شهید بهشتی: راست‌قامتان جاودانهٔ تاریخ خواهیم ماند 🔹️ شهید بهشتی : انقلاب با چهره‌ها و دل‌های افسرده تضمین‌شدنی نیست. ◇ انقلاب با دل‌های پرشور و چهره‌های شاداب تضمین می‌شود. ◇ هیچ‌کس مرا در این دوره نشیب و فراز انقلاب در سخت‌ترین مواقع، نتوانسته است با قیافهٔ افسرده ببیند. ◇ چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال إحدی الحُسنَیَینیم؛ یا #شهادت یا پیروزی، دیگر چرا افسردگی؟ ◇ افسرده نباشید چهره‌ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید. ◇ آن‌وقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. ◇ ما در زیر بار سختی‌ها و مشکلات و دشواری‌ها قد خم نمی‌کنیم. «ما راست‌قامتان جاودانهٔ تاریخ خواهیم ماند.» ◇ تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و الّا هیچ قدرتی نمی‌تواند پشت ما را خم بکند . #شهیدمظلوم_دکتربهشتی🌷 #راست‌قامتان‌تاریخ

ایستگاه مهریه👇 گاه مهریه عروس خانم مهریه معنوی ست، از مهريه‌ هاي معنوي مي ‌توان به مهريه همسر لبنانی شهيد چمران اشاره كرد كه علاوه بر مقداري پول، عروس شرط كرد: مصطفي مرا در مسير صراط مستقيم همراه كند تا با او به خدا نزديك شوم.

🔰 یک روز می‌فهمیم زندگی دنیا اصلا زندگی نبوده! "يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِی" انسان می‌گوید: ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم! انسان وقتی وارد صحرای قیامت و عالم آخرت می‌شود تازه می‌فهمد که زندگی‌اش آن است و این که در دنیا بوده اصلا زندگی نبوده بلکه جلسه‌ی امتحان بوده. درست مثل یک دانشجو که ساعتی در جلسه‌ی امتحان است و آن امتحان، سرنوشتش را در همه‌ی عمر و برای ده‌ها سال تعیین می‌کند. در این‌جا تعبیر قرآن تعبیر عجیبی است، کأنه می‌خواهد بگوید قبل از این‌جا اصلا زندگی نبود. "يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِی"ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم. شهید آیت الله مرتضی مطهری🌷

🎥حضورسرداردلهاشهیدحاج قاسم #سلیمانی در عملیات کربلای ۴ 💢امشب غواصان لشکر اسلام درخون خود غلط خواهند خورد وبرتاریخ ثابت خواهند کرد که هیچ گاه ازامر ولی خویش کوتاهی نکردند امشب ساعت حوالی ۲۲/۳۰عملیات کربلای چهار شروع خواهد شد. شب وصلت آسمان با خاک کجای عالم بود ؟! در کدام افسانه ای و روی کدام پرده ی سینمایی؟! که مجنون لیلایش را به جان گیرد؟! اروند مجنون غواصان بود! و امشب بی تابانه موج هایش جنون دارند.... امشب قایق ها،مرکب های مستقیم اروند-بهشت هستند... امشب ،شب وصلت آسمان با خاک است و آب... سومین روز دی ماه ۶۵ تمام می شود و آغاز میشود کربلایی ۴... و این بماند در خاطرمان که کربلا ها ادامه دارند تا فتح نهایی و کربلای نهایی! و اروند تا آن روز میراث دار خون عزیزانمان خواهد بود... حاج_قاسم🌷 👇👇👇👇👇 اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست♥️ @maktabesardarsoleimani

روایت عشق روایتگری شهدایی 🌷 بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم گفت : بنزین ماشین من از بیت المال است، اگر ذره ای از آن را به تو بدهم نه تو خیر می بینی و نه من! سردار شهید_مهدی_طیاری🌷

در مدرسه عشق تو کلاس شهادت پای درس شهدا شهید رحمت الله نمکی🌷 شهید نمکی حدود دو سال در آبادی «هونیه در» کامیاران معلم بود و از بس که به مردم روستا محبت می کرد، اهالی هم او را از دل و جان دوست داشتند. یک روز برای دیدنش رفته بودیم هونیه در. وقتی رسیدیم، جماعت آمدند استقبال و از ما می خواستند که مهمانشان باشیم. نمی دانستیم که مهمان کدامشان بشویم. به هر حال رفتیم به مدرسه پیش رحمت الله. نزدیکی های ظهر بود که دیدم رحمت الله گرسنه اش شده. آن موقع به مدارس تغذیه می دادند و مدرسه ی آنها هم پر بود از تغذیه، مثل شیر و پرتقال و موز و بیسکویت. گفتیم: «رحمت الله! تا نهار بشود، از همین چیزها بردار بخور تا جلوی دل ضعفه ات را بگیری.» گفت: «مادر! اینها سهمیه ی بچّه هاست. خوردنش برای ما حرام است. باور کن مدتی که اینجا بوده ام، ذرّه ای از تغذیه بچّه ها را به دهان نزده ام.» آن روز آنقدر گرسنگی کشید تا غذا آماده شد. 🎤 راوی مادر شهید 📚 قاموس عشق

یقین دارم.. اگر گناه وزن داشت! اگر لباسمان را سیاه میکرد! اگر چین و چروک صورتمان را زیاد میکرد! بیشتر از اینها حواسمان به خودمان بود. حال آنکه گناه قد روح را خمیده! چهره بندگی را سیاه و چین و چروک به پیراهن سعادت مان می‌اندازد😔 + چقد قشنگ بندگی کردی مسعود رفیق شهیدم حواسم پرته پرت چیزای بیخود و موقتی..منو به خودم بیار😔 سردار شهید مسعود زکی زاده 🌷

در مکتب شهادت در محضر شهدا شهید غلامرضا جان نثاری🌷 شهید جان نثاری بعد از چند روز مأموریت با ماشین بنیاد جانبازان آمده بود خانه. گفتم: «یک ده روزی می شود توی خانه ایم. حوصله مان سر رفته. حالا که ماشین آوردی برویم خانه ی مامانم؟» گفت: «نه!» گفتم: «خب برویم گلستان شهدا.» باز گفت: «نه» بعد هم پا شد و گفت: «من می روم این ماشین را می گذارم بنیاد و برگردم. بعدش هر جا خواستی می رویم. این ماشین اینجا بماند، برای شما شیطون می شود و ما را به گناه استفاده از بیت المال میکشد ماشین را زود برد بنیاد و برگشت

پیامبر اکرم (ص) مي فرمایند: 🌱تحصيل دانش بر هر مسلمانى واجب است... با دانش است كه پروردگار فرمانبرى و پرستش مى‌شود و با دانش است كه پيوندهاى خويشاوندى برقرار مى‌ماند و روا از ناروا باز شناخته مى‌شود. دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است، به نيكبختان دانش الهام مى‌شود و شور بختان از آن محروم مى‌شوند. 📚: الأمالي للطوسی، ص ۴۸۸ 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 🌻پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله: 🌱زمستان بهارِ مومن است؛ از شب‌های طولانی‌اش برای شب زنده‌داری؛ و از روزهای کوتاهش برای روزه‌داری بهره می گیرد. 📚: وسائل الشیعه؛ ج10، ص 414 #فاطمیه💔🖤 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شنبه_های_نبوی

🎥 حاج قاسم به سمتم آمد، ترسیدم و دوربین را پایین آوردم... #حاج_قاسم🌷 #جان_فدا 👇👇👇👇👇 اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست♥️ @maktabesardarsoleimani

مکتب سردار سلیمانی حاج قاسم:🎤 👈شادبودن ملت ايران، آرزوي دنيايي شهدا بود ◻️يك شب قبل از عمليات، شبي داشتيم در لشكر به نام «شب وداع» و «شب بيعت». نيمه‌هاي شب بود. تا ساعت ۴ صبح طول كشيد. محمد مشايخي، برق را روشن كرد و گفت: «مي‌خواهم در روشنايي حرف بزنم.» شايد نوارش باشد، اگر نباشد بر قلب‌ها هست. گفت: «بيعت مي‌كنم، پيمان مي‌بندم، نوشته‌ام و اعلام مي‌كنم. در همسايگي‌ام شش يتيم در سمت راست و در سمت چپ شش يتيم ديگر وجود دارد. به آنها نوشته‌ام كه يا پيروز مي‌شويم و برمي‌گردم و يا اينكه شهيد مي‌شوم». رو كرد به فرماندهان لشكر و اعلام كرد كه اگر من به عقب برگشتم، با تير بزنيدم. گفت: «مي‌خواهم در روشنايي اعلام كنم كه همه‌ شما شاهد باشيد كه بر پيمانم هستم». شهيد زندي! حاج‌مهدي عزيز! من با اين زبان قاصرم، پاسداران نمونه لشكر بعد از عمليات والفجر۸ را معرفي كردم. همين‌قدر كه اسمش را اعلام كردم، به خدا زانويش لرزيد. مثل بچه‌هاي مادرمرده گريه مي‌كرد. زير بازوانش را گرفتم و بلندش كردم. به همه مردم بگوييد، به مادران شهدا، به پدران شهدا، به اسيران و به مفقودين و به حزب‌الله بگوييد كه خدمتكاران، فرزندانتان، حسين‌وار جنگيدند كه پيشكسوت نبرد بودند. به آنها بگوييد نگران نباشيد كه جمعي در خدمتشان بود، مسافر بودند و به قافله پيوستند. به آنها بگوييد و پيام ببريد از جبهه كه آنها در دعايشان شايد يك يا دو خواسته دنيايي داشتند.

به خدا قسم! همه آنها با گريه آن را مي‌خواستند كه خدايا، ما بهشت را بر اين دنيا ترجيح مي‌دهيم كه ما خون‌بهاي اين باشيم كه برويم و اين ملت از پيروزي و فتحي كه به‌دست مي‌آيد، خندان باشند. مي‌گفتند ما برويم و ما نباشيم كه امام، خداي ناكرده نگران و ناراحت باشد. آرزوي دنيوي‌شان اين بود كه ملت ايران شاد و خندان باشد. امام شاد باشد و شايد آرزوي دنيوي ديگري هم داشتند و آن، بوسيدن قبر مظلوم، غبار گرفته و محاصره‌شده‌ اباعبدالله‌ الحسين(ع) بود. حتماً اين هم آرزوي‌شان بود و قطعاً به آرزوي‌شان رسيده‌اند. اين خون‌ها، خون‌بهاي گرانقدري است. فتحي كه حاصل شد و زمينه‌اي كه باز كرده، اين فتح برابري مي‌كند با تمام سال‌هاي نبردمان و با تمام سال‌هاي جنگ‌مان. درست است كه ما عزيزان گرانقدري را از دست داده‌ايم، ولي فتح بسيار بزرگي بر اثر رشادت اينها و خون اينها حاصل شد. نه من، نه امام، خدا از شما بندگانش تشكر مي‌كند كه مردانه ايستاديد كه مردانه جنگيديد. اين فتح، فتح بزرگي است. فتحي است كه قطعاً و ان‌شاءالله خاتمه جنگ است و خاتمه عمر كفر است و همه كفرپيشگان را برخواهد داشت 🎤سخنرانی جاودانه حاج‌قاسم سلیمانی در «مهدیه قرارگاه شهید کازرونی» بعد از عملیات کربلای ۵ در اسفند ماه سال ۱۳۶۵ است.

روایت شهیدی که با زبان روزه در حماسه ناوها در خلیج فارس ماندگار شد 🔹️ آمریکایی‌ها قصد حمله به سکو‌های نفتی ایران را داشتند. ناو‌های سهند و سبلان، چون کوه مقابل این حملات ایستادگی کردند و خیال خام آمریکا نقش بر آب شد. ◇ آن روز، روز اول ماه رمضان بود و علی اصغر و نیرو‌های ناو روزه بودند. ◇ وقتی به محل درگیری رسیدند، آمریکایی‌ها با موشک، ناو سهند را هدف قرار دادند. ۹ موشک به ناو ایرانی سهند اصابت کرد. ◇ علی اصغر که تخصص برق داشت. موشک اولی که با ناو سهند برخورد کرد، به همراه چند نفر دیگر به قسمت پایین ناو رفتند تا تلاش کنند با وصل کردن دوباره برق، ناو را تا رسیدن نیرو‌های امدادی پایدار نگه دارند. ◇ اما کار از کار گذشت و ناو آمریکایی با ضربات پی در پی چند موشک به ناو سهند که برای دفاع از اسکله‌های نفتی ایران رفته بود، کار را تمام کرد با وجود همه تلاش‌ها و رشادت‌های نیروها، از ناو سهند چیزی نماند و ناو غرق شد. ◇ دفعه آخر که آمده بود، با خودش یک قاب عکس را آورد ، بچه‌ها دور علی اصغر را گرفتند و گفتند «دایی چه عکس قشنگی از خودت گرفتی. این عکس را بده ما.»، اما علی اصغر این عکس را با وسواسی خاص به خواهرش داد و گفت «این عکس را برای زمان شهادتم و روز‌های دلتنگی مادرم گرفته ام. این عکس را جایی نگه دار که اگر برنگشتم مادرم با دیدن این عکس دلتنگ نشود.» #حماسه_ناوها #شهید_علی‌اصغر_نظری🌷

مکتب سردار سلیمانی حاج قاسم 🎤 خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. 

برای عملیات بدر آماده شدیم. قبل از عملیات جلسه‌ای با حضور آقای حسین علایی فرمانده قرارگاه نوح برگزار شد.... فرماندهان لشکرها صحبت کردند. فرماندهان گردان‌ها هم همین‌طور. نوبت لشکر ثارالله رسید. حاج قاسم محور عملیاتی را توضیح داد و حاج رضا عباس‌زاده و حاج احمد امینی هم توصیحات لازم را دادند. من هم بلند شدم و ضمن معرفی خودم و مسئولیتم توضیحاتی را دادم و سئوالاتی را هم که آقای علایی می‌پرسید جواب دادم. بعد از من علی برادرم بلند شد و خودش را معرفی کرد. آقای علایی پرسید: شما با محمد میرزایی چه کاره هستید؟! علی گفت: ما برادریم. آقای علایی هم به حاج قاسم گفت: شما دو تا برادر را گذاشتید فرمانده گروهان ویژه و فکر نکردید که اگر یکی از برادرها در حین عملیات، اسیر یا شهید شود در روحیه آن یکی برادر تاثیر می‌گذارد و نمی‌تواند مأموریتش را درست انجام دهد. هنور حرف آقای علایی تمام نشده که علی، برادرم گفت: ما مثل شما ستادی‌ها نیستیم. ما می‌رویم جلو، برادرم شهید بشه، مگر من برای برادرم آمدم جبهه؟! همه زدند زیر خنده. آقای علایی هم رو به حاج قاسم گفت: حرف حقی بود. ما ستادی هستیم و او درست می‌گوید. سردار شهید علی میرزایی جانشین گردان 410 غواص لشکر 41 ثارالله  در عملیات والفجر8 به شهادت رسید. 🎤راوی: سردار حاج محمد میرزایی #حاج_قاسم🌷 👇👇👇👇👇 اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست♥️ @maktabesardarsoleimani

🔗سردارمهربـٰانےها . . . 🌷!' #حاج_قاسم🌷 #جان_فدا ۱۰ روز تا سومین سالگرد حاج قاسم🌷🕊 👇👇👇👇👇 اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست♥️ @maktabesardarsoleimani