اُسوه و الگوی نیکان
پیروان راستین مکتب اسلام و عاملان به قرآن
مردان بی ادعا
شهید عبدالحسین کیانی
راه شهید ، عمل شهید
گاهی اوقات گوشت منجمد میدهند به قصابی عبدالحسین تا توزیع کند. مردم برای خرید صف میکشند. یه روز همسرش میگوید: یه کمی از گوشت منجمد کنار بذار واسه خودمون و بیار خونه.
عبدالحسین ناراحت میشود و میگوید: یکی از بچهها رو بفرست بیاد مغازه و 👈 برود تو صف بایسته، مثل بقیه مردم 👉
هر وقت نوبتش شد بهش گوشت بدم بیاره برات
👈 من کسی نیستم که بی عدالتی کنم و حق الناس گردن بگیرم و برای خونه خودم حتی گوشت بیارم 👉
واقعا کجایند مردان خوب خدا
شهدا چه کردند و ما بعد از شهدا چه کردیم😭😭😭
شهدا شرمنده ایم😔😔😔
شادی روح امام و شهدا بویژه شهید عبدالحسین کیانی صلوات
♥️ عشق فقط شهدا ♥️
ای شهدا یادتان ، نامتان و خاطره هایتان در یادها مانده اما راهتان دیگر کم رنگ شده است
ای شهدا دستی بر آورید و ما را نجات دهید😢😢😢
معروفون فی السماء و مجهولون فی الارض
شناخته شدگان در آسمان و گمنامان در زمین
آنان که جز رضای خدا هدفی نداشتند
شهید والامقام عبدالحسین کیانی
یکی دوبار از روبه روی مغازه ردمی شود که مش عبدالحسین صدایش می زندو می گوید:«تو گوشت می خوای اما پول نداری و خدا به دلت انداخته که این مغازه نسیه هم گوشت میده… ». مرد انگار که کسی حرف دلش را زده باشد، گره های پیشانی اش باز می شود و می گوید:«خدا خیرت بده. یه ماهه گوشت نخوردیم. میشه نیم کیلو گوشت بدی و این انگشتر عقیق رو هم بزاری گرو بمونه تا پولشو بدم؟» مش عبدالحسین بدون اینکه او را بشناسد، تکه ی بزرگی گوشت می پیچد توی کاغذ و انگشتر را هم می گذارد توی دست مرد. «اینو بزار دستت، برا نماز ثواب داره. هر وقت داشتی، پولشو بده»
مرد لبخند زنان گوشت را می گیرد و می رود. مش عبدالحسین زیر لب میگوید:«خدایا! امیدوارم که هیچوقت برا دادن پول گوشت نیاد، اینطوری گفتم فکر نکنه بهش صدقه دادم و خجالت بکشه»
کجایند مردان خوب خدا
کجایند مردان درد آشنا
واقعا بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟؟؟
شهدا شرمنده ایم😔
♥️عشق فقط شهدا♥️
درود و سلام بر بهترین مردان خدا
شادی روحش #صلوات
در مکتب شهادت
در محضر همسران شهدا
دفترچه خاطرات
همـسر شـهید: زمانی که قرار بود ساک شهید را بیاورند، شبی در خواب دیدم که شهیدی بدون تابوت به منزل ما آوردهاند که با احترام روی زمین گذاشته شد.
متوجه شدم شهید خود، آقا مهدی است به چهرهاش نگاه نکردم و قلبم بسیار آرام بود که سه مرتبه «یاحسین» گفتم و از خواب بیدار شدم؛ سه روز بعد ساک شهید را به ما تحویل دادند.
#شـهیدجاویدالاثر_مهدی_قاسمی
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
در مدرسه عشق
در محضر شهدا
محب اهلبیت (ع)
شهید زهرایی سید صادق اعلایی
هر زمان نام حضرت زهراس برده میشد میگفت: حتما بلافاصله بگویید سلام الله علیها.
در روزهای آخر جنگ در شلمچه بودیم. اعلام شد که جنگ به پایان رسیده و باید برگردیم تهران.
🌷سید صادق آقا اعلایی گفت: نمیشه! مگه ممکنه مادر ما حضرت زهرا سلام الله علیها اشتباه بگه.
خود مادر به من فرمودند که از شلمچه به دیدار ما خواهی آمد‼️
روز بعد عراق پاتک شدیدی انجام داد و نیروهای ما یک شهید دادند. آن یک نفر هم فقط سید صادق بود.
🌷سیدصادق فرزند شهید بود. پدرش در ایام انقلاب به شهادت رسیده بود و خودش در روزهای پایانی جنگ.
📚 کتاب مهر مادر
روح امام و شهدا بویژه شهید سید صادق اعلایی شاد به برکت صلوات
♥️عشق فقط شهدا♥️
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
💕♥️♥️♥️♥️♥️💞
💕♥️♥️♥️💞
💕♥️💞
💞
دفترچه خاطرات دوران دفاع مقدس
اعتراف فرمانده عراقی
و اما بشنوید صبح پس از عملیات کربلای 4 را از زبان یکی از فرماندهان دشمن که در عملیات کربلای 5 به اسارت نیروهای سپاه در آمده بود:
- سرمست از پیروزی، در بین کشته های ایرانی می گشتیم و هر چه را که می توانستم غنیمت برمی داشتیم. اسرای مجروح ایرانی را هم دست و پا بسته در گوشه ای جمع کرده بودیم تا آنان را به بصره منتقل کنیم. در بین جنازه های ایرانی و در کنار نهر خَیّن، جنازه چند نفر جلب توجه می کرد که لباس سپاه بر تن داشتند و از قیافه و هیبت آنان مشخص بود که از فرماندهان ارشد ایرانی هستند!(از گفته های این سرگرد عراقی و نشانه هایی که داده بود مشخص شد که او از جنازه 🌷شهید حسن ستوده فرمانده گردان ثارالله و 🌷ابراهیم محبوب فرمانده گردان حزب الله صحبت می کند.) جنازه ها را به داخل مواضع خودی آوردیم و آنان را همراه با اسرا به بصره منتقل کردیم. در بصره جشن مفصلی تدارک دیده شده بود! مردم بسیار زیادی برای تماشای اسرا و جنازه های ایرانی و حضور در جشن و پایکوبی، خود را به محل مورد نظر رسانده بودند و نقل و شیرینی پخش می کردند! اسرای شما و جنازه های پاسداران را از میان گروه موسیقی و رقصندگان می گذراندند و مردم
می نوشیدند و اطراف جنازه ها پایکوبی و هلهله می کردند.
منبع: کتاب کارمند شماره65819 - حمله ای دیگر
درود و سلام خدا بر شهدای والامقام
شادی روحشان #صلوات
💕
💞♥️💕
💞♥️♥️♥️💕
💞♥️♥️♥️♥️♥️💕
در مکتب شهادت
یاد یاران
در محضر مادران شهدا
مادر سردار شهید علی بهزادی
دفترچه خاطرات
بعد از ماهها آمده بود مرخصی. ازش خواستم زود به زود بیاید و به خانواده اش رسیدگی کند. بعضی حرفهایم را با عصبانیت گفتم و می دانستم علی از حرفهایم ناراحت شده. ولی طبق معمول ناراحتی اش را بروز نداد و گفت: من عاشق این راه شده ام، باید بروم تا به مقصد برسم. شما هم هر قدر به من بگید که آن جا نروم، باز هم می روم.
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
💞 عشقم فقط شهدا💕
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
سردار شهید علی بهزادی
راه شهید ، کلام شهید
می گفت: این موقعیتی که خدا برای ما قرار داده، بزرگترین نعمت است. تعداد زیادی در آینده می آیند و دلشان می خواهد در راه اسلام جان بدهند، ولی چنین موقعیتی دیگر پیش نمی آید. آن ها که شهید شدند واقعا آزاد شدند.
علی جان ای که مقتدای راهمان شدی
تا لحظه آخر با تو خواهیم بود و خواهیم ماند امید است که رویت را از ما نگردانی و گاهی با نگاهی ما را بنوازی
نام و یادت تا ابد جاودان باد
به برکت صلوات
♥️ عشقم فقط شهدا♥️
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
سردار شهید غلامحسین عارف
موضوع درس؛ مبارزه با نفس
دفترچه یادداشت شهید👇
يک بار پاي سفره غذا نشستم ولي فراموش کردم که بسم الله الرحمن الرحيم را بر زبان بياورم ، وقتي که فهميدم همان روز از خودم متنفر شدم. امروز خیلی گرسنه بودم خواستم از خوردن کباب خودداري کنم . براي اين که خداوند از من راضي شود و مرا ببخشد. هر مسلماني که مي خواهد کاري انجام دهد اول نام خدا را بر زبان مي آورد و چون من فراموش کردم که نام خدا را بر زبان آورم امروز خودم را شکنجه دادم تا هيچ وقت و هيچ موقع ديگر ياد خدا را فراموش نکنم . تا این يک تجربه بزرگي براي من باشد
کجایند مردان بی ادعا
دریغ از فراموشی راه لاله ها
مرا کشت خاموشی لاله ها
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
شادی روح امام و شهدا بویژه سردار شهید غلامحسین عارف صلوات
💕عشقم ، جانم فقط شهدا💞
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️