#شهیدآنه🕊
#سیدیحیی_سیدی🌷
یک روز ماشین سپاه دستش بود وقتی من آمدم و گفتم: میخواهم بروم سر مزار برادرم، مرا با خودت میبری؟
گفت: عیال جان! ناراحت نشوی اما نمیتوانم شما را برسانم. من هم با بچه سختم بود.
گفتم: چرا؟ سر راهت است مگر چه میشود؟
میگفت: عیال جان! اگر قرار باشد شما را برسانم باید آن دنیا جواب بیت المال را بدهم، نمیتوانم.
بعد من میگفتم: دوستانت وقتی ماشین دستشان است، زن و بچهشان را میرسانند. به من گفت: آنها میتوانند جواب بدهند اما من نمیتوانم جواب بدهم.
🎤راوی: همسر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷