eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
📝مهدی توی وصیت نامه اش نوشـته بود: رسیدن بـه سـن ۳۰ سال، بعد از عـلی اکبر(ع) برایم است 🔸مـادرش مـی گـفـت: آخرین بـارے ڪه از بــرگشت ایران🇮🇷بــاهم رفتـیم بــعد از زیارت دیدم مهدے ڪـنار ســقا خـونـه ایستـاده👤 ومـے خــنده.ازش پرســیدم:چـیه مـادر؟چرا میخـنـدی⁉️ 🔹گفت: ! امضای رو از امام رضا(ع) گرفـتم😍 بـهش گفـتم: اگـه تـو شهیـد بشی مــن دیـگه کسی رو نـدارم. 🔸مهدی دســتش رو بــه آسمـان بـلـنـد کرد وگفت: مادر هست منبع: کتاب خاطرات مدافعان حرم صفحات ۳۳ 🌷
ده ماه بود ازش خبر نداشتیم. مادرش میگفت: ! پاشو برو ببین چیشد این بچه⁉️میگفتم: کجا برم؟ یه وجب دو وجب نیست که... 🔰رفته بودیم . حاج آقا آخر خطبه گفت: حسین خرازی را دعا کنید! آمدم خانه🏡 به مادرش گفتم: مارو میگفت؟ چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟ نمیدانستیم لشکر اصفهان است! سردار شهید حاج حسین خرازی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی (ع)فرمودند : 🌱مستمند، فرستاده خداست، کسى که از او دریغ دارد از خدا دریغ داشته و کسى که به او عطا کند به خداوند عطا کرده است. 📚: نهج‌ البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من چندین سال به عنوان فرمانده تخریب و شناسایی در جبهه‌های جنگ حضور داشتم. پس از آن به عنوان کارگزار حج مشغول به کار شدم، در همین حین داعش به سوریه حمله کرد. فرمانده ما که جانشین حاج قاسم بود گفت که سردار با شما کار دارد،می‌دانستم وی قصد دارد در مورد جنگ با داعش با من صحبت کند. نیروهای داعش را به دلیل اینکه به راحتی سر مردم و رزمندگان را از تن جدا می‌کردند به اندازه کوه دماوند تصور می کردم و به خاطر ترسی که از آنها داشتم به دیدار سردار سلیمانی نرفتم.... یک بار که ما به همراه تعدادی از زائران با یک اتوبوس به صورت زمینی به سوریه سفر کردیم، پس از اتمام مراسم تصمیم گرفتم با هواپیما به تهران بازگردم. متوجه تاخیر هواپیما در پرواز شدم، به دوستانم گفتم:چند وقتی است به جلساتی که از سوی سردار دعوت می‌شوم نمی‌روم؛ چراکه می‌دانم ایشان قصد دارد در خصوص جنگ با داعش و اعزام من به جبهه جنگ علیه سوریه صحبت کند، فکر می‌کنم هواپیما را به خاطر من نگه داشته‌اند اگر آمدند و مرا با خود بردند، شما وسایل مرا به خانواده‌ام تحویل دهید. حدسم درست بود از پشت پنجره هواپیما به بیرون نگاه می‌کردم که دیدم همکارانم که با چند ماشین بنز و تویوتا به دنبال من آمده بودند. با خنده به سمت هواپیما می‌آیند بعد از وارد شدن به هواپیما به من گفتند: حاج قاسم گفته از هواپیما پیاده شوید و تا شما پیاده نشوید هواپیما پرواز نمی‌کند، من برای سردار جانم را هم می‌دادم اما ترس از نیروهای داعش باعث شده بود که از رفتن به جبهه امتناع کنم. وقتی سردار مرا که دید گفت: به به! حاج آقا تیپ زدی. نکته جالب اینجاست که برای اولین بار با کت و شلوار به سفر رفته بودم. حاج قاسم گفت: من جلسه دارم به بچه ها می‌گویم شما را تا لب خط ببرند و منطقه را به شما نشان دهند ۲ ساعت دیگر به دفتر بیا تا با هم صحبت کنیم گفتم هواپیما رفت، پاسخ داد سه روز دیگر با هم به تهران برمی‌گردیم، دوستانم به من می خندیدند، من اصلا تمایل نداشتم به خط بروم. با ماشین از فرودگاه سوریه تا لب خط در حال تردد بودیم، ناگهان متوجه بیش از ۵۰ بمب که مانند کلم در کنار جاده قرار گرفته بود، شدیم. با دیدن این صحنه، وحشت زده، به دوستانم گفتم: چرا شما این همه بمب را نمی‌بینید؟! آنها گفتند: ما اصلا نمی دانستیم این‌ها بمب است...! هر کدام از این بمب‌ها یک تانک را منهدم می کرد،از همکارانم یک سیم چین گرفتم و گفتم کنار بایستید و شروع به خنثی کردن بمب‌ها کردم، در حدود ۲ ساعت توانستم ۵۰ بمب را خنثی کنم... هوا تاریک شده بود و لباس ها و کفش هایم گل آلود، با آب سرد شروع به شستن آنها کردم تا برای شرکت در جلسه به دفتر حاج قاسم برویم، سردار تا مرا دید لبخند زد، گفتم: حاج آقا من تسلیم هستم فقط به من یک لباس بدهید، از او پرسیدم کی به تهران باز می‌گردد، گفت: که ۲ روز دیگر. از او خواستم با او به تهران بازگردم و پس از سرو سامان دادن کارهایم دوباره با او به منطقه بازگردم... یک روز در یکی محورها متوجه حضور یکی از نیروهای جوان ایرانی شدم که به تازگی صاحب یک فرزند شده و در آنجا با کمترین امکانات در حال مبارزه با نیروهای داعش است. با دیدن این صحنه وجدانم به درد آمد و با خود گفتم: مگر می‌خواهم چقدر دیگر زندگی کنم که حالا که به تخصص من نیاز است از ترس جانم به کمک اینها نیایم؛ مگر این جسم خاکی چه ارزشی دارد، اینجا بود که بر ترس خود غلبه کردم. 🎤راوی: سردار حاج مهدی زمردین 🌷
یک روز توی مسیری از منطقه داشتیم برمی گشتیم که تعدادی دختر وپسر سوری آواره، از تهاجم حرامیان به کشورشان، داشتند برای ما دست تکان میدادند و دنبال خودروی ما دویدند. محمدحسین به راننده گفت: بایست. وقتی خودر ایستاد هر آنچه خوردنی و تنقلات داشتیم داد به آنها وحرکت کردیم و موقع حرکت گفت بچه ها نگاه کنید این دختر و پسرهای چقدر زیبا و قشنگ و مثل عروسک هستند. آهی کشید ازش پرسیدم چی شده؟ گفت: «یاد علیرضا افتادم ،دلم برایش تنگ شده و ادامه داد، دیشب زنگ زدم ایران واحوال علیرضا را بپرسم ومادر علیرضا گفت علیرضا عکست راگذاشته کنارش وخوابیده. 🕊🌷
🖼 با ذکر صلوات تصویر را ببینید...🌷 آرمان جدای از مسئله درس‌های حوزوی در مسائل جهادی هم کار می‌کرد تا این که بعدا متوجه شدیم که در بحث فرهنگی هم کار می‌کند. یک سری شاگرد داشت که از لحاظ سطح سواد و درآمدی پایین بودند یا اهل جاهای خاصی بودند و او به آن‌ها آموزش می‌داد. حتی گاهی جایزه یا هدایایی را با کمک دیگران یا با هزینه شخصی خودش برای آن‌ها تهیه می‌کرد. می‌گفت شاد کردن دل این بچه‌ها خیلی برای من ارزشمند است. حتی یک بار به من گفت که پدر یکی از این بچه‌ها مریض است. مریضی خیلی سختی دارد و نمی‌تواند کار کند. مستأجر هستند و مادرش کار می‌کند که زندگیشان بچرخد. من که شنونده بودم واقعا دلم سوخت. در کنار درس‌های حوزوی این کارها را هم انجام می‌داد. چندین ماه بود که در مسجد محل هم فعالیت خود را شروع کرده بود و به بچه‌ها درس می‌داد. آرمان واقعا بی‌نظیر بود. یک فرد دلسوز بود. فردی بود که واقعا مردم را دوست داشت و به هم نوعش کمک می‌کرد. فردی نبود که طوری با مردم رفتار کند که آن‌ها را دل چرکین کند. همیشه می‌گفت که دوست دارم در راه دین و اسلام جانم را بدهم. همیشه می‌گفت که هدف من از رفتن به حوزه، این است که می‌خواهم سرباز امام زمان(عج) باشم. هدف اصلیش این بود. با این شرایط تا این جا کارهایش را پیش برده بود که این اتفاق افتاد و شهید شد. به آرزویش رسید...🌷🕊 🎤راوی: پدر شهید شهید آرمان علی وردی🌷 👇👇👇👇👇 اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست♥️ @maktabesardarsoleimani
Mohammad Hossein Poyanfar - Madyonam.mp3
9.81M
🎼مدیونم 🌷ای مادر ای مادر ای مادر 🌷مدیونم به دعای کسی 🌷که شبونه برام 🌷دو تا دستاشو میاره بالا 🌷واسم دعا میخونه.... 🎤با نوای: محمدحسین پویانفر چهار روزتادهه اول فاطمیه💔🖤 👇👇👇👇👇 اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست♥️ @maktabesardarsoleimani
مشغله حاج علی زیاد بود. به خاطر مسئولیتش او را لحظه ای آرام نمی گذاشتند. پیش ما هم که بود، تلفن ها، مراجعات و... رهایش نمی کرد. برای وضع حمل در بیمارستان بستری بودم. او هم حضور پیدا کرد. همرزمانش بعد از اطلاع از جای او، یکی یکی به بیمارستان آمدند، هرکدامشان با او کاری داشتند. تعدادشان که زیادتر شد، حاج علی به ناچار در محوطه بیمارستان، آن ها را دور هم جمع کرد و جلسه را همان جا در میان چمن های حیات بیمارستان برگزار کرد! هم هوای من و فرزندان را داشت و هم از مسئولیتش غافل نبود. خیلی هوای بچه ها رو داشت...زمانی که از جبهه بر می گشت ، محمد حسین زودتر درب را برایشان باز می کرد ، و زینب خانم از این بابت ناراحت می شد. یادم هست که حاجی دوباره به بیرون می رفت و دوباره در می زد و می خواست که زینب در را باز کند. سردار هورشهید حاج علی هاشمی🌷
درمکتب ولایت در محضر امام خمینی(ره): 💢 به جمهوری اسلامی،تا پای جان وفادار بمانید؛ و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیا و الاولیا، حضرت بقیه الله(روحی فداه) فراهم سازید. 📚: صحیفه نور ،ج١٩ ،ص ٢٩٧
قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آن چه فرموده اند "کلُ یوم ٍعاشورا و کلُ ارضٍ کربلا..." این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار میسازد. و تو ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت پای به سیاره زمین نهاده‌ای، نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دل بستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لا مکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت برسی... با شهدا به قافله عاشورا می رسیم انشاالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 همیشه می گفت : اگه من مُردم، مراقب باشید حجم من رو نبینه می گفت : حتی توی قبر هم منو نبینه ... برای این موضوع هم همیشه از ماجرای حضرت زهرا سلام الله و تهیه تابوت حضرت یاد می کرد که می خواستن حتی بدنشون هم مشخص نباشه .
🔮 خوشگل حزب اللهی 🔸شب اول قبر با خانواده و دوستان محمد نیمه شب بر سر مزارش در امامزاده علی اکبر چیذر جمع شده بودیم، هر کدام از ما یا دوستانش که خاطره ای از محمد تعریف می کردیم، به خنده ختم می شد. انگار نه انگار شب اول قبر محمد است. چون تمام خاطراتش در آن شیطنت و بگو و بخند داشت. محمد یک بچه فوق العاده فعال، پرنشاط، جسور و شجاع بود در عین حال خیلی احساساتی و دلسوز بود و در عین حال خیلی مقید بود. 🔸میگفت آدم باید شیک و مجلسی حزب الهی باشد. اگر می خواهد حزب الهی باشد، خوشگل حزب الهی باشد که وقتی بقیه می بینند، کیف کنند. هم مرامت را ببینند هم ظاهرت را ببینند. اصرار داشت در زندگی لذت ببرد یعنی هم به خوشی هایش می رسید پارک جمشیدیه می رفت، شیان می رفت، خلاصه از لذت های زندگی اش کم نمی گذاشت. 🔹 با اینکه شاد بود و لذت می برد اما حدود خودش را هم رعایت می کرد.🔹 🌷 شهید مدافع حرم محمد رضا دهقان 🎤 راوی خواهر شهید
«جان من و جان تو بسته‌ست به همدیگر همرنگ شوم از تو؛ گر خیر بود گر شر» یعنی هر اتفاقی بیفته تا تهش با توام 😍 عشق من سردار شهید مسعود زکی زاده 🌷
🌸💌🌸💌🌸💌🌸 🌸💌🌸💌🌸 🌸💌🌸 🌸 در محضر شهدا راه شهدا ، عمل شهدا سردار شهید رجب علی آهنی🌷 هرگز تندخویی ازش ندیدم. اما یه روز دیدم با عصبانیت اومد خونه. با تعجب دست از لباس شستن‌ کشیدم و به اتاق رفتم. دیدم مشغولِ خوندنِ قرآن شده. پرسیدم: طوری شده مادر؟ بدون اینکه نگاهش رو از قرآن برداره ، گفت: چیزی نیست! اجازه بدین کمی قرآن بخونم ، می ترسم الان حرفی بزنم و به گناه ختم بشه. من هم از کنجکاوی دست کشیدم.بعد از مدتی خودش اومد و‌گفت: امروز چند تا معلمِ زن‌‌که بی‌حجاب بودند ، اومدند مدرسه ؛ به محض ورود با مردها دست دادند ، من هم از اینکه حریم خدا شکسته شد خیلی ناراحت شدم... 📚منبع: کتاب افلاکیان پیام شهید👇🏻 کظم_غیظ ، کنترل_خشم انس_با_قرآن _حجاب کنترل_زبان محرم_و_نامحرم کجایند مردان خوب خدا کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا 🌸 🌸💌🌸 🌸💌🌸💌🌸 🌸💌🌸💌🌸💌🌸
ایستگاه حاج قاسم 🌷 5⃣ پنج توصیه مهم عزیز خطاب به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، در نامه ای که در سال 1394 خطاب به بسیجیان نگارش کرده است آنها را به پنج مسأله مهم توصیه کرده و می نویسد: بسم الله الرحمن الرحیم برادران و عزیزان بسیجیم، سلام علیکم خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید. عزیزانم، ‌‌● اولاً؛ بزرگ ترین امانت سپرده شده به ما، جمهوری اسلامی است که امام عارف مان فرمود: حفظ آن از اوجب واجبات است؛ [بنابراین] در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمائید. ● ثانیاً؛ به حلال خداوند و حرام آن، توجه خاص خاص بفرمائید. ● ثالثاً؛ پدر و مادرتان را آن چنان بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که خداوند و ائمه معصومین (ع) توصیه فرموده اند. ● رابعاً؛ دوستی و رفاقت ارزش بزرگی است؛ اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی [این کار را] می کنید. ● خامساً؛ نماز شب، نماز شب، نماز شب کلید تمام عزت هاست. برادرتان قاسم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم حسابی بودن؛ به تیپ لاکچری و لباس برند یا به ماشین مدل بالا و خونه خفن نیست.. آدم حسابی بودن تو ذات آدم هاست... کلیپ بالا رو ثبت فرستادم تا با هم از دیدن یه خانواده ی آدم حسابی لذت ببریم خانواده ای که مامور شهرداری رو برای خوردن شام به سر میز غذای خودشون دعوت کرده بودند و در کنار هم غذا رو میل کردند.👌 انسانیت یعنی این انسان بودن و انسانیت داشتن مهمه درک مهمه نه مدرک اهل و به جا بودن مهمه نه اهل کجا بودن به حاج قاسم سلیمانی گفتن چرا می روی تو سوریه بخاطر یه مشت آدم سنی و مسیحی و کلیمی و زرتشتی و غیره میجنگی؟؟؟ گفت من کار به دین و مذهب شون ندارم اینها بخاطر این که انسان هستند و مورد ظلم واقع شدن من می رم دفاع میکنم بخاطر معرفت و انسانیت نه دین و مذهب و هنگامی که حاج قاسم سلیمانی شهید شد نماینده مسیحیان در سازمان ملل بلند شد و گفت یک انسان در دنیا وجود داشت به تمام معنا و آن یک نفر کسی نبود جز حاج قاسم سلیمانی فرمانده دلاور ایرانی
🌹🕊🕊🕊🌹 اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. هادی علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🌷
وسوسه شیطانی😈 با ابراهیم رفتیم بازار تهران، موقع اذان ظهر به مسجد امام رفتیم. نمازجماعت که تمام شد، بیشتر مردم در گوشه و کنار مسجد دراز کشیدند. ماه رمضان و هوا بسیار گرم بود. من و ابراهیم در گوشه ای از مسجد دراز کشیدیم. ✳️برای من داستان عابدی از بنی اسراییل را تعریف کرد که دعایش مستجاب بود. بعد گفت: یک زن را پیش او آوردند تا دعا کند. اما شیطان او را فریب داد و... ✅ابراهیم همینطور که دراز کشیده بود نیم خیز شد و گفت: فقط باید خدا ما رو یاری کنه. شیطون اینقدر انسان رو وسوسه می‌کنه که انسانی عابد رو به جهنم میکشونه و... 💐 برای همین بود که ابراهیم در هم صحبت شدن با نامحرم بسیار احتیاط میکرد. چرا که قرآن مکر و حیله آنها را عظیم معرفی کرده. علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻امام حسن علیه السلام زمانی که نماز را برپا می داشتند زیباترین لباس را می پوشیدند، به حضرت عرض شد، ای پسر رسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس می پوشی؟ 🌱حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائی را دوست می دارد. پس خود را برای پروردگارم می آرایم، چنانچه می فرماید: به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیبای خود را بپوشید. پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم. 📚: الحیاة، ج۵، ص۶۶ سه روز دیگر تا دهه ی اول فاطمیه 💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید|حاج قاسم چگونه در برابر اشرار در بم پیروز شد؟ 💢 در ابتدای دهه هفتاد که اشرار و معاندان با عملیات‌های خرابکارانه در جنوب شرق کشور آرامش و امنیت مردم این منطقه را هدف قرار داده بودند، سپاه پاسداران به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در کنار نیروی انتظامی این مناطق را از لوث وجود اشرار پاکسازی کرد. 🌷 👇👇👇👇👇 اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست♥️ @maktabesardarsoleimani