👆👆👆👆👆
سلام دوستان عزیز
🌺 ضمن تبریک فرا رسیدن عید #نیمه_شعبان و میلاد #امام_زمان عج
ان شاءالله اعمال شب و روز نیمه شعبان و صدقه جهت دفع بلاها و سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج فراموش نشود......
تصاویر سردار سلیمانی عزیز را
بنا به درخواست اعضای محترم کانال فرستادم
عفو بفرمایید
اللهم عجل لولیک الفرج🦋
التماس دعای شهادت🌷
♥️•﷽•♥️
خاطرات سردار سلیمانی📝
خاص بود. میگفت: "وقتی به دیدار مادر شهیدان «هندوزاده» میروم، تمام خستگیهایم را فراموش میکنم.
یاد سردار دلها خادم الشهدا صلوات
🎤 راوی: سردار حسنی
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
♥️•﷽•♥️
خاطرات سردار سلیمانی📝
وقتی به دیدار مادر شهید "علی شفیعی" (فرمانده محور لشکر ثارالله در دوران دفاع مقدس) می رفت می گفت تمام خستگی هایم در می رود این مادر، دیگر هیچکس را ندارد. به همین دلیل، سردار سلیمانی هر وقت به کرمان میآمد، همیشه به ایشان سر میزد. گاهی حتی از سوریه به او زنگ میزد و صحبت میکرد. مادر شهید شفیعی میگفت: "حاج قاسم نیمهشب از سوریه زنگ میزند و با هم صحبت میکنیم. بعد میگفت: حالا دیگر خستگیام رفع شد و به آرامش رسیدم. مادر! دیگر برو بخواب.»
یاد سردار دلها خادم الشهدا صلوات
🎤 راوی: سردار حسنی
با حاج قاسم از شهدا غافل نمی شویم
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
♥️بِسْمِ اللّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ ♥️
در مکتب سردار سلیمانی
در محضر یاران شهیدش
دفترچه خاطرات📝
دیدار آخر ما در معراج الشهدا بود،آنجا خیلی غافلگیر شدیم و در وداع آخر مادرشان گفت که تو خیلی مهمان نواز بودی و قسمش داد که به حرمت مهمانها یک بار دیگر چشمانت را باز کن که من چشمانت را ببینم و در آنجا در تابوت چشمانش را باز کرد.
#سردار_شهید_حسین_رضایی
یاد عزیزش با صلوات
با شهدا جاودان خواهیم شد
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
mahdi bia(3)_300418092950.mp3
4.5M
♥️•﷽•♥️
❤️ مهدی بیا مهدی بیا ❤️
🌺 #نیمه_شعبان #امام_زمان عج
🌺 #طلب_منجی_موعود
♥️اللهم عجل لولیک الفرج🦋
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
مکتب امام زمان عج
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
♥️•﷽•♥️
☀️حدیث روز☀️
در مکتب ولایت
در محضر مولی امیر المومنین
راه مولا ،کلام مولا
🌻حضرت علی(ع) :
🌿 كَیفَ یُغتَرُّ بِسلامَةِ جِسمٍ مُعَرَّضٌ لِلآفاتِ؟!
🍃 بدنی كه همیشه در معرض حوادث و آفات باشد چگونه میتوان به سلامتی همیشگی آن مغرور و مطمئن گردید؟!
👈بدن انسان هیچ وقت از عوارض درد و بیماری در امان نیست و لذا فرمودند همیشه از خدا عافیت دنیا و آخرت را طلب نمایید.
📚 غرر الحکم ، ص 199
🕊 هدیه به مولی امیر المومنین صلوات
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
♥️•﷽•♥️
خاطرات سردار سلیمانی📝
عشق حاج قاسم به فرزندان شهدا را که اصلاً نمیشود توصیف کرد. نمیدانید چقدر فرزندان شهدا برایش مهم بودند و دوستشان داشت.
👈 یک بار وقتی حاج قاسم از جلسه بیرون آمد و متوجه شد یک فرزند شهید آمده و منتظر ملاقات با اوست، به نیرویش گفت: "فرزند شهید آمده با من کار دارد و منتظر مانده. چرا به من نگفتی؟ خیلی ناراحت شده بود
یاد عزیز سردار دلها، عاشق شهدا،
خادم الشهدا شاد با ذکر صلوات
🎤 راوی: سردار حسنی
با حاج قاسم عاشق شهدا می شویم
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
مکتب عشق به شهدا
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
♥️•﷽•♥️
خاطرات به یاد ماندنی
سردار سلیمانی📝
این ارتباط عاطفی، میان فرزندان شهدا و حاج قاسم، متقابل بود.یک بار سردار سلیمانی به دیدار فرزند شهیدی به نام خانم «سعیده نصرتیپور» رفتهبود.
👈بعد از آن دیدار، این دختر شهید یک نامه تشکر برای حاج قاسم نوشته و برای ایشان ارسال کردهبود. او در نامه نوشتهبود: "زبان قاصر است و نمیدانم چگونه آن روز بهیادماندنی و بهترین روز خدا را توصیف کنم. تنها روزی بود که در کل دوران زندگی ۳۵ سالهام حضور پدر شهیدم را در کنارم احساس کردم و واقعاً به خود بالیدم که به لطف خدا و توفیق فرزند شهید شدنم، لیاقت حضورتان را داشتم. سجده شکر بهجا آورده و میآورم. "
یاد سردار دلها خادم الشهدا صلوات
🎤 راوی: سردار حسنی
با حاج قاسم شهدایی می شویم
تصویر نامه دختر شهید👆
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
♥️•﷽•♥️
👈پاسخ حاج قاسم به نامه
دختر شهید نصرتی پور📩
سردار سلیمانی هم در پاسخ این نامه، برای دختر شهید نصرتیپور نوشتهبود: "نامه پر از محبتت، خستگی را از عموی جامانده به انتظار نشستهات زدود. دخترم! آنچه پیوسته مرا سرزنده در خط دوستانم نگهداشته است، همین ارتباط معنوی با شماست. وصیت میکنم این نوشته تو را در کفنم بگذارند و یقین دارم که ناجی من در آن تنگنای تاریک خواهد بود. "
در سحرگاه روز ۱۸ دیماه، همراه با عبای نماز شبهای مقام معظم رهبری، تربت سیدالشهداء (ع) و چند مورد دیگر، این نامه دختر شهید هم در کنار پیکر حاج قاسم دفن شد.
یاد سردار دلها خادم الشهدا صلوات
🎤 راوی : سردار حسنی
با حاج قاسم از شهدا جدا نمی شویم
تصویر نامه سردار سلیمانی👆
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
🌷🌷🌷♥️🌷🌷🌷
👇👇👇👇👇👇
شرح کامل دیدار دختر
شهید نصرتی پور با سردار سلیمانی
را بخوانید بخاطر طولانی بودن مطلب
عذر خواهی میکنم👇👇👇
چهارشنبه شب روز ۲۳ دی ماه سال ۹۵ بود . محمد پسر شهید والا مقام مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها حشمت الله سهرابی ، که دوست صمیمی علی آقای ما بود ، در منزل ما مشغول بازی بودند . با همان صدا و لحن کودکانه اش آمد داخل آشپزخانه و به من گفت : خاله فردا حاج قاسم میاد منزل ما . در دلم شوقی برپا شد . با خود گفتم چه سعادتی از این بالاتر و به حال خانواده شهید سهرابی غبطه خوردم .
آن شب گذشت . ۸ صبح پسر بزرگم آقا محمدحسین با حالتی دلواپس از خواب بیدار شد و گفت : مامان ساعت چند است ؟ گفتم ۸ صبح . قرار بود حاج قاسم ساعت ۹ صبح برای دیدار خانواده شهید به منزل آنها برود .
محمد حسین خوشحال که به موقع از خواب بیدار شده به من گفت : خیلی دوست دارم برم جلوی بلوک و وقتی حاج قاسم از آنجا رد میشود ایشان را زیارت کنم . من هم موافقت کردم و محمد حسین آماده شد و رفت .
بالاخره حاج قاسم با تاخیر ۲ ساعته رسیدند و محمد حسین در سرمای زمستان صبر کرد تا بتواند سردار دلها را زیارت کند
ایشان سلام و احوالپرسی کرده بودند و به منزل شهید تشریف بردند .ولی باز هم پسر من دلش نیامده بود به خانه برگردد و در آنجا صبر کرده بود تا موقع برگشت هم یکبار دیگر ایشان را زیارت کند.
وقتی حاج قاسم برگشته بودند ، محمد حسین از ایشان سوال کرده بودند که شما فقط به منزل شهدای مدافع حرم تشریف میبرید ؟ سردار هم در جوابش گفته بودند که نه من به همه خانواده شهدا سر میزنم . محمد حسین هم گفته بود مادر من هم دختر شهید هست و سردار مهربان ما در جواب گفته بودند حتما به مادر شما هم سر میزنم .
گویا وقتی داخل ماشین رفته بودند، شهید حسین پور جعفری که همراه ایشان بودند و از رفقای صمیمی همسر بنده و در آخر هم همراه با سردار بهشتی شدند ، خطاب به سردار گفته بودند ، ایشان پسر آقای ... از نیروهای ستاد فرماندهی هستند.
سردار سوال کرده بودند مگر همسر آقای ... فرزند شهید بودند و شهید پورجعفری گفته بودند بله . سردار هم فرمودند که پس هماهنگ کنید تا قبل از رفتن به منزل دختر شهید برویم .
آقای پورجعفری با همسرم که در ماموریت بودند تلفنی هماهنگ کردند. وقتی همسرم پشت تلفن به من خبر دادند ، نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم . دچار استرس شده بودم . سریع بچه ها را آماده کردم و گفتم اگر زنگ خانه را زدند خودم در را باز میکنم .
حدود یک ربع بعد بود که زنگ خانه به صدا درآمد . حال عجیبی داشتم پر از استرس و خوشحالی همراه بغض که از من جدا نمیشد . شاید باورتان نشود احساس میکردم میخواهم در را برای پدرم که ۳۳ سال پیش به درجه رفیع شهادت نائل شده بود ، باز کنم .
در را باز کردم و سردار عزیز را دیدم که در چهره نورانی اش پر از مهربانی و محبت بود . سلام کردم . از من پرسیدند اینجا منزل دختر شهید است ؟ و بنده در جوابشان گفتم بله بفرمایید داخل .
بسیار ساده و صمیمی بودند . روبروی مبلی که ایشان نشسته بودند قاب عکس پدرم بود .
از من پرسیدند چند سالت بود که پدرت شهید شد ؟ در چه عملیاتی ؟ و چند سوال دیگر ..
مدتی که در منزل ما بودند فقط من را دخترم خطاب میکردند
بعد از ۳۳ سال اولین باری بود که حس میکردم با پدرم گفتگو میکنم . بچه هابم را مثل یک پدربزرگ مهربان در آغوش گرفته بودند و میبوسیدند . حال و هوای دل من و بچه هایم دیگر زمینی نبود . پسر بزرگم مدام اشکهایش را پاک میکرد . خود سردار پیشنهاد دادند که از ایشان و بچه ها عکس یادگاری بگیرم . به محمد حسین گفتند که یک برگه کاغذ بیاور تا برای پدرت مطلبی را بنویسم . و در آن متن به جای پدرم سفارشم را به همسرم کردند که هوای دخترم را داشته باش.
محمد حسین به ایشان گفت دوست داشتم بزرگ میبودم و مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها میشدم . آرزویم این است در رکاب شما باشم و سردار دلها در جواب محمد حسین فرمودند : شما باید خود را برای جنگ با صهیونیست آماده کنید و ان شاءالله در رکاب آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید
حاج قاسم به من گفتند : من بک خواسته از شما دارم . برای من دعا کنید که من محتاج دعای شما هستم . اگر فرزندان شهدا برای من دعا کنند حتما من به آرزویم که شهادت است میرسم . من در جوابشان گفتم : دعا میکنم همیشه پیروز و سربلند باشید و سایه شما بر سر نظام اسلامی ما باشد . دلم نمی آید برای شهادت شما دعا کنم . هنوز خیلی زود است . ولی ایشان دوباره از من خواستند برای شهادتشان دعا کنم . من هم گفتم شما هم هر وقت به حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما میروید از دخترتان یادتان نرود .
در آخر هم محبت کردند و هدایایی را به فرزندانم و بنده دادند و خداحافظی کردند و رفتند . ما هم تا جلوی بلوک ایشان را همراهی کردیم . وقتی سوار ماشین شدند دوباره گفتند دخترم یادت نرود برای من خیلی دعا کن . بنده هم گفتم چشم و رفتند و دل ما را هم با خود بردند .
حال من و بچه هایم دگرگون بود 👇
حال من و بچه هایم دگرگون بود . محمد حسین فقط سجده شکر بجا می آورد و اشک میریخت . روز به یادماندنی بود که بزرگترین و بهترین هدیه به من به خاطر فرزند شهید بودنم برایم به یادگار ماند .
بعد از اینکه بنده حاج قاسم را دیدم به این فکر کردم که یک نفر با این همه مشغله کاری در ایران و خارج از کشور چطور برای همه وقت میگذارد و دل خانواده شهدا را بدست می آورد .