✨ #توسل_شبانه ✨
ماجرای بسیار عجیب که برای شهید برونسی اتفاق افتاد...
مشهد که آمدیم، بچه ی دومم را حامله بودم. موقع به دنیا آمدنش، مادرم آمد پیشم. سرشب، عبدالحسین را فرستادیم پی قابله.
به یک ساعت نکشید، دیدیم در میزنند. خانم موقر و سنگینی آمد تو. از عبدالحسین ولی خبری نبود. آن خانم نه مثل قابلهها، و نه حتی مثل زنهایی بود که تا آن موقع دیده بودم. بعد از آن هم مثل او را ندیدم. آرام و متین بود، و خیلی با جذبه و معنوی. آنقدر وضع حملم راحت بود که آن طور وضع حمل کردن برای همیشه یک چیز استثنایی شد برایم.
آن خانم توی خانه ی ما به هیچی لب نزد، حتی آب هم نخورد. قبل از رفتن، خواست که اسم بچه را فاطمه بگذاریم.
سالها بعد، عبدالحسین راز آن شب را برایم فاش کرد. میگفت: وقتی رفتم بیرون، یکی از رفقای طلبه رو دیدم. تو جریان پخش اعلامیه مشکلی پیش اومده بود که حتما باید کمکش میکردم. توکل بر خدا کردم و باهاش رفتم. موضوع قابله از یادم رفت. ساعت دو، دو و نیم شب یک هو یاد قابله افتادم. با خودم گفتم دیگه کار از کار گذشته، خودتون تا حالا حتماً یه فکری برداشتین.
گریه اش افتاد. ادامه داد: اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود.
📚منبع کتاب سالکان ملک اعظم
مکتب سردار سلیمانی
مدافعان حرم
یاران حاج قاسم
👈دشمنان به جای حاج قاسم
ماشین علی را زدند.
علی وصیت کرده بود که پیکرش در سوریه به خاک سپرده شود، اما برای برخی این سؤال پیش آمد که چه اتفاقی افتاد که برگشت.
علی به همراه شهیدان حسن غفاری و محمد حمیدی پنجم ماه مبارک رمضان، با زبان روزه آماده مأموریت شدند. علی آقا مرتباٌ به دوستانش میگفت:
✨ «من امروز به شهادت میرسم و شب بعدی درمیان شما نیستم.»✨
آن روز دشمن برای ترور حاج قاسم سلیمانی کمین کرده بود. قرار بود که حاج قاسم ابتدا از آن معبر عبور کند ولی به فاصله یک ساعت علی و شهید غفاری و حمیدی که در خودرو پر از مهمات و سلاحهای انفجاری سوار بودند، زودتر از معبر مورد نظر عبور میکنند و مورد هدف موشک قرار میگیرند.
🕊🍃پیکر ارباٌ اربای علی را حاج قاسم از روی انگشتر شناسایی کرد.
بعد از یک ساعت که خود سردار با همراهانش به محل شهادت بچهها میرسد، خیلی متأثر میشود و به گفته همرزمان شهید خیلی گریه میکند. حاج قاسم دست علی آقا را از روی انگشترش شناسایی کرد و با وجود اصرار اطرافیان، خودش پیکرهای ارباٌ ارباٌ شده را جمع کرد. به همین دلیل بخش زیادی از بدن علی همانند وصیتش همانجا در خاک سوریه باقی ماند. بعداٌ دوسه بار به خواب خانواده آمد و گفت:
«قرار نبود این دست هم برگردد ولی برای نشانه یک دستم برگشت.» بعداٌ که حاجی هم شهید و دستش از بدنش جدا شد، "روضه دست" دوباره برای ما زنده شد.
#شهید_مدافع_حرم_علی_امرایی🌷
🌻پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
🌱 شيطان پوزه اى مانند پوزه سگ دارد كه آن را بر روى دل آدمى مى گذارد و شهوت ها و لذّت ها را به او يادآورى مى كند و آرزوها را به سراغش مى آورد و در دلش وسوسه مى كند، تا او را درباره پروردگارش به شكّ اندازد،
در اين هنگام اگر آدمى بگويد; «اعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم و اعوذ باللّه اَن يحضرون ان اللّه هو السميع العليم» پوزه اش را از روى دل كنار مى برد.
📚: كنز العمّال
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله:
🌿مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلما فهُو شَهيدٌ
🌱هركه در راه دفاع از مال خود مظلومانه كشته شود، #شهيد است.
📚: كنز العمّال
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شنبه_های_نبوی
حاج قاسم همیشه به من میگفت من و پدر شما مثل آدمهایی بودیم که در مسیر شهادت، یک عده آدم را به ما سپرده بودند که سوار هواپیما بکنیم و به مقصد برسانیم. همیشه هم خودمان از این هواپیما جا میماندیم و اجازه سوار شدن به آن را به ما نمیدادند. این حسرت بزرگ شهادت، همیشه در دل ایشان بود که حالا دیگر در دلشان وجود ندارد...🌷🌱
🎤راوی: فرزند شهید حاج حسین همدانی
#حاج_قاسم🌷
🌷لینک کانال مکتب سردار سلیمانی
👇👇👇👇👇
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
👈سرداری که پیشنهاد فرماندهی کل سپاه را قبول نکرد
شهید محمد بروجردی از بنیانگذاران اولیه سپاه پاسداران و یکی از دوازده نفری بود که سپاه را بنیانگذاری کردند.
امام خمینی گفته بود شورای فرماندهی سپاه کسی را برای فرماندهی کل سپاه پیشنهاد کند. سه نفر را به امام پیشنهاد دادند. به ترتیب؛ شهید بروجردی، شهید کلاهدوز و محسن رضایی. اولین گزینه شورای فرماندهی شهید بروجردی بود و به او اصرار میکنند که این مسئولیت را قبول کن اما آخرسر شهید بروجردی میگوید آن دو نفر دیگر خوبند. بروید از بین آنها کسی را انتخاب کنید من آمادگی ندارم.
سردارشهید #محمد_بروجردی🌷
می گفت :
عشق حسین (ع)
از هـمه عشق هـا برتر
و عاشقان او ، عاشق تر از دیگرانند..
🌷غواص شهید #رضا_داروئیان🌷
شهادت: شلمچه ۱۳۶۷/۲/۵
شهیدانه
بهـشگـفتیـم:
آرمـاننـروگـوشنمیکـرد
بـهشـوخـیگفتیممـیریشهـید میشـی
بـاخنـدهگـفـتایـنؤصلـههـابـهمـانمیچـسبـه...
شهید#آرمان_علی_وردی🌷
💌کلام شهـــــــــــــــــــید
پیام شهید هادی صدقیان🌷
نگذارید اصل #حجاب در جامعه اسلامی کم رنگ شود...
#غیرت_علوی
#عفت_فاطمی
✾࿐ᭂ༅•🕊🌷•༅ᭂ࿐✾
🔰زندگی به سبک شهید احمد شعبانی
زمانی که در دزفول بودیم با هم به نانوایی رفتیم. احمد با یک فردی که لباس بسیجی به تن داشت دست داد گفتم مگر او را میشناسی؟
گفت؛ بله، این خلبان بابایی است.
گفتم :مگر خلبان هم به صف نانوایی میآید؟!
گفت خواهر او مرد بسیار با اخلاصی است.
همیشه میگفت خدا را عبادت کنید,برای رضای خدا کار کنید, ظاهرنمایی نکنید و به بچهها قرآن را از سنین کم یاد بدهید تا با قرآن آشنا شوند. احمد در وصیتنامه اش نوشته بود: کاش من صد جان داشتم و برای خدا میدادم...
علاقه شدیدی به قرآن داشت و هر کسی میخواست هدیه بدهد, قرآن هدیه میداد.در مسجد بچهها را دور خود جمع میکرد و به آنها قرآن یاد می داد.
🎤راوی: خواهر شهید