eitaa logo
کانال مکتب مادری❤️
552 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
848 ویدیو
6 فایل
جمع شدیم حول محور شریف مادری... گروهی جهت ارتقا و هم‌افزایی فکری،روحی و... بانوان و مادران در سراسر سرزمین مان ایران موسس و‌مدیر کانال خانم سیدتقی زاده @seyedtaghizadeh گروه مکتب مادری https://eitaa.com/joinchat/2468544568C4114832bab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه (ع)
⚡️مسابقه بزرگ قرآنی موسسه بهشت ثامن⚡️ 5⃣ پنج سوال مفهومی از جز پانزدهم قرآن کریم لینک شرکت در مسابقه https://survey.porsline.ir/s/7kGJjbWA ❌فقط یکبار میتونید شرکت کنید❌ قرعه کشی بعداز اذان مغرب انجام میشه و جایزه ای به برنده اهدا میشه 😍😍 @beheshtesamen
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه (ع)
😱 دغدغه‌های چند مادر بیکار! مگه میشه مادری بیکار باشه؟!😕 مادری به خودی خود هزارتا فکر و دغدغه‌ است.✅ کنار همه‌ی دغدغه‌ها و چالش‌هایی که برا بچه‌های خودمون داشتیم. چندتا مادر خیلی بیکار دور هم جمع شدیم.❎ حالا مگه بودجه از نهادی یا حمایتی از فرد و سازمانی داشتیم؟! نه که نداشتیم! فقط سرمون درد می‌کرد و از جیب هم خرج می‌کردیم تا برسیم به جایی که می‌خوایم. 😍😍 تنها دارایی 💰ما دغدغه بود. بیکار هم نبودیم. هر کدوم‌مون پنج‌تا، چهارتا، سه تا، دوتا بچه داشتیم.😁 صبح و شب فکر کردیم. جلسه گذاشتیم. برنامه نوشتیم، خط زدیم. دوباره نوشتیم و حاصل اون شد افتتاح کار گروه مکتب مادری در خرداد ماه سال ۱۳۹۹. 🥰👏👏 و امروز بعد گذشت ۳ سال، یکی از گروه‌های فعال در زمینه توجه به موضوع جمعیت، گروه مکتب مادری است. 📌 هدف‌مون هم حمایت‌ مادرها بود. ما خودمون مادر بودیم و هستیم و خواهیم بود. 👌 از مسائل و دغدغه‌های مادرها باخبریم. اومدیم موانع فرزندآوری🥺 رو پیدا کردیم و سعی کردیم کمی این موانع را از سر راه برداریم. 😌 و امروز به جایی رسیدیم که هر روز سال برای ۱۷۰۰ تا مادر از سراسر کشور برنامه داریم. یه روز به سلامت مادران می‌پردازیم.💪💪💪💪💪💪💪💪💪💪 یه روز تربیت فرزند رو با حضور کارشناسان مسئله‌مون قرار میدیم. کدبانوگری و هنر هم جز جدا نشدنی جمع مادرانه‌مون است. 👶👧 مکتب‌مادری با صدها چالش عجیب و غریب تونسته⚠️ ۳۰ تا کوچولویی ⚠️که قرار نبود بیان رو مهمون خونه‌ها کنه. و کلی کوچولو دیگه هم در سفر هستند و به زودی در دنیای ما پیاده میشن. 🚗 💫روز ملی جمعیت به همه‌ی اعضای مکتب‌مادری مبارک.💫 همه‌ی اونایی که جوانی ایران دغدغه‌شون لینک کانال مکتب مادری https://eitaa.com/joinchat/1370358054C35492d6a95
به نام شغل شریف تمام نوکرها... حسین.ع. امام من است و امام نوکرها..🏴🏴 ❇️مراسم سیاهپوشان خادمین امام رضایی امنای حضرت زهرا (س) ⏰زمان جمعه ۱۵تیرماه ساعت ۱۷ الی ۱۹ 📌مکان بلوار شهید فهمیده خیابان والفجر حسینیه یزدی ها (س) @beheshtesamen
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه (ع)
پیام رهبر انقلاب به مناسبت انتخابات ریاست‌جمهوری امام خامنه‌ای: 🔹خدای عزیز و رحیم را سپاس که با اراده و توفیق او ملت بزرگ ایران توانست پس از مصیبت سنگین فقدان رئیس جمهور شهید، در مدت کوتاه قانونی، صحنه‌ی انتخابات ریاست جمهوری را سامان دهد و در دو جمعه‌ی پیاپی، انتخاباتی آزاد و شفاف برگزار کند و از میان چند نامزد، با اکثریت آراء رئیس جمهور کشور را برگزیند. 🔹مسئولان محترم برگزاری انتخابات، با شتاب لازم و امانت کامل، وظائف خود را انجام دادند، و مردم عزیز، با احساس مسئولیت به میدان آمدند و صحنه‌ئی گرم و پرشور آفریدند و صندوقهای انتخاباتی را در دو مرحله با بیش از ۵۵ میلیون رأی انباشتند. 🔹این حرکت بزرگ در رویاروئی با غوغای دست‌سازِ تحریم انتخابات، که دشمنان ملت ایران برای القای ناامیدی و بُن‌بست به راه انداخته بودند، کاری درخشان و فراموش نشدنی است و همه‌ی نامزدهای محترم و همه‌ی کسانی که برای پیروزیِ هر یک از آنان، هفته‌ها تلاش شبانه‌روزی کردند در افتخار و ثواب آن شریکند. 🔹اکنون ملت ایران رئیس جمهور خود را انتخاب کرده است. اینجانب با تبریک به ملت و به رئیس جمهور منتخب و به همه‌ی فعالان این صحنه‌ی حساس مخصوصاً جوانان پرشور ستادهای انتخاباتی نامزدها، همگان را به همکاری و نیک‌اندیشی برای پیشرفت و عزت روزافزون کشور توصیه میکنم. شایسته است رفتارهای رقابتی دوران انتخابات به هنجارهای رفاقتی تبدیل شود و هر کس در حدّ توان خود برای آبادانی مادی و معنوی کشور تلاش کند. 🔹به جناب آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب نیز توصیه میکنم با توکل به خداوند رحمان به افقهای بلند و روشن چشم بدوزند و در ادامه‌ی راه شهید رئیسی از ظرفیتهای فراوان کشور بویژه منابع انسانیِ جوان و انقلابی و مؤمن، برای آسایش مردم و پیشرفت کشور بیشترین بهره را ببرند. 🔹بار دیگر جبهه‌ی سپاس بر درگاه حضرت حق میگذارم و به حضرت بقیة الله اعظم روحی فداه درود و سلام میفرستم و یاد شهیدان والامقام و امام بزرگوار شهیدان را گرامی میدارم و از همه‌ی نامزدهای محترم و فعالان عرصه‌ی انتخابات که در این برهه‌ی حساس نقش‌آفرینی کردند، و نیز رسانه‌ی ملی و حافظان امنیت کشور و دستگاههای اجرای انتخابات سپاسگزاری میکنم. 
شروع ده شب نوکری برای ارباب🏴 اگر میخواین تو این ده شب فعالیت کانون های رو از نزدیک ببینید پست های بعد رو ا ز دست ندید 🌱🌱 👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر شب سوم محرم هیئت الرضا؏ تقدیم نگاهتان ... 🏴 اینجا‌بهشت‌روی‌زمین‌هیئت‌الرضاست حال و هوای دختر بچه های هیات الرضا دیشب روضه بود 😭😭 @beheshtesamen @heyatolreza88
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه (ع)
🖤 داستان کوتاه(قیمه‌نجفی سیدالرئیس) کمرم درد گرفته بود. بیل بلندتر از قد و قواره‌ام بود. بابا که رفت، مامان مرد خانه صدایم کرده بود. به بیل تکیه دادم تا نفسی تازه کنم. آفتاب از پشت نخل‌ها رسیده بود به وسط آسمان. دست را بالای چشمم سایه‌‌بان کردم. لحظه‌ای با خودم فکر کردم، نکند سراب می‌بینم.‌ بیل را روی زمین پرت کردم و دویدم لب جاده. خاک زیادی بلند شده بود و کاروانی سیاه‌پوش از لابه‌لای نخل‌ها جلو می‌آمد. ضربان قلبم بالا رفت. زبانم به سقف دهانم چسبید و نفسم انگار گیر کرده بود. این کاروان وسط روز، توی طریق چکار می‌کرد؟! عرق از پیشانی‌ام گرفتم و توی دلم یاحسین گفتم و جلو رفتم. لحظه‌ای ترسیدم، خواستم بی‌خیال کاروان شوم و برگردم سر زمین. ولی ماجرا شوخی بردار نبود. اگر مامورها می‌رسیدند. خون بود که زیر نخل‌های طریق‌الحسین می‌ریخت. آب دهانم را به زور قورت دادم. با چشمم که مردها را شمردم ۵۰ نفری بودند. ایستادم تا نفسم برگردد و بعد گفتم: سلام حاجی، ماجور باشید، کجا؟! پیرمرد جلوی کاروان، چفیه دور دهانش را باز کرد و نگاهی به قد و قواره کوچکم انداخت و خندید‌. با چفیه غبار راه را از لای چین و چروک صورت‌ش پاک کرد و گفت: پسرجان نحن زائرالحسین. قلبم مثل گنجشک اسیر بیشتر از قبل ضربان گرفت. جلوتر رفتم. پیرمرد انگار خودش رمزی بودن حرفم را فهمیده بود. خم شد و خودش را هم‌قد من کرد. توی گوش پیرمرد زمزمه کردم: حاجی! خبر نداری سیدالرئیس دستور قتل زائران آقا حسین را داده. زائرها شب حرکت می‌کنند نه توی روز روشن. پیرمرد پیشانی‌ام را بوسید و ایستاد. برگشت و با هم کاروانی‌هایش مشغول صحبت شد. خواستم برگردم سر زمین ولی انگار پاهایم توان حرکت نداشت. انگار دوقلوه سنگ بزرگ بسته بودن به پاهایم. به دلم افتاد که تا شب دعوت‌شان کنم خانه خودمان. چندباری دیده بودم که بابا، زائران آقاحسین را مهمان کرده بود. کاش بابا بود. نمی‌دانم چه‌طور از دهنم پرید که گفتم: حاجی! بفرمائید خانه ما ! تا این را گفتم دلم خالی شد. چند وقتی بود برای خورد و خوراک خودمان هم پول نداشتیم. مامان اگر می‌فهمید توی این شرایط خودسر مهمان دعوت کردم، حسابی شاکی می‌شد. خواستم حرفم را پس بگیرم ولی تعارفم را پیرمرد قبول کرده بود‌. لباس عربی‌ام را بالا کشیدم و گفتم: پشت سرم بیاید و خودم جلوتر دویدم تا خبر را به مامان بدهم. در خانه را هُل دادم و داخل رفتم. بوی قیمه نجفی خانه را پر کرده بود. مامان توی مطبخ نشسته بود و به قابلمه‌ی کوچک روی اجاق نگاه می‌کرد. نفس نفس زدم و گفتم: مامان! مامان! مهمان! زائر آقا ...حسین. مهمان! مامان از روی زمین بلند شد و سراسیمه دست روی شال سیاهش گذاشت و گفت: مهمان آقا! این وقت روز! لحظه‌ای فقط صدای پِت پِت اجاق آشپزخانه شنیده شد و بعد مامان، منگوله‌ی شال را به گوشه‌ی چشم‌ش کشید و اشکش را پاک کرد و گفت: گفتی مهمان، آقا خودش می‌دونه و غذای مهمان‌ش. دستم را گرفت و به حیاط خانه آمدیم. پیرمرد سر به زیر دم در خانه ایستاده بود. مادر جلو رفت و پرچم یاحسین توی دست پیرمرد را به صورتش مالید و با شور خاصی از مهمانان دعوت کرد: هلبیکم! ماجورات! هلبیکم زئرالحسین! مامان برگشت آشپرخانه و به قابلمه‌ی کوچک قیمه‌نجفی و قابلمه‌ی دونفره برنج نگاه کرد. آتش اجاق توی چشم‌های مامان می‌لرزید. مامان نگاهم کرد و گفت: دِ یاالله پسر، شگون نداره! مهمان آقا معطل مانده! سفره را پهن کردم. دیس دیس مامان قیمه و برنج دستم می‌داد و می‌چیدم وسط سفره. مهمانان گرسنه، قاشق قاشق غذا می‌خوردند و من به چشم‌های خندان مامان نگاه می‌کردم که توی مطبخ بالا سر قابلمه نشسته بود و ذکر می‌گفت. سی روز بعد هم قابلمه‌ی قیمه‌نجفی دو نفره مامان زائران یواشکی طریق را دور از چشم سیدالرئیس سیر کرد. مامان دست لای موهایم کشید و گفت: حالا بگو سیدالرئیس حسین یا صدام! دِ یاالله پسر سفره را پهن کن زائر آقا نباید معطل باشه. خندیدم و دیس‌های قیمه نجفی را گذاشتم جلوی مهمان‌های آقا. ✍براساس داستان واقعی به نقل از موکب‌داران طریق‌العلما حسین جانم 🥀 🆔 @beheshtesamen