🔳 #ســـر_قبـــرم_بـودم_مـامـان
✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر #غـرق_افڪار خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد
🍂رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... #ڪجایی_مادر؟! یهـو برگشت و بهـم نگاه ڪرد
🍂گفتم: حسین جان! ڪجایی مادر؟!#خنـدیـد و گفت: #سر_قبرم_بودم_مامان
🍂از #تعجب خنده ام گرفت. بهش گفتم: قبرت؟! ... #قبرت_ڪجاست مادر جون؟!
🍂گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴
چیزی نگفتم و گذشت ...
... وقتی #شهید شد و #دفنش ڪردیم به #حــرفش رسیــدم با ڪمال #تعجــب دیــدم 👌دقیقــا #همــون_جـایـی دفن شده که اون روز بهم گفته بود
🍂پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سـر قبـرش بـوده...
ڪبـوتـرانـه پـریـدیـد🕊
#دانش_آموز_شهید_حسین_فهمیده
#شهادت: ۵۹/۸/۸
یادش با صلوات
#راوی ؛ مادر شهید
#مکتب_سردار_سلیمانی
#یاران_سردار
#سردارشهیدمحمودرضابیضایی
یکسال بعد از شهادت محمودرضا بهم پیام داد و نوشته بوداز همرزمای محمود بود :
می گفت :
«البارحه ائتالی محمود فی النام»
دیشب محمود اومد به خوابم...
.
«و رئیته یقره القرآن»
و دیدمش که داشت قرآن میخوند...
.
بغلش کردم، بغلم کرد...
بوسیدمش، من رو بوسید...
.
به من گفت: چون من رو نمیبینی از من دوری نکن...
#من_کنارتم...
یادت میاد هنگام نبرد یادم کردی؟!
به چشم بهم زدنی اومدم پیشت و نجاتت دادم!!
.
«وقال لی اتذكر عندما مرضت فی البیت؟؟
انا كنت حاضر عندك، واقره الدعاءلك...»
و گفت:
یادت میاد تو خونه مریض بودی؟
من پیشت بودم و برا شفات دعا میکردم...
.
«قلت لهواین انته الان؟»
بهش گفتم: الان کجایی؟!
.
«قال لی:
انامع اصحاب الحسین...»
#همراه_اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام.
گفتم: من به نیتت گوسفند قربونی کردم و دادم به فقرا!
#خندید و گفت: آره... بهم رسید...
.
گفتم چرا میخندی؟
.
«قال لانی: لاحتاج الثواب قسمت الثواب لكم...»
به من گفت:
من به ثواب احتیاج ندارم، ثواب را برای شما قسمت کردم...
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani