eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 قسمت نشد که در عرفه زائرت شوم دیگر کنار آمده‌ام با دل خودم از راه دور، پر زده‌ام سوی گنبدت با یک سلام، از تهِ دل زائرت شدم! أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ🤲 التماس دعا -فدا❤ ⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راوی میگه امام حسین اشک می ریخت وقتی تو صحرای عرفات می گفت؛ خدایا ممنونتم رحم کردی به ابراهیم نذاشتی پسرش جلوش ذبح بشه لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
31.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مراسم وداع با پیکر شهید عبدالمهدی مغفوری 🔹شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔸ما افتخار می کنیم که مغفوری امروز قبرش امامزاده شهر ماست، مال ماست و در هیچ شبی نافله شب او قطع نمی شد. لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سلام، عرض ادب و احترام؛ ⚘⚘⚘☘🍀🌹🌷 👈 بزرگوارانی که تمایل دارند، تاریخ ۱۸ تیرماه به سفر راهیان نور غرب و شمال غرب؛ ⚘سرزمین مجاهدت های خاموش؛ ⚘مناطق عملیاتی در استان های کردستان و آذربایجان غربی و ⚘شهرهای سنندج، بانه، سردشت، پیرانشهر و مهاباد؛ ⚘مقتل سرداران شهید آقا مهدی و آقا مجید زین الدین (منطقه ی دارساوین)؛ ⚘یادمان شهدای مظلوم و غریب سیران بند؛ ⚘و سایر یادمان های مهم و تاثیرگذار؛ مشرف شوند؛ 🌺 لطفا اطلاعیه درج شده در کانال برنامه های جهاد و شهادت با لینک ذیل را ملاحظه و ثبت نام فرمایند: 👇👇👇 http://eitaa.com/sayarimojtabas 🌹 از قافله جا نمانیم...
🌷شهید عرفه🌷 🕊 محمد‌حسین، کنار قبرهای تازه حفر شده که می‌رسد، می‌ایستد و کنار یکی از قبر‌ها می‌نشیند. بعد می‌رود توی قبر و می‌خوابد. می‌گوید: «من شهید می‌شوم و توی این قبر دفنم‌ می‌کنند.» یکی از محمد‌حسین عکس می‌گیرد، یکی به شوخی سنگ‌ریزه‌ای به سمتش می‌اندازد و از آن بالا، فاتحه و خنده است که برای محمدحسین سرازیر می‌شود. 🔷عکس که چاپ می‌شود، محمد‌حسین آن را به خانه می‌برد. همان موقع، یکی از اقوام سر‌می‌رسد و وقتی او را می‌بیند که دارد عکس را نشان بقیه می‌دهد و می‌گوید، من شهید می‌شوم، عکس را می‌گیرد و پاره می‌کند.مدتی بعد، در عرفه‌ سال ۱۳۶۷، محمدحسین به شهادت می‌رسد و پیکر مطهرش همراه با یازده شهید دیگر عملیات بیت‌ المقدس ۷ به کرمان برمی گردد. 🌷قرار بود یکی از شهدا به شهرستان دیگری منتقل شود و بقیه‌ی شهدا، که یکی‌شان محمدحسین است، درگلزار شهدای کرمان دفن شوند. برای همین یازده قبری را که از قبل آماده کرده‌اند، برای دفن شهدا مهیا می‌کنند. 🌷وقتی کار دفن سایر شهدا تمام می‌شود، پیکر محمدحسین را هم به محوطه منتقل می‌کنند. در این میان، خانواده شهیدی که قرار بود به شهرستان برود، از تصمیم‌شان منصرف می‌شوند و او را در گلزار شهدای کرمان دفن می‌کنند.خیلی زود، در جایی دیگر که با سایر شهدای تازه دفن شده فاصله دارد، قبری مهیا می‌کنند و محمدحسین در آنجا دفن می‌شود. همانجایی که قبلا درون آن عکس گرفته بود. 🔹مزار این شهید در زیر خیمه گلزار شهدای کرمان قرار گرفته. لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠زمزمه ی دعای عرفه همراه با شهدا تا دقایقی دیگر لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل: دوم 🔸صفحه: ۵۴-۵۳ 🔻قسمت: ۲۶ خواب دیدم حسین در گلزار شهداست و دارد از پلّه ها می آید پایین. هنوز به آخرین پلّه نرسیده بود که گنبد سبز حرم پیامبر صَلَّی الله عَلَیهِ واله، جلوی پاهاش ظاهر شد. یک نفر آمد جلوی حسین. گفت《این رو بهت هدیه داده اند.》. از خواب پا شدم. گوشی تلفن را برداشتم. بهش زنگ زدم. خوابم را براش گفتم. گفت《ان شاء الله خیره!》. حرف دیگری نگفت. خداحافظی کرد. عصر که آمد خانه، گفت: طاهره، قبل این که زنگ بزنی، دلم گرفته بود. پاهام، من رو کشوند سمت خونه ی پدر شهید یوسف الهی. با پدرش رفتیم گلزار شهدا. کنار قبر شهید نشسته بودیم که تو زنگ زدی و خوابت رو گفتی! هر وقت دلش برای شهید یوسف الهی تنگ می شد، می رفت کنار قبر شهید، و قرآن می خواند. هنگام اعزام بچّه ها به سوریه شده بود. هیچ کس حسین را نمی شناخت؛ جور دیگری شده بود. انگار برگشته به سال های جنگ تحمیلی. کارش شده بود دیدن آلبوم عکس های قدیم. آلبوم را برمی داشت، ورق می زد و گریه می کرد. ورق می زد و فاتحه می خواند. حال عجیبی داشت!هم می خواستم بروم کنارش بنشینم؛هم نمیخواستم خلوتش را به هم بزنم. ترجیح دادم با همان حس و حالش تنهاش بگذارم. خودم گوشه ای آرام ایستادم. به چهره ی غمگینش خیره شده بودم. بی صدا همراهی اش می کردم و اشک می ریختم. می بایست به جای او می بودم تا درد دلش را می فهمیدم. سخت است برای کسی که در بیابانی، از کاروان خود دور مانده. همه ی آرزوش، شهادت بود. متوجه ام شد. گفت《طاهره، دلم پُره از حرف های نگفتنی!》. دستش را زد به پیشانی، و با صدای بلند زار زد. شانه هاش از شدت گریه می لرزید. بارها گریه اش را دیده بودم؛ امّا نه این طور. گفت: حسین یوسف الهی، حالا وقتش رسیده حرفت رو پس بگیری. رفیق قدیم، دل تنگم؛ تنهام... من اینجا غریب ام... حرفت رو پس بگیر!کمکم کن! آن قدر بی تابی کرد تا سبک شد. براش آب آوردم. لیوان را گرفت. کمی آب خورد. گفت《طاهره، نمی تونم دوست های شهیدم رو ببینم و بی تفاوت بگذرم. حالا حکمت موندم رو فهمیدم. حالا مسئولیتم خیلی سنگین تره.》 آه عمیقی از ته دلش کشید. دستش را بالا آورد و نگین انگشتری اش را بوسید. گفت: شاید الآن وقتشه!دلم، این رو بهم می گه. 👇 لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ✨ 📚✨ ✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨📚✨📚✨
حـٰاج‌قاسـم‌اثبـٰات‌ڪࢪدخطاسـت‌ ڪہ‌می‌گوینـد: ازدل‌بࢪودهـࢪآنڪہ‌ازدیده‌بࢪفـت...🌿♥️ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
25.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷خاطره ای شنیدنی درباره آخرین سال حضور سردار شهید حسین پورجعفری در مناسک حج 🔹راوی: مرتضی حاج باقری لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا