eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
939 دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
7.9هزار ویدیو
33 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه حسرت😔 زائران " #کربلا" بارِ سفر می بندند بارِ من خورد زمین و ، ز سفر جا ماندم باز هم متن پیامی که " حلالم بکنید " باز هم مثل همیشه به نظر جا ماندم چندروز_تا_اربعین
شهید : 🌹 🌱| مهدی برگشت و ما با هم برای اربعین آماده سفر به کربلا شدیم🚎 در اون سفر ، احساس می کردم این آخرین قدم هاییه که با مهدی بر می دارم، قدم به قدمش برام لذتبخش بود، دلشوره فرداها رو داشتم اما نمی خواستم به فکر کنم فقط می خواستم از بودن کنارش لذت ببرم، 😌✋ هر ساعتی⏲ که8 می گذشت و به پایان سفر نزدیک می شدیم دلهره هام بیشتر می شد، در🚪 و دیوار بهم هشدار می داد که مهدی این دنیایی🌎 نیست و این خاک داشت مهدی رو از من می گرفت، 😢 مدام مهدی از شهادتش می گفت و به من توصیه می کرد که بعد از او چه کنم و تمام وجود من می سوخت😭 |🌱° یادش با 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔹کلام شهید فحش اگر بدهند آزادی بیان است، جواب اگر بدهی بی‌فرهنگی! مسخره‌ات اگر بکنند انتقاد است، جواب اگر بدهی بی‌جنبه‌ای! ... #حزب_اللهی_بودن را با همه تراژدی‌هایش دوست دارم. #شهید_سید_مرتضی_آوینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در روز شهادت #حضرت_رقیه(س) یادی هم کنیم از مدافعان حریم عشقـ❤️ آنان که در مسیر آسمان قدم گذاشتند و عاقبت به خیر شدند👌 🍂هر که حافظ حریم اهل #حَرَمت است 🍂عاقبت #زهیر می‌شود 🍃 #روزتون_شهدایی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 در مکتب شهادت در محضر شهدا 💠 بزرگوار شهید امین کریمی: گفتم خدایا فقط شوهرم بیایه خوابم جواب سؤال‌هایم را بدهد با من حرف بزند تا کمی آرام شوم. اینکه دیگر توقع زیادی نیست...» همان شب خواب دیدم👇 🌷گویا خانه ما بخشی از یک مسجد است. با خانمی که نمی‌شناختم همراه بودم و به او گفتم «به من می‌گویند شوهرت شهید شده. خدا کند امین زنده باشد و تمام بنرها و تابلوهای شهادت او جمع شده باشد.» جلوی در که رسیدم دیدم هیچ بنر و پلاکاردی نیست! گفتم «پس شوهرم شهید نشده!» به سمت مسجد که احساس می‌کردم خانه ما است رفتم. در را که باز کردم دیدم شوهرم نشسته! دویدم و با رسیدن به امین، بوسیدمش! گفتم «وای امین، اگر بدانی این چند وقت چه خواب‌های بدی دیده‌ام!» امین آنکارد کرده و خیلی نورانی با لباس سبز، از جایش بلند شد، پیشانی مرا بوسید و گفت «زهرا جان! من شهید شدم...» در خواب همه چیز برایم مرور شد و یادم آمد که شهید شده. گفت «من باید زود برگردم و نمی‌توانم زیاد حرف بزنم.» گفتم «باشه حرف نزن. من از حضرت زینب (سلام الله علیها)‌ و از خدا خواسته‌ام که بیایی و جواب سؤالات مرا بدهی. پس زیاد حرف نزن دلم می‌خواهد بیشتر پیش من بمانی.» گفت «یک خودکار بده تا بنویسم.» 🌷گفتم «تو به من نگفته بودی می‌روی شهید می‌شوی، گفتی می‌روی تا دِینَت را ادا کنی. به من قول داده بودی مراقب خودت باشی.» خندید و گفت «من در آن دنیا مذهبی زندگی کرده بودم. اسم‌ام جزء لیست شهدا بود... » می‌خواستم سریع همه سؤالاتم را بپرسم، گفتم «در قبال این مصیبتی که روی قلب من گذاشتی و می‌دانی که دردی بزرگ‌تر از این برای من نبود، چطور دلت آمد مرا تنها بگذاری؟» (همیشه وقتی خبر شهادت همسر کسی را می‌شنیدم به شوهرم می‌گفتم ان‌شاءالله هیچ‌وقت هیچ‌کس چنین مصیبتی نبیند. حاضر بودم بمیرم اما خدای نکرده هیچ وقت چنین داغی را نبینم.) 🌷امین یک برگه از جیب‌اش در آورد که دور تا دور آن شبیه آیات قرآن، اسم خداوند و ... نوشته شده بود. خودکار را از من گرفت. نوشت "همسر مهربانم،" دقیقاً عین این دو کلمه به همراه ویرگول بعد آن را روی کاغذ نوشت. بعد گفت «آره می‌دانم خیلی سخت است. ما در این دنیا آبرو داریم. خودم در این دنیا شفاعتت می‌کنم.» انگار در لیستی که قرار بود شفاعت کند اسم مرا هم نوشت... گفتم «در این دنیا چی؟» گفت «من نباید زیاد حرف بزنم...» با این‌ حال انگار خودش هم طاقت نداشت حرف نزند. احساس می‌کردم بیشتر دلش می‌خواهد حرف بزند تا بنویسد. گفت «در این دنیا هم خودم مراقبت هستم. حواسم به تو هست.» یک دفعه از خواب پریدم! اذان صبح بود. یادش با صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
راه شهید ، عمل شهید آب انبار روستا شون 40 تا پله داشت اسماعیل هر روز عصر می رفت اونجا و ظرف های آدم های مسن و پیر را می گرفت 40تا پله را میرفت آب میکرد و براشون میبرد تا خانه #سردارشهید_اسماعیل_صادقی
چقدر با شعف و تاب و تب شهید شدند براے دخـــــتر شاه عرب شهید شدند من الغریب بہ آنها رسید نامہ عشـــــق مدافـعان حرم منتخب شهــ🌷ــیـد شدند #شهید_مـدافع_حـرم 🕊 #شهیـد_احـسان_فتحی
🌷باشهدا🌷 شوخی شوخی جدی شد😅 چندماه قبل شهادتش به شوخی تو تابوت شهدا خوابید،خدا هم جدی جدی شهیدش کرد و تو تابوت شهدا خوابوندش.... 🌷شهیدمسلم خیزاب🌷
✨ #سیره_شهدا 🌷 ابراهیم در همه حال به دیگران کمک میکرد روزی در حالیکه خیلی ناراحت بود گفت: میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشد... #شهید_ابراهیم_هادی •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• کجایند مردان خوب خدا •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
کل ایران لشگر این رهبر آزاده است🌸 یک اشاره کافی است،این مملکت آماده است✊ کربلا، یا روی نی، در خواب بینی ای عدو👊 کشور ما پای رهبر، تا ابد ایستاده است✌️ لبیک یا سید علی✋
🔹این روزها ، روزهای فراق است... فراق ... !!! با نوشتنش قلمم بغض میکند و میشوم .. 💔و دلتتنگ که شوی بی اختیار را هم از کف میدهی... 🔺فارغ از هر زمان و مکانی... فقط یک تلنگر کوچک کافیست که چشمانت بی وقفه ببارد... 🔻این کلمات بهانه ایست برای وصف حال دل خسته ... چندیست دلتنگم و بی قرار ... دلتنگ_شهدا ... بی_قرار_شهادت ▫️مدافع حرم بی بی زینب (س) شهید حاج عباس عبداللهی