✅ #تشبیه_زیبای_استاد_قرائتی...
✍ بعضی کارها مثل لیمو هستند اولش شیرینه اما بعد از گذشت مدت کوتاهی تلخ می شه درست مثل گناه که اولش باعث لذت و شادی میشه اما تا آخر عمرت باید جواب همون گناهت رو بدی...
*﷽*
در مکتب نبوت
در محضر آقا رسول الله
راه پیامبر ، کلام پیامبر
🌻پيامبر اکرم(ص) وسلم فرمودند :
🌿لاتَغفُل عَن قِراءَةِ القُرآنِ، فَإنَّ القُرآنَ يُحيِي القَلبَ و يَنهى عَنِ الفحشاءِ و المُنكَرِ و البَغيِ
🌱از خواندن قرآن غافل مشو ؛ زيرا قرآن دل را زنده مى كند و از فحشا و زشت كارى و ستم باز مى دارد.
📚 : میزان الحکمه، ح 16503
#لبیک_یا_رسول_الله
#من_محمد_را_دوست_دارم
هدیه به آقا رسول الله (ص ) صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹
مرام پیامبر_5886749095783040861.mp3
3.76M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
♨️مرام پیامبر صلی الله علیه وآله
👌سخنرانی بسیار شنیدنی
#استاد_عالی🎤
#لبیک_یا_رسول_الله
#من_محمد_را_دوست_دارم
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
موضوع: بیت المال مسلمین
استاد مربوطه: سردار شهید
حسن اقارب پرست🌷
شهید حسن اقاربپرست در محل کارش یک قوطی گذاشته بود و داخلش پول میگذاشت. وقتی همکاران از ایشان پرسیدند: «این پولها برای چیست؟»
او خیلی صادقانه جواب داد: «من وقتی تلفن شخصی میزنم پول آن را به این قوطی میاندازم و وقتی مقداری جمع شد با آن پول لوازمالتحریر تهیه میکنم و به اداره میآورم تا مدیون بیتالمال نباشم.»
شهید اقاربپرست حتی قند و چای مصرفی خود را از منزل میآورد و نمیخواست از بیتالمال استفاده کند.
کجایند مردان خوب خدا
کجایند حافظان بیت المال
کجایند مردان بی ادعا
دریغ از فراموشی راه شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠
یاد یاران ، پیام شهیدان
🎥روایت سردار باقر زاده رییس
کمیته جستجوی مفقودین
تفحص شهیدی که از او فقط یک
دفترچه باقی مانده و از دفترچه او
فقط نام مبارک حضرت محمد پیامبر
رحمت(ص) در آن مشخص است
این شهید عزیز چند روز پیش در منطقه چنگوله مهران تفحص شده است
یاد عزیزش با صلوات
🌹 *من_پیامبر_را_دوست_دارم*
اِنِّی اُحِبُّکْ یا رسول الله
🌸الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
*﷽*
#شهیدانه
به شوهرم گفتم : از حاج یونس بپرس برای چی نمیاد خونه ی ما؟!
گفت حاج یونس گفته : هر وقت حساب سال خودت را کردی و خمس مالت را دادی من می آیم.
📚 : مثل مالک
#شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#شهیدانه
شوخ طبعی و مهربانی ابراهیم زبانزده همه بود. یک روز بچه ها دور هم نشسته بودند یک نفر گفت : ابراهیم تو چرا داماد نمی شی؟🤔
گفت : حقیقت اینکه پدر و مادرم می روند خواستگاری ، خانواده دختر بسیار می پسندند و کلی تعریف و تمجید می کنند که پدر و مادرش شما باشید ، پسرتون حرف نداره😍
قرار بعدی رو که می گذارند که داماد بیاد عروس رو پسند کند ، داماد که من باشم با دسته گل و شیرینی می روم ،چشمتان روز بد نبیند ، وقتی عروس چشمش به هیکل درشت من می افته سکته می کند!
به همین علت من ازدواج نکردم!
اما مناعت طبع شهید بود واقعیت این بود که خانواده دختر به خاطر جبهه رفتن ابراهیم به تفاهم نمی رسیدن.
📚 : حماسه ۴۱
#شهید_ابراهیم_هندوزاده
#یاد_عزیزش_با_صلوات