#درمحضرشهدا
#شهیددکترچمران🌷
💥 اوج عصبانیت شهید چمران
دکتر بعد از این که تیر خورد و عملش کردند دیگر نمیتوانست خط برود.
سربازی به نام "عسگری" او را با ماشین ستاد میآورد.
عسگری همیشه در آن جادههای پر از چاله با سرعت ۱۷۰ میرفت.
بالاخره همین سرعت زیاد کار دستش داد و یکبار تصادف کرد. و ماشین را درب و داغان کرد. و به همین دلیل سه روز فراری بود.
بچهها که بخاطر تذکرهای پی در پی به او برای سرعت زیادش عصبانی بودند بالاخره او را پیدا کردند و کشان کشان پیش دکتر آوردند.حسابی ترسیده بود.
دکتر تا او را دید گفت:
خودت طوری نشدی عزیز؟
او که انتظار هر عکس العملی جز احوالپرسی را داشت جواب داد:
نه؛ طوریم نشده.
دکتر به او گفت: پس ببر ماشینو تعمیر کنند، دیگه هم تند نرو لطفاً.
💥این اوج عصبانیت و خشم او بود!
در اهواز با مرگ روبرو بودم و آنجا برای من صد سال بود. خیلی وقتها دو روز یا چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمیکردم و بعد برایم یک کاعذ کوچک میآمد که "اَترُکُکِ لله "(در پناه خداست که ترکت میکنم).
در لبنان هم این کار را میکرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یک بار در سردشت بودم، فارسی بلد نبودم، وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ میآید برای من "اَترُکُکِ لله" و میرفت و فقط من منتظر گوش کردن این که بگویندمصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش میشد برای تلقی این خبر و خودم را آماده میکردم برای تمام شدن همه چیز.
📚: نیمه پنهان ماه
#سالروز_شهادت🌷🕊
#شهیددکترچمران🌷
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَة أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُالسَّلاَمُ
اگر پرستش جز ذاتِ خدا مجاز بود
مسلّما "علی" را میپرستیدم
علی خدا نیست ولی وجودِ علی را
چیزی جز خدا پُر نکرده است.
#شهیددکترچمران🌷