🔰 آرامش دل حاج قاسم فقط با نگاه سردار شهید علی ماهانی
🔹شهید حاج قاسم سلیمانی ؛ هر وقت فشارهای روحی جانم را به عذاب می کشید می رفتم پیش علی آقا.
وقتی می گفتم: چرا آمده ام فقط نگاهش دلم را آرام می کرد!!!
چه برسد به اینکه دو آیه از قرآن بخواند و یا تفسیر کند.
و یا روضه ی حضرت زهرا سلام الله برایم بخواند.
#شهید_علی_ماهانی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مــعـرفــی_شـهــدا
#شهید_علی_ماهانی
محل تولد:کرمان
تاریخ ولادت: 1336
تاریخ شهادت: 1362/05/08
محل شهادت: عملیات والفجر 3،مهران
محل مزار: گلزار شهدای کرمان
📚 کتاب در باب این شهید: پیراهن خاکی، روز تیغ
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 #مــعـرفــی_شـهــدا #شهید_علی_ماهانی محل تولد:کرمان تاریخ ولادت: 1336 ت
✍ به همراه برادر مصطفی موحدی برای کنترل سنگرها و مسیر می رفتیم که دیدیم علی آقا هشت نفر از بچه ها را دور خود جمع کرده و برایشان قرآن می خواند. تا برادر موحدی رفت که تیربار را کار بگذارد، پیش خودم گفتم: به جمع صمیمی بچه ها عرض ادبی بکنم. نرسیده به بچه ها پوست هندوانۀ بزرگی به زمین افتاده بود. تعجب کردم. چون آن زمان تدارکات به این سادگی ها نبود که بتواند هندوانه به جزیرۀ مجنون بیاورد. سلامی کردم و گفتم: خیر است هندوانه از کجا رسیده است؟ گفتند: از دعای علی آقا به ما رسیده! سوال کردم: یعنی چه؟ تعریف کردند: کلاس قرآن علی آقا که تمام شد، هر کس چیزی هوس کرد. علی آقا گفت در این گرما اگر خدا برساند، فقط یک هندوانۀ خنک می چسبد.
چند دقیقه ای نگذشته بود که چشم یکی از بچه ها به هندوانۀ بزرگی در نهر آب افتاد. اول فکر کردیم پوست هندوانه است. اما وقتی با تکه چوبی آن را از نهر بیرون آوردیم، دیدیم هندوانه ای به وزن هفت هشت کیلو است. به محض اینکه علی آقا هندوانه را دید، با دست به سرش کوبید و فرار کرد.
علی در آن لحظه و در بین بچه ها شرمنده و سر به پایین نشسته بود. انگار خجالت می کشید به چشم کسی نگاه کند. من آنجا با روح بلند او آشنا شدم و دانستم که روزگاری یکی از مردان نمونۀ جنگ خواهد شد. شهید علی ماهانی بعدها به لقاء معبودش رسید.
روزی دیدم علی آقا کنار منبع آب مشغول وضو گرفتن است. یادم افتاد یک انگشتری عقیق را که از مشهد مقدس برایش آورده ام هنوز به او نداده ام. همین طور که مشغول وضو بود، انگشتری را تقدیمش کردم. یکباره رنگ از رویش پرید. تعجب کردم و پرسیدم: علی آقا مثل اینکه ناراحت شدید؟ سوغات مشهدی آقا امام رضا را قبول نمی کنید؟ وقتی حالش جا آمد گفت: نه ناراحت نشدم. درست همان لحظه که شما انگشتری را پیش آوردید با خود گفتم: کاش من هم یک انگشتری عقیق داشتم تا از ثواب آن بی بهره نمانم.
هر وقت فشارهای روحی عذابم می داد می رفتم سراغ علی آقا. وقتی می گفتم به چه دلیل آمده ام، فقط نگاه می کرد. همان نگاه و آرامش و اطمینان که در حرکات او بود، دلم را آرام می کرد. چه رسد به اینکه دو آیه از قرآن هم بخواند و قسمتی از آن را تفسیر کند.
🦋خاطره ای از
حمید شفیعی
در مورد #شهید_علی_ماهانی...🌷🕊
منبع:
📚کتاب لحظه های آسمانی
/ غلامعلی رجایی
/ ناشر: نشر شاهد
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_علی_ماهانی_صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌸
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔰 خاطره ای از حمید شفیعی از
#شهید_علی_ماهانی
🔸 به همراه برادر مصطفی موحدی برای کنترل سنگرها و مسیر می رفتیم که دیدیم علی آقا هشت نفر از بچه ها را دور خود جمع کرده و برایشان قرآن می خواند. تا برادر موحدی رفت که تیربار را کار بگذارد، پیش خودم گفتم: به جمع صمیمی بچه ها عرض ادبی بکنم. نرسیده به بچه ها پوست هندوانۀ بزرگی به زمین افتاده بود. تعجب کردم. چون آن زمان تدارکات به این سادگی ها نبود که بتواند هندوانه به جزیرۀ مجنون بیاورد. سلامی کردم و گفتم: خیر است هندوانه از کجا رسیده است؟ گفتند: از دعای علی آقا به ما رسیده! سوال کردم: یعنی چه؟ تعریف کردند: کلاس قرآن علی آقا که تمام شد، هر کس چیزی هوس کرد. علی آقا گفت در این گرما اگر خدا برساند، فقط یک هندوانۀ خنک می چسبد.
🔸چند دقیقه ای نگذشته بود که چشم یکی از بچه ها به هندوانۀ بزرگی در نهر آب افتاد. اول فکر کردیم پوست هندوانه است. اما وقتی با تکه چوبی آن را از نهر بیرون آوردیم، دیدیم هندوانه ای به وزن هفت هشت کیلو است. به محض اینکه علی آقا هندوانه را دید، با دست به سرش کوبید و فرار کرد.
🔸علی در آن لحظه و در بین بچه ها شرمنده و سر به پایین نشسته بود. انگار خجالت می کشید به چشم کسی نگاه کند. من آنجا با روح بلند او آشنا شدم و دانستم که روزگاری یکی از مردان نمونۀ جنگ خواهد شد. شهید علی ماهانی بعدها به لقاء معبودش رسید.
📚کتاب لحظه های آسمانی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✍چرا شهید علی ماهانی موقع نماز خود را به دیوار سنگر می چسباند؟
🔹موقع نماز که می شد علی خود را طوری به دیوار سنگر می چسباند که حتی یک نفر هم نمی توانست در پشتش قرار بگیرد.
🔸مدتی از بودن در کنار علی گذشته بود و هر روز بیش از پیش به خصوصیات معنوی او پی می بردم.
🔹رفتار علی چنان بود که همه را شیفته خود کرده بود و بچه ها دلشان می خواست که نماز جماعتشان را به او اقتدا کنند و از بچه ها اصرار بود و از علی انکار.
🔸وقتی بچه ها می گفتند خب علی آقا شما که همه شرایط پیش نمازی را دارید چرا نمی گذارید ما به شما اقتدا کنیم پاسخ می داد که من حقیر خودم مشکل دارم حالا شما فرض کنید قرائتم درست باشد بقیه کارهایم چه؟!
🔹چطور من می توانم مسئولیت نماز شما را بر عهده بگیرم و چطور می توانم روز قیامت پاسخ دهم من دنبال بچه هایی می گردم که روزی نمازشان را به من اقتدا کرده اند که دوباره نماز را تجدید کنند.
🔸علی این حرفها را در شرایطی می گفت که از عمق وجودش ناراحت بود در صورتی که همه می دانستند که او مراحلی را طی کرده و واجد شرایط امامت جماعت است.
🔹و از آن به بعد خودش کاری کرد که دیگر هیچ کس نتواند نمازش را به او اقتدا کند.
🔸اینطور که علی برای نماز خواندن به انتهای سنگر می رفت و خودش را طوری به آن می چسباند که دیگر کسی نمی توانست به پشتش برود.
💢راوی آقای علیرضا رزم حسینی جانشین فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس در کتاب روز تیغ.
#شهید_علی_ماهانی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🔰 نسخه ای که شهید علی ماهانی برای به دست آوردن معنویت می پیچد چیست؟
🔸اگر معنویت می خواهید دست به دامن امام حسین علیه السلام بشوید نماز شب را بخوانید تا به مقام محمود برسید ؛ دل از دنیا برکنید تا هم صحبت خدا شوید.
#شهید_علی_ماهانی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری
سردار شهید علی ماهانی ؛ شهیدی که مجاهد واقعی ، عارف ، عابد و اهل مطالعه بود.
🔸همیشه با پیراهن خاکی دیده بودنش
با همان پیراهن که تمیز بود ولی رنگش به کلی عوض شده بود.
بعد از چهارده سال یک مشت استخوان پوسیده آوردند با همان پیراهن خاکی
همان پیراهن که رنگش به کل عوض شده بود.
ولی انگار هنوز به تن علی آقا باشد سالم بود.
🔸آری این همان پیراهن است که مشاهده میکنید.
#شهید_علی_ماهانی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✍شهید عارف و مستجاب دعوه شهید علی ماهانی و پاشنه چوبی شهید...
🔹یک دست علی آقا ماهانی در جبهه مجروح و از کار افتاده و پاشنه پای او روی مین رفته بود تختهای چوبی را کف پایش گذاشته بود که لنگ نزند.
🔸مادرش بیان نموده با همین وضعیت اگر بیست بار می رفتم حیاط و بر می گشتم جلوی پای من بلند می شد و می گفت : احترام به والدین دستور خداست...
#شهید_علی_ماهانی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
|🌿 اول آذر سالروز تولد شهید علی ماهانی |
🍉آن هندوانه لذیذ
+ علی آقا همین که بچه ها مشغول بودند و هوا هم گرم بود گفت اگر هندوانه خنکی بود خیلی می چسبید به خدا قسم به اندازه یک نگاه برداشتن از علی ، یک هندوانه بزرگ را آب آورد و شاید به «خنکی و شیرینی» آن هندوانه هیچکس نخورده بود...
📍مزار این شهید بزرگوار در جوار حاج قاسم در گلزار شهدای کرمان قرار دارد.
#شهید_علی_ماهانی | #سالروز_تولد
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
معرفی-شهدای-کرمان
🌱🥀رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم. وقتی برگشتم دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رختها هم روی طناب پهن شده😳
رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم مادر، تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی؟
گفت: مادر جون اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی.
#شهید_علی_ماهانی🌹
مرقد مطهر: گلزار شهدا کرمان
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------
2.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲ویژه استوری
🔸حاج قاسم:هروقت فشارهای روحی جانم را به عذاب می کشید...
#شهید_علی_ماهانی
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
#مکتب حاج قاسم
💠https://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------
4.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلت برای صدای حاج قاسم تنگ نشده😢👆
🌹 شهادت با لب تشنه كنار آب...
#حاج_قاسم_سلیمانی:
🌷برادری داشتیم به نام علی ماهانی. خیلی آدم مقدسی بود. خیلی مقدس بود، او زخم بدنش را كه دستش مجروح بود و پایش هم شبیه دستش بود، همیشه به نوعی مخفی میكرد كه تظاهر به این زخم نكرده باشد. این زخم را طوری نمایان نكند كه نمایش داده بشود. این خیلی حرف است، خیلی خودسازی بزرگی میخواهد اینها حرفهای عادی نیست.
آن وقت این علی ماهانی در عملیات والفجر ۳ در میدان مین ماند. میدان مین والفجر ۳ خیلی میدان بزرگی بود، شاید جزو پرتراكم ترین میدانها و موانع جنگ همین منطقه والفجر ۳ و كربلای یك بود، حتی در بعضی ابعاد از شلمچه هم بیشتر بود.
🍃 خب علی ماهانی را میشناختند. شناخته شده بود. آمدند به مجروحان توی معبر آب بدهند با آن تانكر آبی كه همراهشان بود.
اول به سمت علی ماهانی رفتند به او آب بدهند نخورد، گفت به فلانی بدهید، دادند باز آمدند گفت به فلانی بدهید به مجروحان همه دادند، آب بود ولی وقتی برگشتند او تشنه به شهادت رسیده بود.
#شهید_علی_ماهانی
🌹 #سه_شاخه گل صلوات هدیه میکنیم به روح #شهید_علی_ماهانی
#جان_فدا
#شهیدالقدس
#سرباز_وظیفه
#مکتب_حاج_قاسم
💠https://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani