موتورسواری اش ماجرایی بود برای خودش. بعضی وقتها موتور سید محمد را امانت میگرفت. طوری با سرعت می راند که سید از خیر موتورش گذشته بود. میگفت مراقب باش
فقط برای خودت اتفاقی نیافتد
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
مثلا رفته بود خواستگاری💐💐💐
همون اول به دختر خانوم گفته بود
شاید من برم شهید بشم
اونام آب پاکی ریخته بودن رو دستش
که دخترمون مگه رو دستمون مونده
#شهید_سجاد_زبرجدی 🌷
وقتی برای کار میرفتیم میدیدم آقاسجاد وضو نمیگیره یه روز ازش پرسیدم ندیدم وضو بگیری، گفت نیت کردم چهل روز دائم الوضو باشم....
#شهید_سجاد_زبرجدی 🌷
مثل شهدا بشیم👆
سریال مختارنامه رو خیلی دوست داشت تا جایی که رفته بود از سروش قسمت هایی شو خریده بود. هر وقت به ش می گفتم سجاد💚 خسته نمیشی این قدر مختار میبینی، می گفت هربار برام تازگی داره...
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
خیلی دوست داشت پاسدار بشه از همون بچگی وقتی با علی درباره اینکه بزرگ شدی میخوای چکاره بشی که حرف میزدن، میگفت من دوست دارم پلیس بشم ازین پلیسا که لباس مشکی میپوشن
مدافع حرم
#شهید_سجاد_زبرجدی 🌷
یه پنجشنبه زنگ زد گفت آماده باشید ساعت ۳ بریم مزار شهدا
آماده شدیم دم مسجد منتظر بودیم با ماشین اومد با سجاد میشدیم ۵ نفر
نشستیم تو ماشین، طبق معمول آهنگ حامد زمانی گذاشته بود
(من به شخصه تا حالا از سجاد حرف بد یا فحش نشنیده بودم اگر هم میزد ما ندیده بودیم)
بعد من به ترکی یه فحش دادم با یکی از بچه ها خندیدیم سجاد هم ترکی بلد نبود .
بعد سجاد گفت چی گفتی یکی از بچه ها گفت فحش داد
همون وسط جاده بهشت زهرا زد بغل گفت پیاده شو
با کلی خواهش و عذر خواهی قبول کرد پیاده م نکنه
مدافع حرم
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
رفیق اراذل داشت. سر مراسم تشییعش دیدم همون رفقای اراذل بیشتر از بقیه گریه میکردن. با این رفقا مسجد می اومد، تو خیابون راه میرفت، ترک موتورش مینشستن... باکی نداشت کسی ببینه. میگفت اینا عوض میشن، میان تو مسیر. آخرشم همین شد. بودن از اون رفقا کسایی که عوض شدن و افتادن رو صراط مستقیم
#شهید_سجاد_زبرجدی 🌷
خیلی به فکر امام زمان بود. تو امضاهاش همیشه حروف ابجد (مهدی) یعنی ۵۹ رو مینوشت. همین باعث میشد سوال بشه برای دیگران و دلیلش رو بپرسن و به امام زمان توجه پیدا کنن
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
مکتب سردار سلیمانی
یاران حاج قاسم
تا قبل ازدواجم دوتایی یه اتاق داشتیم با سجاد. بعد از ازدواج من، اتاق شد برای سجاد. یه برنامه ای درست کرده بود زده بود روی میز. که از این به بعد سعی کنم خودمو بیشتر کنترل کنم و کمتر عصبانی بشم. اگه عصبانی شدم فردا و پس فرداش روزه بگیرم یا به فلانی کمک کنم. به ش گفتم
_سجاد!،این چیه؟
گفت دارم روی خودم کار میکنم....
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
از پیشی گیرندگان در کارهای خیر باشید
امام باقر علیه السلام
مکتب سردار سلیمانی
یاران حاج قاسم
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
چه قدر می خواست یک نفر پای دردهای مانده در دلش بنشیند. با همه توداری اش، با حاج مهدی درد دل کرد و تلخی حالش را به او بخشید. حاج مهدی با حوصله به حرف هایش گوش می کرد. با متانت نصیحتش می کرد. بی منت شد سنگ صبورش. بعد از آن، هوایش را بیش تر داشت. دل سجاد به حاج مهدی بدجور گرم شده بود. حاج مهدی با این که سن و سال زیادی نداشت، از بزرگان پایگاه بود. سابقه اش برمی گشت به وقت هایی که آن جا کمیته بود و پایگاه کمیل هنوز راه نیافتاده بود. حاج مهدی گروه خیریه داشت. چند نفری به خانواده های بی بضاعت تو خانی آباد رسیدگی می کردند. خودش هم واسطه رساندن کمک ها به خانواده های کم درآمد بود
سجاد هم همیشه دنبال همین کارهای خیر و کمک به دیگران بود
📝برشی از کتاب #شهید_سجاد_زبرجدی
این پسرچشم پاک بود. یکبارندیدم چشم بندازه توصورت ناموس مردم نگاه کنه. خیلی مراقب بود. مراقب نفس خودش. من چندین بارامتحانش کردم. خیلی مراقب بود. اگردرکنارش بودی چندنفر حرف نامربوط می زدن، سریع تذکر میداد. همینه که بعدازشهیدشدنش مزارش شلوغترین مزاردرقطعه شهداست خیلی سخت بتوانی چشم وگوش خودرادربرابرنامحرم دراین سن جوانی کنترل کنی..
#شهید_سجاد_زبرجدی 🌷
1.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادرم و خواهران من اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم
نباید آقا را فراموش کنیم زیرا آقا هیچوقت ما را فراموش نمیکند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج