فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
شهید مظلوم دکتر بهشتی🌷
همین امروز که وارد شهر یزد مرکز استان شما شدم به آقای سرهنگ صادق الوضع رئیس شهربانی گفتم: «اگر قرار است من اینجا و آنجا بروم، ماشینهای شما هم میخواهند محبت کنند با ما باشند، خیلی خب، با ما باشند؛ اما دیگر بوق بزنند، آژیر بکشند، پسرو پیشرو ... اینها اصلا با خصلت ما سازگار نیست. ما هم مثل بقیه سر هر سهراهی چهارراهی روی نوبت میرویم».
🔺و بالاخره توی راه، مثل اینکه پیام من را به این برادرهایمان ابلاغ نکرده بودند؛ دیدیم نخیر! با پسرو پیشرو، دیگر بلندگویشان کار میکند. نگه داشتیم گفتیم آقا ما با شما یک چنین قراری گذاشتیم، خواهش میکنم این مردمی زندگی کردن را به هیچ قیمتی از ما نگیرید (که با هیچ قیمتی هم از دست نمیدهیم)؛ برای اینکه پیوند میان #روحانیت و #مردم باید همچنان آن پیوندِ سادهیِ صادقِ #برادرانه بماند.
فطرت ، قلب و روح مردم از #طاغوت و طاغوتی بیزار است. من هم اگر رفتار طاغوتی داشته باشم، مردم از من بیزار میشوند...
یاد عزیزش با صلوات
#سخن_عشق 💌
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
#روحانیت در کــلام ریاست قوه قضائیه #شهید_بهشتی :🎤
آنچه در اسـلام برای ما اصالت دارد، روحانیـت نیست، [بلکه] عالمِ عامل، متعهد و مسئول است. این عالم اگر بخواهد #ریاست بپذیرد، مثل یک بار سنـگین شاق میپذیرد، نه مثل یک معشوقی که سالها به آن عشــق میورزیده و حالا به وصالش رسیده است.
#مسئول_شناسی
#شهید_شناسی
#بهشتی_را_بشناسیم
#حکمت_بهشتی
📚 #گزیده دیــدگاه های #شهید_بهشتی، ص۱۹۰
کجایند مردان خوب خدا
کجایند مسئولین بی ادعا
دریغ از فراموشی راه شهدا
♥️ اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست
@maktabesardarsoleimani
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
🎤 #روحانیت در کلام #شهید_بهشتی
🔹🔹 وای به روزی که علمـای یک امت درصدد برآیند بر اساس پسند مردم حرف بزنند؛ خواه این مردم، مرتجع کهنه پرســت باشند، خواه مردم نوپرداز و نوپرست. وظیفه عالم، گفتن «حق» است؛ خواه حق با کهنه جور درآید و خواه با نو. حق از آن کهنههایی است که هرچه کهنه تر میشود، قیمـتش بیشتر است 🔹🔹
#بهشتی_را_بشناسیم
#حکمت_بهشتی
#انتخابات
📚 #گزیده دیدگاه های شهید بهشتی | ص ۱۹۱
♥️ اینجا مکتب عاشقان سردار سلیمانی ست 🇮🇷
@maktabesardarsoleimani
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
🔰آن روز مصطفی خیلی #عجله داشت. با هم وارد اردوگاه شدیم. نگهبان جلوی در، جلوی ماشین را گرفت و چون ما را نمیشناخت، اجازه ورود نمیداد.
🔺مصطفی عصبانی شد و برخورد تندی کرد و وارد شد. وقتی حرکت کرد، نگاهی به مصطفی کردم و گفتم: «برای چی تند برخورد کردی؟ نگهبان تازه به جبهه اومده شما رو هم نمیشناخت».
🔺مصطفی ماشین را متوقف کرده و به عقب نگاه کرد. بعد هم از ماشین پیاده شد و به سراغ جوان #نگهبان رفت صورتش را بوسید و معذرتخواهی کرد. جوان هم که فهمیده بود ایشان از فرماندهان است، خندید و گفت طوری نیست.
🔺مصطفی ادامه داد: «میدانید چه کسی به من فهماند که اشتباه کردم. این حاجآقا که تو ماشین نشسته به من گفت که اشتباه کردم».
🔺جوان نگاهی به من کرد و سلام کرد. مصطفی ادامه داد: «اگر ما از #روحانیت جدا نشویم، همه اشکالات کار خودمان را میفهمیم. #روحانیت_متعهد حلّال مشکلات است».
🔺این رفتار آقا مصطفی بسیار درسآموز بود. او هم پا روی نفس خود گذاشت و عذرخواهی کرد و هم حق مرا رعایت کرد.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
📚کتاب_مصطفی