*﷽*
#خاطرات_سردار
با نیروهایم رسیده بودیم به ابوغریب ، شهرک کوچکی نزدیک بغداد. همان جا پیر زنی را دیدیم که حیران بود و مضطرب.
جلو رفتم و پرسیدم : چی شده مادر؟
به زبان خودش مویه کرد و خطاب به داعشی ها گفت : بکشید اما قاسم میآید.
دستش را بالا آورده بود و مدام تکان میداد : بکشید ، پسرم قاسم میآید.
چند دقیقهای کنارش ماندیم. از حال و روزش پرسیدیم. پیرزن ما را مثل بچه های خودش دانست و از غصههایش گفت. خواستیم از پسرش قاسم هم بپرسیم که لابه لای حرفهایش فهمیدیم منظورش از پسرم قاسم ، حاج قاسم سلیمانی بوده !!
حاجی سلیمانی از همان وقتها جای خودش را توی قلب خیلیها باز کرده بود.
خیلی از عراقی ها مثل پیرزن ابوغریبی سُنّی مذهب!!
راوی : جابر رجبی
📚 :سلیمانی عزیز
#یادعزیزش_باصلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
شب-جمعه-شب-مغفره-حاج-حسین-سیب-سرخی-.mp3
3.24M
#شب_جمعه
#شب_زیارتی ❣
🎼 به به 😍😍😍
🥀🌾🥀🌾🥀🌾🥀
🎤 مریثه خوانی شور و بسیار زیبای حاج حسین سیب سرخی
🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀
🎧 شب رحمت و مغفرت شب جمعه هس، دلم هر لحظه هوایی میشه اما شب مخصوص زیارت شب جمعه هس...
▪️ارباب اومدم با دل شکسته و بیمار اومدم بهترین پناهی تو ارباب با کرامت💛
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله 💔
*﷽*
✍معلم به تو آگاهی میدهد
مربی تو را بار میآورد
ولی "سفینهالنجاة" فراتر از همه اینها،
تو را در آغوش میگیرد...🌷🕊
بغل میکند...🕊
و تو را میرساند..
رساندن به ساحلنجات کار دستان حسین«؏» است🕊
و آغوش پر مهرش...🌷🕊
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
زمیـ🌏ن
حقیـر بود
بـرای داشتنـت
آسمــــان
به تو بیشتر می آید...🕊
🥀ای که از جان و مالت گذشتی برای عزت اسلام و مردم
🥀قطعا رفتگان محتاج خیرات بازماندگانشون هستند ، اما بدون تردید ما محتاج عنایت شما هستیم.
🥀 #سردار برایمان دعا کن امشب در محضر #سیدالشهدا...🌷🕊
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
#خاطرات_سردار
خیلی از رُفقایمان را در روزهای آتش و خون از دست دادیم ؛ مانده بودیم ما دو نفر.
تمام دلخوشی مان به هم بود ؛ قوت قلب بودیم برای همدیگر.
آیا جلسه برای خداست؟ نشد یک بار جلسه بگیریم و احمد در شروعش این جمله را نگوید.
قربش به خدا دلمان را اینقدر نزدیک به هم کرده بود. هر بار که قربان صدقه اش می رفتم می گفتم : "الهی دردت بخوره توی سرم ، دورت بگردم" .
احمد که رفت ، دلم آتش گرفت و حس بی کسی آوار شد بر روی دلم.
📚 : سلیمانی عزیز
#یاد_عزیزش_با_صلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
یک نفر از قرارگاه نجف آمده است و سراغ فرمانده لشکر را می گیرد. به دستور حاج قاسم آن شخص را به سنگر فرماندهی آوردند.
بعد از سلام و علیک و احوال پرسی معلوم شد که ایشان از اعضا یا مسئولین دفتر نمایندگی در قرارگاه است.
حکم ماموریت هم داشت . حاج قاسم تا اینجا خوب برخورد کرد.
تا اینکه آن شخص خواست که یک نسخه از کالک طرح حمله لشکر به دشمن را بگیرد و با خودش ببرد. و هم شروع کرد به سوال در رابطه با وضع لشکر ، تعداد گردانها ،تعداد نیرو و سوالاتی از این دست.
حاج قاسم به سوالهای آن شخص پاسخ نداد. کار بالا گرفت و تقریباً به سر و صدا کشیده شد.
گفت : من حکم ماموریت دارم .
حاج قاسم هم گفت : من نمیتوانم به هر کسی که حکم دارد اطلاعات بدهم! آن شخص عصبانی شد.
حاج قاسم هم که وقتی عصبانی می شد فلک حریفش نمیشد!
آن آقا با عصبانیت گفت : شما از اساسنامه سپاه خبر ندارید؟ نخوانده اید؟ ماباید بر کلیه امور نظارت داشته باشیم. حاج قاسم هم با عصبانیت جواب داد : بهتر است برگردی همان جایی که آمدی !!
من به شرطی به سوالای تو جواب میدهم که یک نامه از مصطفی ایزدی (فرمانده قرارگاه نجف آباد) بیاورید و سوالها هم در نامه نوشته شده باشد.
خلاصه او همانطور که آمده بود ، رفت و جواب سوال هایش را به دست نیاورد و البته کالک هم نگرفت.
راوی : عبدالحسین رحیمی
📚 :حاج قاسم -۲
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
در مکتب نبوت
در محضر رسول خدا
🌻 پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله:🎤
👈🏻 هشت نفرند كه اگر مورد اهانت [و تحقير] قرار گرفتند، نبايد كسى جز خود را سرزنش كنند:
1⃣ كسى كه بر سرسفرهاى ناخوانده بنشيند.
2⃣مهمانى كه به صاحبخانه دستور بدهد.
3⃣كسى كه از دشمنان خود اميد خيرى داشته باشد.
4⃣کسى كه از افراد پست فطرت بخششى خواستار شود.
5⃣ آنكه ناخوانده در راز ميان دو كس مداخله نمايد.
6⃣كسى كه بزرگی را سبك بشمارد.
7⃣كسى كه در جايگاهى كه شايستگى آن را ندارد بنشيند.
8⃣كسى كه سخن بگويد با آن كسی كه گوش شنوائى از او را ندارد.
📚 : الخصال ، ج ۱
هدیه به آقا رسول الله (ص) صلوات