرچم را می‌بوسد و میبویدو اشک میریزد از آقای سیاری تشکر میکنم میگم من هروقت هیبت میرم ناراحت همسرمم که تو خونه است و نمیتونه روضه ومسجد بره و شما امروز همه چی رو تدارک دیدید تا حال دل ما کربلایی بشه آقای سیاری میگه من کاری نکردم کار شهداست . ومن اشک میریزم سفر راهیان غرب و آشنایی با جناب سیاری و همسفر شدن با خانواده شهدا و رفاقت با شهدا یاد این روایت میفتم که دوستی را انتخاب کنید که شما را یاد خدا بیندازد و باعث افتخارمه که با دوستان شهدایی آشنا شدم شهدا ممنونم شهید محمد بروجردی ممنونم ⚘ متن ارسالی از خانواده معظم جانباز عزیز حاج حمید اشجاری ☝☝☝ ⚘🌹🌷⚘☘🌿🌱🌹🌺🌷🌾 🌹جان فدا؛ 🌹مکتب حاج قاسم عزیز؛ ⚘⚘⚘ 👈 لینک کانال اطلاع رسانی:مکتب و راهیان مکتب حاج قاسم عزیز،یادواره های حاج قاسم وشهدا،برنامه ها،دیدارها باخانواده های معظم شهدا،روایتگری های حاج قاسم و شهدا و دفاع مقدس و دفاع از حرم،راهیان نور،راهیان پیشرفت،راهیان وطنی،اردوها،دوره های روایتگری،کارگاه های روایتگری،کنگره های شهداو... 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘🌺🌹
🔰 حاجی علاوه‌بر تقیّدش به نماز و عبادت، مقیّد بود حتماً در منزلش روضه‌ی هفتگی برگزار کند. هر هفته جمعه‌ها در خانه‌شان روضه داشتند. مهمان این روضه‌ها هم معمولاً بچه‌ها و نوه‌ها بودند. گاهی مهمانان دیگر و اقوام هم دعوت می شدند. 📚 برشی از کتاب «عزیز زیبای من» -فدا❤ ⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷_روایت از روحیه جهادی و مقاومت شهید همت در برابر دشمن بعثی 🌷_ : ما فقط در راه خدا باید بجنگیم. به قول امام عزیز، ما چون حسین علیه سلام وارد شدیم و چون حسین علیه سلام باید به شهادت برسیم. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ┄┅ ❥❥❥ ┅ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا