سر و صورتمان پر بود از خاک و غبار؛
حتی روی مژههایمان خاک نشسته بود.
شرجی هوای تابستان و گرمای دشت مهران هم که جای خود داشت؛
بدنها زیر عرق بود و لباسها پر از شوره!
وقتی از عملیات برگشتیم عقبه، یک صف طولانی و پر پیچ و خم ایستاده بودند بروند حمام، تدارکات لشکر، ۴۰ _ ۳۰ تا حمام صحرایی زده بود. با بچهها رفتیم آخر صف.
پشت سر من هم یک جوان بسیجی آمد و ایستاد؛ با چفیه صورتش را پوشانده بود. تا نوبتمان شود، دو ساعتی طول کشید.
وقتی نوبتم رسید، طبق عادت به نفر پشت سری بفرما زدم. داشت چفیه را از صورتش باز میکرد. خشکم زد؛
حاج قاسم سلیمانی بود!
فرمانده لشکر دو ساعت ایستاده بود توی صف حمام،مثل بقیه نیروها!
#حاج_قاسم🌷
لینک کانال مکتب سردار سلیمانی
👇👇👇👇👇
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
┄┅══❁🕊🌷❁══┅┄
1.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی حرمت ماه محرم نگه نمی داری
استاد دانشمند🎤
سخنرانی بسیار شنیدنی
من هم قاسم میشوم🌱
🍂گریه میکرد و اصرار داشت که به جبهه برود.
پدرش گفت :«تو هنوز بچهای! جبهه هم جای بازی نیست که تو میخواهی بروی.»
حسن گفت :«مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم میشوم.»
#شهید_حسن_یزدانی🌷
شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم)4_5830389229254872491.mp3
زمان:
حجم:
11.4M
آخرین صوت ها از شهید صدرزاده قبل از شهادتش 🌷
وقتی خبر شهادت_محمد قطعی شد پیراهن مشکی برای پدر آوردیم که بپوشد اما قبول نکرد !
پدر گفت : ما برای مرده ها مشکی می پوشیم اما برای شهید نه !!!
پدر ادامه داد : یک موضوع دیگر هم این است که ما باید به دشمن ثابت کنیم ایستاده ایم و هیچ حرکتی نمی کنیم که آن ها خوشحال شوند . با این کار می خواستم تو دهنی محکمی به دشمنان بزنیم و به همشون بفهمونیم که ما از شهادت باکی نداریم . و در آخر پدر برای تشییع جنازه فرزندش پیراهن رنگی به تن کرد .
شهید_محمد_غفاری 🌷
شهید_نیروی_صابرین
🔰 ظرافتهای شهادت
اوایل سال با تعدادی از رفقا من جمله شهید سیدابراهیم (مصطفی صدرزاده) رفته بودیم برا شناسایی
قبل از عملیات (تو منطقه ی درعا)
حین برگشت، با توجه به فصل بهار و کشتزارهای گسترده ی تو منطقه، حاشیه ی راه بوته های بلندی که انتهای ساقه هاشون، خارهای توپی شکل (اندازه ی یه گردوی بزرگ) رشد کرده بود... و من رو وسوسه میکرد که با پوتین بزنم زیرشون...
بالاخره شروع کردم و اولیش رو با پوتینم هدف گرفتم و با دورخیزی، محکم زدم زیرش....که بعد از کنده شدن به هوا پرتاب شد....با خودم گفتم عجب کیفی داد...
بعدش شروع کردم...دومی و سومی....
تا اینکه سیدابراهیم صدام کرد...
ابووووعلی...
گفتم جانم...
با همون لحن شیرین و قشنگش گفت: قربونت بشم....
آخه اینا هم موجود زنده ان و همین کارت باعث میشه شهادتت عقب بیافته....
بعد از این حرفش کلی تو فکر رفتم و گفتم بابا این سید تا کجاهاشو میبینه....
و نفهمیدم کی رسیدیم به مقر...
و فهمیدم که تا سیب نرسه از درخت نمیافته....
🎙راوی: شهید ابوعلی(مرتضی عطایی)🌷
#شهیدمصطفی_صدرزاده🌷
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپی بسیار زیبا.حرف دل همه رو بصورت زیبا وعالی زده ....🌷
👌حتماببینید
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایستگاه حاج قاسم🏴
🎥خاطره فرزند شهید طیاری از بیقراری حاج قاسم برای شهادت
🔴حاج قاسم درحالیکه مقابل من روی زمین نشسته بود و از شدت گریه های بلند شانه هایش میلرزید بهم گفت: دلم برای شهدا تنگ شده، برای شهادت من دعا کن
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به شهدای عزیز
همخوانی دسته جمعی شهدا با مهدی رسولی با هوش مصنوعی...
یه عده پای حق که میرسه فراری و
یه عده پای حق که میرسه فدایی ان..
علیاکبر به خاطر ارادت و عشقی که به امامحسین(ع) داشت، نام فرزندمان را حسین گذاشت.
او اگر چه دختر دوست داشت اما خداوند را به خاطر وجود حسین شکر میکرد.
بچه را در آغوش گرفت و بوسید، از من پرسید: رزمنده است یا رزمندهپرور؟
گفتم: رزمنده!
علیاکبر میدانست که فرزندش بعضی از خصایص را از والدین به ارث میبرد و بعضی دیگر را از محیط کسب میکند.
برای همین روی لقمه حلال تأکید زیادی داشت.
شهید علی اکبر درویشی🌷