بـه یـاد شـهـداے گـمـنـام:
شهید چادرم را در دست گرفت و گفت بھ خاطر این چادرت میروم تا این چادر محکمتر بر سرتان بماند و دست بیگانھ و ظالم نیفتد تا از سرتان بکشند .
گفت من میروم ولـے رسالت زینبۍ بھ دوش شماست !♥
#شهیدسعیدمسافر 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آرزوهای فرزندان شهدای امنیت در شب لیلةالرغائب
#مدال_شهادت 🚩
#خاتم_سلیمانی
«آن چیزهایی که حالا در دست و بال ما هست، چه تشکر زبانیمان، چه تشکر عملیمان،چه نشانمان، چه درجهای که میدهیم، اینها یک چیزهایی است که برحسب محاسباتِ
مادّیِ دنیایی قابل ذکر است.
برحسب محاسبات معنوی و الهی قابل ذکر نیست.»
📸 مراسم اعطای #نشان_ذوالفقار توسط #رهبر_معظم_انقلاب به #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی در ۱۹ اسفند ۱۳۹۷.
این نشان، بهعنوان عالیترین نشان نظامی ایران، برای نخستین بار در تاریخ #جمهوری_اسلامی توسط فرماندهٔ کل قوا به ایشان اعطا شد.
#زینب_سلیمانی میگوید:
«روزی که بابا مدال #ذوالفقار را از #حضرت_آقا گرفتند، به ایشان تبریک گفتم.
گفتند: اینها همه دنیوی است. دعا کن یک روز مدال اخرویام را از خدا بگیرم.
گفتند: مبادا مغرور شوید پدرتان فلان مقام و مدال را دارد! در ذهنتان باشد پدرتان فقط یک سرباز و خادم مردم است و شما هم از مردم و خادم مَردُمید.»
#حاج_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا💔
🌱در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مینهای ضدّ تانک مأمور شدیم،✨ آقا قاسم با اینکه سنّشان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت بیشتر از ما مین کاشت؛⚡️مینهای پنجاه کیلویی را به راحتی جابهجا میکرد و حدوداً دو برابر ما مین کاشت.⚡️وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم، پای مصنوعیاش را درآورد؛🥀با فشاری که روی پایش آمده بود، درد زیادی را تحمل میکرد ولی به روی خودش نمیآورد،🥀 یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه می کرد؛ باورش نمیشد با یک پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد: حاجی با این وضع سختت نیست؟!⁉️ در آن حال شهید حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم؛ تا به آن روز از نقص عضوش حرفی نزده بود🌙 اما آنجا چند بار روی پای مصنوعیش زد و گفت: اِی پا اگر سالم بودی، جای امنی را برای داعشیها نمیگذاشتم!💥
#شهید_قاسم_تیموری🌷
راه درست بنده و آقا رضا و شهید صحرایی باهم ازمقطع کارشناسی دردانشگاه همکلاسی بودیم من درسم زیادخوب نبودومیثم نیززیادرس نمیخواندلذابه رسم دیگردوستان ریزنوشته هایی راباخودبه جلسه امتحان میبردیم من ازآن ریزنوشته هاکمکهایی میگرفتم وبه رضاهم میدادم تاشایدبه کارش آیدامااواعتنایی به کاغذهانداشت ودوست نداشت درامتحانات تقلب کند!
وقتی به آقارضامیگفتیم که چراتقلب نمیکنی میگفت:من قراره بااین مدرک حقوق بگیرم اگه مدرکم ازراه درست نباشه پولی که میگیرم وبه خانواده م میدم درست نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻امام باقر علیه السلام می فرمایند:
🌱هر گاه زمام امور به دست ما بيفتد و مهدى ما بيايد، هر يك از شيعيان ما، كارىتر از شير و برندهتر از شمشير خواهند شد. دشمنان ما را به زير پا مىگذارند و با دست آنان را مىكوبند. و اين، هنگامى است رحمت خداوند فرود آيد و بر بندگانش گشايش خدا نازل شود.
📚: بصائر الدرجات : ص ۴۴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ماه_رجب
#جمعه_های_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاید تنها جایی که این جمله
امام به طور کامل محقق شده بود
و تحقق پیدا کرده بود صحنه ی
جنگ بود که امام فرمودند ملاک
مسئولیت ها تقوا و جهاد فی
سبیل الله است...
#حاج_قاسم🌷
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
در مکتب ولایت
در محضر امام خامنه ای:
خدمت به نماز جمعه، خدمت به دین و تقواست؛ چون نماز جمعه برای گسترش تقوا و روح دینی در مردم است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
↩️ کمترین اعمال روز جمعه
✅ خواندن سوره جمعه
✅ صد(۱۰۰) صلوات
✅ غسل روز جمعه
✅ نماز جمعه
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
راه شهدا ، کلام شهدا
جهانی که امروز پر از فسق و فجور و خیانت ابرقدرتهاست،تلاش و ایثار میخواهد
در راهحسینرفتن،حسینی شدن میخواهد
#سردارشهیداسماعیلدقایقی🌷
شهید اکبر منصوری 🌷
در آخرين لحظه بر پيشانيم بوسه زد و گفت: "خواهرم، قول بده كه زينب وار راهم را ادامه بدهى،" گفتم: "اين وظيفه سنگينى است چنين چيزى از من نخواه ولى او گفت: اميد من به شماست، شما مى توانى صبر كنى، در خيابان دنبال جنازه من جيغ و فرياد نكن.
من فقط از شما صبر و تحمل انتظار دارم."
او همواره به ما توصيه مى كرد به كم قانع باشيم و به دنبال تجملات و ماديات در زندگى نباشيم."
🎤 راوی : خواهر شهید
همسر شهید نواب صفوی:
بعد از افطار به آقا گفتم:
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم
حتی نان خشک
فقط لبخندی زد
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت
شبانه آقا تکرار کردم
سحر برخاست آبی نوشید
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود
افطار هم چیزی نداریم
باز آقا لبخندی زد
بعد از نماز صبح هم گفتم
بعد از نماز ظهر هم گفتم
تا غروب مرتب سر و صدا کردم
که هیچی نداریم
اذان مغرب را گفتند
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود:
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم
نداریم، نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی
آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم:
صد البته که هست
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم
بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم
گذاشتم جلوی آقا
هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند
طبقه پائین پسرعموی آقا که مراقب ایشان
بود رفت سمت در
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند
سلام و تحیت و نشستند
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید
آقایان روزه خود را باز کنند
من هم گفتم: بله آب در لولهها به اندازه
کافی هست، رفتم و آوردم
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد
تا روزه خود را باز کنند
در همین هنگام باز صدای در آمد
به آقا یوسف همان پسرعموی آقا گفتم
برو در را باز کن این دفعه حتماً از مشهدند
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان
مرحوم نواب چیزی نگفت
یوسف رفت در را باز کرد
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه
پر از غذا آمده است
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند
و به علتی مهمانی آنان به هم خورده است
آقا نگاهى به من کرد خندید و رفت
من شرمنده و شرمسار
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم
ميل کردند و رفتند
آقا به من فرمود:
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی
تأخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؟!
از آن سر و صدا خبری نیست
بعد فرمود: مشکل خیلیها همین است
نه سکوتشان منصفانه است
و نه سر و صدایشان
وقت نداشتن، داد میزنند
وقت داشتن، بخل و غفلت دارند
📝فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید🕊
من سید حسن، بچه تهران و از لشکر حضرت رسول ص هستم.
پدرو مادر عزیزم، شهدا با اهل بیت ع ارتباط دارند؛ اهل بیت ع شهدا را دعوت میکنند.
من در شب حمله ، یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازه ام ، هشت سال و پنج ماه و بیستوپنج روز دیگر درمنطقه میماند.
بعدازین مدت جنازه ام پیدا میشود آنگاه که دیگر امام خمینی در میانتان نیست.
این اسراری است که ائمه ع بمن گفتند و من بشما میگویم.
به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم ؛ به آنان بگویید که مارا فراموش نکنند...
(دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان رسید و کاملا آن وصیتنامه درست بود)
🎤به نقل از سردار حاج حسین کاجی
برگرفته ازکتاب خاطرات ماندگارص۱۹۲
4_5785030144066324005.mp3
7.63M
گنه جمعه گلدی
#ترکی
👆👆👆👆👆
بسیار عالی حتما گوش 👂 کنید
التماس دعای فرج
مقام معظم رهبری: ما در بیان زندگینامهی شهیدان سعی کنیم خصوصیّات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است.
👆👆👆👆👆
👇👇👇👇👇
پارتی بازی ممنوع⛔️
سید از پارتی بازی خیلی بدش می آمد. در مقطعی یکی از نیروها با سفارش و پارتی وارد جهاد شده بود. سید صبح که وارد اداره می شد، بیرونش می کرد.
می گفت: امام خمینی فرموده توصیه من را هم قبول نکنید.
تا این که یه روز گفتم: آقای رضوی!
گناه دارد، حالا که آمده ولش کن.
گفت: من از این فرد بدم می آید، فقط به خاطر اینکه با توصیه و سفارش به جهاد آمده است.
و هرگز هیچ کاری را هم به او واگذار نکرد
سردار شهید سیدمحمد تقی رضوی 🌷
🎤راوی: حسین نمازی؛ هم رزم شهید
📚کتاب سیرت رضوانی
33.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧🎤⏰ آهنگ سلام یا زهرا
🎼 به سبک سلام فرمانده
🌸 عهدمیبندم که حافظ دین وچادرت باشم 🌸
رهروان_ولایت
👆👆👆👆👆
آهنگ بسیار عالی و زیبا
حتما گوش کنید و نشر دهید
جهاد تبیین
حجاب
عفاف
دختران زهرایی
دختران زینبی
🌷 #شهید_علی_اکبر_بختیاری فرمانده محور های عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله
شهیدی که پوتین هایش را به سایر بسیجی ها می داد و خود پا برهنه در منطقه راه می رفت.
شهیدی که آرزویش ملاقات با امام زمان عجل الله بود و علاقه بسیاری به خواندن دعای ندبه داشت با صدای بلند هنگام خواندن دعای ندبه یا مهدی (عج) می گفت.
📝 در وصیت نامه اش آمده است:
در همه دعاها امام زمان (عج) را فراموش نکنید و برای سلامتی وجود مقدسشان دعا کنید و در همه امور از حضرت استمداد بطلبید
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
فرمانده مخابرات لشکر ثارالله کرمان
سردار شهید عباس عرب نژاد 🌷
هواپیمای عراقی ماشین مخابرات را
هدف قرار داده بود عباس یه پایش
قطع و به شدت زخمی شده بود برده بودنش تبریز
یه عده رزمنده را هم بدلیل کمبود
جا در ته راهرو سالن بستری کرده بودند
آنجا دیدم عباس روی تخت دراز کشیده و سرم به دستش هست
من برگشتم و به اطلاعات گفتم
ایشون که تو راهرو بستری هست
از فرماندهان لشکر ثارالله هست
چرا با این وضعیت اینجوری باید
بستری باشه و موقعیت او را گفتم
گفتند ایشون خودشو معرفی نکرده و
هر وقت هم می رویم سراغش
اول میگه به رزمندگان مجروح دیگه
رسیدگی کنید و آخرین نفر بیایید
سراغ من
وقتی هم برای جابجایی او آمدند
که داخل بخش و اتاق برود عباس
اجازه نداد و گفت هر وقت این
مجروح ها به داخل بخش و اتاق
رفتند آخرین نفر من خواهم بود
خلاصه بعد چند روز برای ادامه مداوا اعزامش کردند تهران و در همان بیمارستان تهران به شهادت رسید
روحش شاد و یاد و نامش آکنده از عطر گلهای بهشتی باد
🥀🌹🥀🌷🥀🌺🥀🌸🥀