سردار سلیمانی: 🎤
سر دفاع از انقلاب ما تازه رسیدیم به نقطه
شروع...
علمای ما میفرمایند:
«چهل سالگی در واقع دوره ای بوده که پیامبران به نبوت میرسیدند.
انقلاب ما تازه به نبوت خودش رسیده، شروع ولایت و کارش است.
خیلی آمادگی میخواهد و این آمادگی باید تا لحظه ظهور و برقراری حکومت امام عصر(عج) ادامه پیدا کند.»
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
در عملیات آزاد سازی دیرالعدس، قرارگاه حضرت زینب(سلام علیها) ماموریت داشت این شهر را آزاد کند...
جایی که ما بودیم به شدت زیر آتش بود و شرایط خاصی داشت، اما حاج قاسم خودش را به منطقه رساند...
به بررسی میدانی پرداخت و رفت. بیست دقیقه بعد پیکی از طرف حاج قاسم آمد و یک یادداشت از طرف ایشان به من داد. هشت دستور برایم نوشته و در انتها قید کرده بود که: ابوالحسن بنویسید آیا دستورات را می توانید اجرا کنید یا نه؟
هرچه بر انداز کردم دیدم نمی توانم!
هیچ کدام از آنها قابل اجرا نبود!
تماسی گرفتم تا سئوالی بپرسم. حاجی در آن مکالمه به من گفت: اگر موفق شوی توکلی که شهید باکری گفته را پیدا کنی، حتما می توانی.
چند وقت قبل تر من نکته ای از شهید باکری را برای حاج قاسم گفته بودم که آقا مهدی به ما یاد داد اگر کاری به لحاظ عقلی، محاسباتی، نظامی، منطقی و منطقه ای غیر ممکن باشد، به شرط اخلاص و توکل به خدا، ممکن خواهد شد...
با قلبم به آقا مهدی رجوع کردم گفتم: می بینی نمی توانم و شدنی نیست. خودت بگو که چه کار کنم؟
یک لحظه حس خاصی بر من مستولی شد و دیدم می توانم...
جواب نامه حاج قاسم را دادم و نوشتم می توانم. بعد با سوزن نوک انگشتم زدم و با خون پای نامه را امضا کردم...
بعدا برایم تعریف کردند: وقتی پیک نامه را به دست حاج قاسم داد، ایشان با دیدن خون پای نامه منقلب شد...
گفت: این را می برم نشان آقا بدهم تا ببینند چه سربازانی در خط مقدم جبهه دارد.
📚: متولد مارس
#یادعزیزش_باصلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
انتشار نامه تکاندهنده شهید سلیمانی به فرزندش📝
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند.
سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببُرند.
#یادعزیزش_باصلوات🌷
*﷽*
درمکتب شهادت
در محضرشهدا
همسرم هر سال 22 بهمن، بچههای فامیل را جمع میکرد و برایشان بادکنک و کلاه میخرید و با هم به راهپیمایی میرفتند. عاشق بچهها بود. از خندیدن و خوش گذراندن بچهها لذت میبرد.
میگفت: باید با مهربانی بتوانیم این بچهها را جذب کنیم. خیلی بر شرکت در راهپیمایی تاکید داشت.
میگفت: باید شرکت کنیم تا دشمن از عظمت ملت ایران بترسد؛ تا خون شهدا پایمال نشود.
#شهیدمدافع_حرم_شعبانعلی_امیری
#یادعزیزش_باصلوات
13.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت دلتنگی 💔
🌸نبودنهایی هست
که هیچ بودنی جایِ آن را پُر نمیکند
نمیدانم
چطور
چرا
چگونه
دوست داشتنت درمن جوانه زد
نمیدانم از کِی
دلتنگ و بی تابت شدم
اما این را خوب میدانم
که خیلی وقت است
که نیستی
که ندارمت
کاش امروز اتفاق تازه ای می اُفتاد
و خدا نامتو را در فالِ حافظ من قرار میداد
دلم سرزده آمدنت را میخواهد
که دست دلتنگی را بگیری و راهی اش کنی
برود و دست از سرِ من بردارد
بوی عطرت بپیچد
دوباره پُر شوم از هوای تو
ردِّ پایِ باران چشمانم را بگیریم
مثلِ همان روز
که چشم در چشم قاب عکست شدم
و با نم نم شبنم چشمانم
چشم در چشم تو
گل لبخند بر لبانم نشست....
#ای_سرداردلها
🌄دو شهید در یک قاب
سردار شهید حاج #احمد_سوداگر و سردار حاج قاسم سلیمانی
#روایت_حبیب
نگین گردان ...
غواصها، مثل یک نگین وسط محوّطه
دورهاش کرده بودند. یکی موهایش را
شانه میزد؛ آن یکی نوازشش می کرد.
یکی دیگر خاڪ لباسش را می گرفت ؛
یڪی چشم دوخته بود صورت حاجی
و همینطوری بیبهانه اشک میریخت.
مثل ماه می درخشید وسط جمع ؛
معرکهای بود تماشایی ....
بساط شوخی و خنده به راه بود.
یکی از بچّهها پیشانی حاجی را بوسید
و پرسید: "حاجی، امشب دوست داری
ترکش به کجای بدنت بخوره؟"
بیهیچ توضیحی دست گذاشت روی
پیشانیاش و گفت: «دوست دارم امشب
یک قسمت از بدنم را در راه خدا بدهم...
امام حسین (ع) در این راه سر داد ،
من هم دوستدارم یک قسمت از سرم باشد»
وقتی خبر شهادتش در کنار اروندرود پیچید؛
گفتند ترکش یکقسمت از سرِ حاجی را برده...
فرمانده گردان۴۱۰ غواصی
لشکر ۴۱ ثارالله کرمان
شهادت : ۲۱ بهمن ماه ۱۳٦۴
عملیات والفجر هشت
#شهید_سردار_حاجاحمد_امینی
#روحش_شاد_باصلوات
🎥 کلیپ های ماندگار و به یاد ماندنی
سردار سلیمانی: 🎤
امام آمد ............
#سخن_عشق
خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعلهور است که اگر تکهتکهام کنند و یا زیر سختترین شکنجهها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
«شهیدابراهیم هادی»
💐۲۲ بهمن سالروز شهادت عارف وارسته شهید ابراهیم هادی.
در مکتب ولایت
در محضر امام روح الله
راه امام ، عمل امام
#تواضع_امام_در_مقابل_همسر
🔆خانم را به شکلی در خانه آزاد میگذاشتند و احترام می کردند که روزی که خانم میهمان خصوصی داشت، از او اجازه می گرفتند و می پرسیدند:
🔆 امروز می توانم به این قسمت بیایم و غذا بخورم؟ یا می توانم بیایم و داخل حیاط قدم بزنم؟
📚زندگی به سبک روح الله ص۲۱
#روایت_عشق 📝
روایت روزهای خون و حماسه
امروز روز پنجم است که در محاصره ایم...
آب را جیره بندی کرده ایم
نان را جیره بندی کرده ایم
عطش همه را هلاک کرده جز شهدا را
که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند...
شهدا دیگر تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه...
🌷عملیات والفجر مقدماتی
۱۷ الی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۶۱ 🌷
شب ٢٢ بهمن
#علمدار_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#مسابقه_شهدایی
در مکتب ولایت
در محضر امام روح الله
راه امام ، کلام امام
به اندازه غذا درست کنید.
یکی از صفات امام، #صرفه_جویی در امور زندگی بود و ھمیشه به ما سفارش می کردند که به اندازه غذا درست کنیم تا اضافه نیاید و در زندگی زیاد مصرف نکنیم. امام ھمیشه گوشزد می کردند که الان ما در وضعی ھستیم که امکان دارد وضع بعضی از خانواده ھا به سختی بگذرد.
🎤: فریده مصطفوی
📚: برداشت هایی از سیره امام خمینی(ره)، ج دوم
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
راه سردار، کلام سردار
چرا میجنگم؟ دست نوشتهای از شهید حاج قاسم سلیمانی خطاب به فرزندش:
خود را سرباز در خانه هر مسلمانی میبینم که در معرض خطر است...
برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجئی برایش نیست، برای آن زن بچهبهسینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطّی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است میجنگم.
#یادعزیزش_باصلوات
#روایت_عشق
👈جنازه من رو فعلا تحویل خانواده ام ندید!
پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه.
نگهبان سردخانه تعریف می کرد یکی از شهدا آمد به خوابم و گفت: «جنازه من رو فعلا تحویل خانواده ام ندید!» از خواب بیدار شدم.
هرچه فکر کردم کدامیک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن، خواب بوده دیگه.
فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت.
این بار فورا اسمشو پرسیدم. گفت: «امیر ناصر سلیمانی» از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازه ها.
روی سینه یکی شان نوشته بود «شهید امیر ناصر سلیمانی».
بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ. خانواده اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره
#شهید_امیرناصر_سلیمانی 🌷
یاد عزیزش با صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
🎥 مثل بیداری اسلامی،ما باید یک بیداری انقلابی در کشورمون ایجاد کنیم...
#یادعزیزش_باصلوات🌷
ݒرسید:چࢪاحاجیتومیدونجنگبااین
داعشےهالباسنظامینمیپوشهجواب
دادم:آخهسرداربهقوݪ✨
خودش،ایناروآدمحسابنمیکنهکه
برایجنگباهاشون،موقعێتنظامی
بگیرھ
#حاج_قاسم ♥️
عکاسی که عکس شهادت میگرفت.
اعزام سپاه محمد(ص) بود
و طبق معمول داشتم عکس میگرفتم
گفت: اخوی، یک عکس هم از ما بگیر.
گفتم: اگه عکست را بگیرم شهید میشویها.
خندید و آماده شد ، عکسش را گرفتم
اسمش محمدحسن برجعلی بود
و در همان اعزام هم شهید شد
این همان عکس است.
عکاس : حسن شکیبزاده
🌷شهید محمدحسن برجعلی🌷
یاد شهدا با صلوات