eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
942 دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
7.9هزار ویدیو
33 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️🕊▪️🕊▪️🕊▪️🕊 🌷 اسیر ایرانی که موش ها بدنش را خوردند 🌷 🌹 توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما پخش می کردند. ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ. ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ. ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ … 🌹 ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩند ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ، ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ. ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدا بود، ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. 🌹 ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﺪﻩ، ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ. 🌹 ﻭﻗﺘﯽ از ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ. ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭد ، ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭند، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪند ﺑﻬﺶ ﮐﺮﺩند ﻭ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩند. ﻋﻠﺖ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ. 🌹 ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ…
💠حاج حسین کاجی می گفت: رفتم سر مزار رفقای شهيدم فاتحه خوندم ،اومدم خونه، شب تو خواب رفقای شهيدم رو ديدم... رفقام بهم گفتند : فلانی ، خيلے دلمون برات سوخت گفتم : چرا؟ گفتن: 🌷وقتی اومدی سر مزار ما فاتحه خوندی ما شهدا آماده بوديم هر چی از خدا می خوای برات واسطه بشيم.. ولی تو هيچی طلب نکردی و رفتی خيلی دلمون برات سوخت.. سر مزار شهدا حاجتهاتون رو بخواهید برآورده میشه .
@sonnatimusic - KhahareMan.mp3
زمان: حجم: 3.73M
◾️ نوحه ماندگار " خواهرِ من " 🎤🎤 حسین فخری 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
تعدادی از مردم روستاهای منطقه به #بخشداری شکایت کرده بودند که آب منطقه تأمین نیست و بخشداری باید یک نفر را به ‌عنوان مسئولِ تقسیم آب تعیین کند. ساعت هفت شب، توی بخشداری جلسه گذاشت و از بین مردمی که به بخشداری آمده بودند، #فقیرترین‌شان را به‌عنوان مسئول تقسیم آب انتخاب کرد. مردم وقتی دیدند ناصر یک مرد فقیر را انتخاب کرده، زدند زیر خنده و او را مسخره کردند. 💢رو کرد به مردم و گفت: آقایان! حکومت،# حکومتِ_مستضعفین است. برای همین مردم هم است که انقلاب شده...!!! #شهید_ناصر_فولادی #مسئول_تراز_انقلاب #مردان_بی_ادعا
4_607315432285667828.mp3
زمان: حجم: 3.31M
◾️ باز این دلم هوای کرب و بلات و کرده ◾️ امشب دلم هوای صحن و سرات و کرده 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚘﷽⚘ خاطرات شهدا 🌷 در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت. می گفت : مثل ارباب همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم. از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی امام حسین علیه السلام را فهمید. ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔹سال ۸۹ که برای دومین بار مشرف شدیم به #کربلا، من چندبار به آقا محمد گفتم برای خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین برای طواف، ولی ایشون همش طفره میرفت میگفت بالاخره یه کفن پیدا میشه که ما رو بذارن توش... 🔹بعد چند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت دوتا کفن میخوای ببری پیش بی‌کفن ؟؟؟؟ اون روز خیلی شرمنده شدم... 🔹ولی محمدجان نمیدونستم که قراره تو هم یه روز بی کفن تو غربت، پیکرت جا بمونه... 🔸دلنوشته ای از همسر شهید مدافع حرم محمد بلباسی🌹 #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_محمد_بلباسی ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✅عشق به ولایت با دیدن امام اشک شوق از چشمانش جاری شد... زمانی توفیقی دست داد تا من و مجید و تعدادی دیگر از دوستان به دیدار حضرت امام خمینی(ره) برویم. آن روز مجید داخل حسینیه جماران کنار من نشسته بود و برای دیدن حضرت امام(ره) پر پر می زد... مرتب هم سوال می کرد که فکر می کنی ما واقعا امام(ره) را می بینیم؟ بنظرت نگاه امام چطور است؟ از حال و روزش پیدا بود که دل توی دلش نیست. اتفاقا آن روز قبل از ورود کنار در حسینیه یک عکس هم انداختیم. حتی در عکس هم هیجان و اشتیاق او برای دیدار حضرت امام (ره) پیداست. آن روز همه وجود مجید از عشق به امام اشباع شده بود. وقتی حضرت امام (ره) وارد شدند مجید شروع کرد به گریه کردن و اشکش سرازیر شد... خاطره آن روز را هرگز فراموش نمی کنم. ✍راوی: سردار محمدعلی جعفری خاطره از #شهیدمجیدبقایی ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
براى هر صندلی مدیران جمهورى اسلامى ٧٣ #شهيد داديم به عبارتی؛ هر مدیر یک #کربلا مسؤلین؛ مراقب باشید #خون_شهدا گلوگیرتان نشود ! #شهید_علیرضا_قبادی شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات ☘☘☘
@Maddahionlinمداحی آنلاین - اباصالح التماس دعا.mp3
زمان: حجم: 2.25M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷 🍃 اباصالح التماس دعا 🍃 هر کجا رفتی یاد ما هم باش التماس دعا بسیار زیبا 👇 پیشنهاد دانلود
📚برشی از کتاب #سربلند 📝زمزمه🎶 رفتن محسن به #سپاه اول توی خانواده خانمش پیچید. من خودم دوست داشتم عضو سپاه شوم. همان اوایل جنگ💥 که رفتم #جبهه. خب نشد🚫؛ اما درمورد محسن مخالفت کردم که جای پایش را سفت کنم تا فردا کسی #اعتراض نکند. 📝به پدرخانمش گفتم: آدم #نظامی اختیارش دست خودش نیست❌. شب و نصفه‌شب زنگ می‌زنند☎️ باید زن و بچه رو ول کنه بره به امون خدا. بعدا گله نکنی! 📝به مادرش هم گفتم:کسی که سپاه بره #جون_سالم به در نمی‌بره. یا شل و پل می‌شه یا #کشته. بعدا گریه و زاری😭 نکنی.از وقتی رفت توی #سپاه نگرانش بودم. همیشه نگرانش بودم؛⚡️ ولی فکر نمی‌کردم به این زودی #شهید شود🌷. 📝سیدرضا نریمانی شعری دارد که می‌گوید:یه دسته گل دارم برای این #حرم می‌دم... روی این شعر #حساس بودم. اگر می‌شنیدم به هم می‌ریختم😥. کسی حق نداشت توی خانه‌ی ما🏡 این مداحی را گوش کند🎧 یا بخواند... راوی:پدر شهید #شهید_محسن_حججی💔 شادی روح مطهرش صلوات
از شهید #بابایی پرسیدند: عباس #جان چه خبر؟ چه کار #میکنی؟ #گفت: به #نگهبانی_دل مشغولیم... که غیر از #خدا وارد #نشود. سخن شهيد نميخواهد شما خودتان را برای انقلاب فدا كنيد. انقلاب راه خودش را ميرود. شما.. خودتان را بسازيد و اصلاح كنيد #خدا #شهید_عباس_بابایی