#شهیدآنه🕊
#شهیدمحمدجهان_آرا🌷
محمد یک جلد قرآن را پس از ازدواج خرید و در صفحه ی اول آن جملاتی نوشت که هنوز دارمش: امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر. چون همه چیز فناپذیر است جز این کتاب....
جهیزیه ی من پنج شش چمدان پر از کتاب، جزوه و نوارهایی بود که داشتم. چون دلم نمی خواست چیزی را از قبل وارد زندگی مان کنم من جهیزیه ای نبردم. از خانواده ام خواستم جهیزیه نداشته باشم.
ما هر دو زندگی را از صفر شروع کردیم. در خرمشهر امکاناتی تهیه کردیم. محمد هم از زندگی گذشته اش چیزی نیاورد و با حقوق خودمان زندگی ساده ای را بنا کردیم. حتی موقع ازدواج خواهش کرده بودیم هدایایی نیاورند تا ما زندگی را با پول حقوقمان که حاصل دسترنج ما بود شروع کنیم تا خدای نکرده شبهه ای در آن نباشد. نه من چیزی را به عنوان جهیزیه بردم و نه محمد چیزی را از خانه پدرش آورد.
🎤راوی: همسر شهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷🌷