eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️هیچ شبی نیست که ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم!!! ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم: روایات سوریه 🔸صفحه: ۲۹۶-۲۹۵-۲۹۴-۲۹۳ 🔻قسمت: ۱۷۰ در این مدّت که حاج حسین دربیمارستان بستری بود ،نیروهایی که عقید سهیل برای حفاظت از حاج حسین در بیمارستان گذاشته بود، از بهترین نیروهای زبده ی سوری بودند. با هیکل درشت، قدهای بسیار بلند ،بازوهای کلفت و ریش های بلند ،ظاهر ترسناکی داشتند. این نیروها ،اوایل جنگ ،وارد جبهة النصره می شدند وپس از جاسوسی ،آن ها را دستگیر می کردند. در همین مدّت، حاج حسین طوری در دل این نیروها ی حراستی و پرستارها جای خودش را باز کرده بود که همه مجذوبش شده بودند. حاج حسین ،با پرستارها و نیروها از خانواده حرف می زد. پرستار مرد که کنار تختش می آمد ،حاج حسین ازاو می پرسید که «متأهل ای یا مجرد؟ ارتباطت باخانواده چجوریه؟». بعضی از این پرستارها، از خانواده ی خود شکایت می کردند. بعضی می گفتند «خوبه. ». به نیروی حراستی با آن ظاهر وحشتناک می گفت «همین جلوی من باخانمت تماس بگیر و محبت و عشقت رو بهش بروز بده. باهاش عاشقانه صحبت کن. ». نیروها خیلی با حاج حسین صمیمی شده بودند و با او درد دل می کردند. من هم برایشان ترجمه می کردم. از یک چیز خیلی تعجب می کردم : با وضعیتی که داشت و دردی که می کشید ،ترجیح می داد قرص مسکن نخورد. می گفت «این درد ،خاطره است برام. شاید با این درد ،کمی از گناه هام کم شه. ». به دکتر گفتم «این چه دردیه بعد از چهار روز که تیر رد شده و رفته !؟». دکتر گفت «چون تیر انداز نزدیک بوده، گلوله داغ بوده. از بدنش رد شده، شش ها رو پاره کرده. این شش الآن داخل بدنش سوخته. ». حاج حسین این درد را تحمل می کرد. همان روز اوّل ،همین که به هوش آمد ،اصرار می کرد که ایستاده نماز بخواند. آخرش هم باهمان درد ،نمازش را ایستاده خواند. قرآن هم خواند. حتّی نماز شبش راهم ترک نکرد. هنگام مرخص شدن ،حاج حسین ،همه ی بیمارستان را دور زد و از همه ی کسانی که برایش زحمت کشیده بودند ،تشکر کرد. همه ی کادر بیمارستان می گفتند که« ما تا حالا هیچ بیماری نداشته ایم که بیاد از ما تشکر کنه. اخه کار و وظیفمونه. ». حاج حسین گفت «آخه به خاطر من ، حراستی گذاشتند که باعث شد اذیّت بشین. ». از روز اوّل خیلی اصرار می کرد که حراست را بردارند؛ ولی نشد. می گفت: آخه من کی هستم که کسی بیاد از من حراست کنه !؟ حاج حسین، کاملاً درمان نشده بود. به دمشق منتقلش کردند تا از آنجا به ایران اعزام شود. همین مجموعه ،ایشان را تا دمشق اسکورت کردند. آنجا باهمه ی بچّه های حراستی روبوسی و ازشان عذر خواهی کرد. قسمت :۱۷۱ فایل صوتی: حاج حسین بادپا چند روز آنجا تحت مراقبت بودم. کمی بهبود یافتم. انتقالم دادند به دمشق. هنوز قدرت تکلّم نداشتم. متوجه شده بودم که خانواده ام از زخمی شدنم خبردار شده اند. خیلی نگران بودند. نمی توانستم با آن ها حرف بزنم. دو سه روزی گذشت کمی بهتر شدم. عصر همان روزی که قرار بود انتقال داده شوم به ایران ،به خانواده ام زنگ زدم. خانواده ام هم با اقای حاج باقری هماهنگ شده و آمده بودند تهران. ساعت چهار صبح رسیدیم فرودگاه امام. از آنجا مرا انتقال دادند به بیمارستان بقیة اللّه. اتاقم ،دو تا تخت داشت. خانمم تا آخرین روزی که آنجا بستری بودم ،به اصرار پیش من ماند. روزهای سختی داشتم. دلم بدجور هوای سوریه را کرده بود. بچّه ها به عیادتم می آمدند. زمان رفتن شان دل تنگ تر می شدم. 👇 ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------ ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍قلم حیران نیست واژه ها راهی به حدِّ فاصل وصفش... 🔸ولی یک واژه مستثنی ست از این قید آری عشق... 🔹همان عشقی که بسم الله اش شد بسم الله قاصم الجبارین وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ... 🔸فتح خون می دمد از بسمل ما بسم الله که برای همه این فاتحه نوید دارد نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ... ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
✍سردار شهید محمد علی الله دادی. 🔹سردار شهید محمد علی الله دادی از فرماندهان دلاور دوران دفاع مقدس و از پایه گذاران بسیج ثارالله کرمان رادمردی مؤمن و ولایت مدار بود وی بارها نجوای شهادت را به هنگام دفاع مقدس با گوش جان شنیده اما تقدیر بر آن بود تا در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله توسط رژیم صهیونیستی به شهادت برسد در دوران دفاع مقدس در لشکر ۴۱ لشکر ثارالله به عضویت در تیپ ادوات درآمد و پس از شهادت حاج مهدی زندی مسئولیت فرماندهی تیپ ادوات لشکر را برعهده گرفت. جانشینی لشکر ۳۸ ذوالفقار نیروی زمینی فرماندهی تیپ رمضان لشکر ۲۷ حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله و سلم و فرماندهی سپاه الغدیر یزد از دیگر مسئولیت‌های وی پس از دوران دفاع مقدس است. شهید الله‌دادی الگویی کامل از اخلاق و ادب هستند ولایت‌مداری و دینداری عملی شهید الله‌دادی از او یک اسوه تمام عیار ساخته است وی کسی است که مقامات مادی دنیا هیچ‌گاه در قلب او اثر نکرد و آن عزیز را از پیمودن مسیری که ب سال در پی آن بود یعنی شهادت فی سبیل الله باز نداشت. شهید محمد علی الله دادی ۲۸ دی ماه سال ۱۳۹۳ در حالی که برای بازدید از استان قُنیطره سوریه عازم این منطقه گردیده بود مورد حمله بالگردهای توپدار رژیم صهیونیستی واقع شد و به همراه شش تن از همرزمانش که جزو اعضای حزب الله لبنان بودند به شهادت رسید بدین گونه نام خود را در فهرست مدافعین و حامیان مقاومت اسلامی و ضد صهیونیستی ثبت نمود. خداوند به برکت خون های پاک همه شهیدان به ما توفیق دهد که پاسداران وفاداری در مراقبت از حریم اسلام شهدا و جمهوری اسلامی باشیم 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✍سردار شهید حسن هراتی اسکندری... 🔹پایبندی خانواده به مسائل عبادی و عشق به ولایت و اهل بیت باعث شد تا از همان اوان کودکی محبت آل الله چون روح در وجودش دمیده شود. 🔸علاقه خاصی به خواندن نماز و قرائت قرآن داشت از آنجا که در روستای آنها آخوند مکتب خانه نبود تا در کنار او به فرا گیری قرآن بپردازد مشقت راه را با جان و دل تحمل می کرد و به روستای همجوار می رفت تا با آیات و آوای ملکوتی قرآن آشنا شود. 🔹در مدت حضور در جبهه طعم شیرین بیشتر عملیاتها را چشید در عملیات والفجر ۸ مهران کربلای ۴ و کربلای ۵ حماسه آفرید و از چندین عملیات نشان افتخار زخم و جراحت گرفت. 🔸در مرحله اول عملیات کربلای ۵ از ناحیه صورت پهلو و گردن مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به صف شهیدان گلگون کفن پیوست اما به علت آتش پر حجم و گسترده دشمن انتقال پیکر مطهر ایشان به پشت خط میسر نشد و سی و نه روز در خاک دشمن ماند تا در کربلای شلمچه جسم پاک او را به سوی خانواده و یارانش باز گرداندند. 💢فرازی از وصیت سردار شهید حسن هراتی اسکندری... 🔹بر مرگ من تاسف نخورید زیرا خود خواهان چنین مرگى بودم و شکر خداى را که بر من منت گذاشت و چنین هدیه اى عطا کرد من به چنین مرگى راضى بودم شما هم دعا کنید که خدا مرا جزو شهدا محسوب کند. 🔸کتاب بدرود فرمانده بر اساس زندگی سردار شهید حاج‌ حسن هراتی‌ اسکندری به رشته تحریر در آمده است. ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------
🔷حضور مادر شهیدان بختی، در گلزار شهدای کرمان ┄┅ ❥❥❥ ┅ جان-فدا 💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ------------------------------------------