در مکتب سردار سلیمانی
درمحضر مردانی از جنس نور
شهیدعلی عرب🌷
وقتی علی به مرخصی آمد، کسالتی در او یافتم... از او سوال کردم می گفت: من خوبم دیگران را ببینید (رزمندگان)من که مطمئن بودم اتفاقی افتاده، یک شب پنهانی به در اتاقش رفتم اما درب قفل بود این کار هر شب او بود. همیشه بعد از خوردن افطاری و مناجات درب اتاقش را قفل می کرد و دیگر ما نمی دانستیم چه می کند.
از پنجره بیرون نگاهی به اتاق انداختم ناگهان یک منظره خیلی ناراحت کننده دیدم، دیدم علی برهنه شده و به سینه خوابیده است و پنکه را با تمام سرعت روشن کرده ، خیلی که دقت کردم دیدم انگار از چیزی در عذاب است، که در همین حین علی مرا دید و وقتی فهمید من دیده ام از من قول گرفت که چیزی به خانواده نگویم.
برایم تعریف کرد که پشتش 18 بخیه خورده چون او همیشه لباس رزم به تن داشت و این لباس ها ضخیم بودند بخیه ها گرم می شدند و به طور دردناکی می سوختند.
و علی چنین میکرد.البته باید بگویم که او همراه همه برمی خاست و سحری (ماست) می خورد و روزه می گرفت.
این خاطره در هر ماه مبارک رمضان برای من تداعی می شود.
علاقه و عشق اهل بیت به خصوص فاطمه زهرا (س) علی از همان دوران کودکی علاقه عجیبی به اهل بیت داشت همیشه در مجالس دعا و روضه شرکت می کرد.
چون سن و سال کمی داشت و هنوز عربی را نمی توانست بخواند بعضی دعاها را حفظ می کرد و یا فقط گوش می داد و اشک می ریخت.
در هیئت ها سینه می زد و در مراسمات از میهمانان حسین (ع) پذیرایی می کرد. در جبهه به گفته همرزمانش هر شب نماز شب می خواند و با کمک همرزمانش دعای کمیل و ندبه را حفظ می کرد...🌷🕊
🎤راوی: پدر شهید
🔰واسطه گری در ازدواج در سیره شهید اکبر خرد پیشه شیرازی
1⃣ برش اول
اکبر نسبت به ازدواج جوانان آماده ازدواج مجرد خیلی اهتمام داشت. بعضی مواقع به شوخی می گفت: من چهل تا داماد دارم. چون واسطه ازدواج چهل نفر شده بود. با خانمش صندوق خیریه ازدواج تشکیل داده بودند تا ازدواج های آسان را ترویج کنند.
یک روز بهش گفتم: حاجی! بهتر نیست اسم دفتر محل کارمان را به سر دفتر عقد و ازدواج تغییر بدهیم. خیلی کم اتفاق می افتاد که د ردفتر مان عقد ازدواج بچه های سپاه برگزار نشود. یک بار که آقای ناطق نوری وزیر کشور وقت به دفتر مان آمد ، سه خطبه عقد برگزار شد.
2⃣ برش دوم
در زمانی که ایشان معاون عملیات سپاه قم بودند، به من گفتند: می آیی برویم مجلس عقد کنان؟
با شناختی که ازش داشتم همراهش شدم. رفتیم منزل شهید اکبر یزدی.
اکبر یزدی که شهید شده بود، یک فرزند ازش باقی مانده بود. با پیگیری های مجدانه حاجی، برادر شهید متقاعد شده بود که با همسر برادر شهیدش ازدواج کند.
مجلس عقد، اتاقی محقر و ۱۲ متری در زیر زمین یک خانه قدیمی بود. تمام پذیرایی این مجلس چند خوشه انگور و گز خشک شده در یک بشقاب ملامینی بود.
بعد از جاری شدن خطبه عقد چند حبه انگور به عنوان شرینی خوردیم.
🎤راوی: حسینعلی امیری
📚: امیر دریا دل
🌷لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
"ماشاء ا... به این استاد
حاجی هم شجاع بو، هم خونسرد بود و هم خبره. ایشون یه دوره ای تو سپاه حمیدیه بهمون آموزش دادند. دوره آموزش فنون جنگ در مورد بحث فرماندهی، خوب یادمه وقتی کسی می آمد و این جزوه ها را می دید می گفت اینو کی بهتون درس داده؟ می گفتم: فرماندمون علی هاشمی. با تعجب می گفتند: علی هاشمی؟ این باید کار کسی باشد که سالهای سال تو جنگ بوده، تو نظام بوده، تو ارتش بوده تا بتونه این چیزها را بیان کنه. ماشاءالله چیزهایی که بیان می کرد که یک سرلشکر هم اطلاع نداره یک آدم ساده بود ایشون از برادر به من نزدیکتر بود من مشکلات خصوصی خودمو به ایشون می گفتم خیلی راحت حل می کرد. می گفت: توصیه می کنم خونسرد باش، با تقوا باش، خدا را مدنظر بگیر.
#سردارشهید_علی_هاشمی🌷
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مکتب_سردار_سلیمانی
🎥 مهران آزاد شد، قلب امام شاد شد...
💢گذری کوتاه بر عملیات کربلای یک و نقش لشکر ۴۱ثارالله در آزادی مهران
#حاج_قاسم🌷
🗓۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروز عملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران
🌷لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
در مکتب ولایت
در محضرمقام معظم رهبری:
💢 مهمترین عوامل معنویت، عبادت در سحر و نماز شب است که باید سعی کنیم از آن محروم نمانیم.
عمل به این سفارش موکد، حیطه وسیعی دارد؛ می تواند حداقلی باشد یا حداکثری، اما مهم آن است که خود را برکنار و جدا از این وادی عبادی ندانیم.
آن که توفیق پیدا کند و حتی حداقلی و محدود، نافله شب بخواند، شیرینی این عبادت چنان به جانش می نشیند که به مرور در این موضوع رشد خواهد کرد، تا ان شاء الله از اهل سحر شود.
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
حضرت آقا وقتی میفرمایند: من همیشه در نماز شب برای سیدحسن نصرالله و حاج عماد دعا میکنم؛ مخصوصاً در جنگ 33روزه، الآن من امیدوارم که یکی مثل حاج عماد برای ما شفاعت کند.
البته چیزهایی دیگر هم فرمودند و تمام صحبتهایش راجع به ایمان و تدین حاج عماد بود.
🎤راوی: مادر شهید حاج عماد
#نماز_شب
🌷 لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
#مکتب_سردار_سلیمانی
با بچه های اطلاعات به شناسایی اطراف رودخانه کنگاکش رفتیم. در این منطقه ما خط پیوستهای نداشتیم، یعنی نیروها روی تپه های پراکنده اطراف رودخانه مستقر بودند.هم گشتیهای عراقی برای شناسایی میآمدند و هم بچه های ما میرفتند.
آن شب قرار بود محمدحسین یوسف اللهی منطقه را به ما و تعداد زیادی از فرماندهان دیگر نشان بدهد. به سمت رودخانه کنگاکش حرکت کردیم.
نزدیک رودخانه در زمین پستی به راه ادامه میدادیم که یک دفعه متوجه شدیم یک گروه 10، 15 نفری از سمت شمال به ما نزدیک میشوند. تعدادمان تقریباً برابر بود، اما آنها به خاطر موقعیتشان بر ما مسلط بودند. نمیدانستیم که خودی هستند یا عراقی، ولی به خاطر شرایط حساس منطقه و حضور فعال گشتیهای عراقی احتمال میرفت، همانجا توقف کردیم و منتظر شدیم تا ببینیم نتیجه چه می شود.
وقتی بچه ها به گروه مقابل نزدیک شدند، هیچ درگیری پیش نیامد و ما فهمیدیم که حتماً خودی هستند. با هم کمی صحبت کردند و دوباره برگشتند. ما هم از دامنه تپه پایین آمدیم.
وقتی محمدحسین آمد، گفت: آنها بچه های شناسایی ارتش بودند که با دیدن ما گمان کردند عراقی هستیم. توقف کردند تا چاره ای پیدا کنند که ما به سراغشان رفتیم و تکلیف۷ هر دو طرف را روشن کردیم
این اولین و آخرین باری نبود که چنین ایثار و شجاعتی از محمد حسین دیدم. همه او را خوب می شناختند و می دانستند که تنها ترسی که در وجودش هست، ترس از خداست.
🎤راوی: حاج قاسم
🌷لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
راه شهید، کلام شهید🕊
💢هر انسانی اگر بپرسد که من
برای چه به دنیا آمده ام؟ می گویم:
برای تلاش پر نبرد و پر رنج در راه
تکامل خویشتن و انسانیت ..
#شهید_محمدحسینیبهشتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
*﷽*
سخن_عشق💌
حدیث_روز 📝
🌻امام صادق(ع) می فرمایند:
گناهانے که توبه کردے
و وقتی یادت می آید
از خدا شرم میکنے
خدا آن گناه را حتے از یاد
و ذهن فرشته اعمال هم پاک میکند
و به نیکے تبدیلش میسازد.
📚: میزانالحکمه
🌷لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
#مکتب_سردار_سلیمانی
در دوران دفاع مقدس در جبهه اگر کسی تازه حاج قاسم را میدید هرگز متوجه نمیشد که او یک فرمانده است.
کسی که از ابتدای ورودش به جبهه فرمانده بود، تمام اعمال و کردارش با یک بسیجی ساده و معمولی فرقی نداشت؛ از غذایش گرفته تا لباس و سنگرش و تمام رفتار و گفتارش سرشار از اخلاص و سادگی بود.
یادم میآید روزی یکی از بسیجیان روی گونیهای بالای سنگری که حاج قاسم میخواست داخل آن برود، نشسته بود و داشت کنسرو میخورد.
حاج قاسم گفت: اجازه میدهید با هم بخوریم.
سرباز با اکراه قبول کرد و حاج قاسم لبخند زنان دو، سه لقمهای را مهمان او شد و رفت؛ وقتی به او گفتیم چرا با اکراه قبول کردی که با حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله هم غذا شوی از تعجب خشکش زد و از خاکی بودن و بزرگی او بسیار متعجب و از برخورد خودش به شدت متأثر شد.
🎤راوی: محمد صباغی
#حاج_قاسم🌷
🌷لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani