⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
#یوسف_کلاهدوز
موضوع:همسایه_داری
ما طبقه اول خانه می نشستیم و خانواده آقای کلاهدوز طبقه دوم بودند من یه روز اتفاقی دیدم آقای کلاهدوز کفش هایش را به دست گرفته و داره از پله ها می ره بالا
گفتم جسارت است چرا کفش ها یتان را به دست گرفتید☺️
در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: الان ساعت سه عصر هست و من از سر کار اومدم گفتم شاید خواب باشن بچه ها یه وقت خدای نکرده سر و صدای راه رفتن من مزاحم شما نباشد
خدا رحمتش کند خیلی رعایت حال همسایگان را می کرد
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
#یوسف_کلاهدوز
موضوع:رعایت حال همسایه
یه ماشین پیکان داشت خیلی وقت ها آن را داخل پارکینگ نمی آورد و داخل کوچه می گذاشت هر وقت هم داخل پارکینگ خانه می آورد صبح زود که میخواست بره سر کار ماشین را داخل پارکینگ روشن نمی کرد ماشینش را هول میداد می برد بیرون تا سر کوچه و بعد روشن میکرد و می رفت میگفت نمی خوام یه وقت مزاحم همسایگان بشوم چون آزار و اذیت شما حق الناس به گردن من است
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
خدایاااااااااااا شهدا کجا ، ما کجا😭
چه کنیم فردای قیامت در محضر شهدا
#شهدااااااااااا شرمنده ایم 😔
💞عشق_فقط_شهدا
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
با سلام خدمت شما همراهان و عاشقان و رهروان راه ولایت و شهدا
لطفا خاطرات سبک زندگی شهدا را
جهت قرار دادن در کانال
به آی دی زیر بفرستید👇
@Zakizadeh_sardar
لطفا خاطرات شهدا که از دوستان و آشنایان و نزدیکان شما هستند را در اولویت ارسال قرار دهید تا جهت شناخت شهدا و سبک زندگی آنها و ترویج فرهنگ شهید و شهادت و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا در کانال قرار دهیم
لطفا مطالب کوتاه و مفید و مختصر و از سبک زندگی شهدا باشد
با تشکر از همراهی شما بزرگواران
هدف ما جلب رضایت شماست
موفق و پیروز و سربلند و سالم و عاقبت بخیر باشید
اجرکم عندالله و عند الشهدا
#نکته
مدیر کانال در ویرایش و پردازش و ارسال مطالب آزاد است
🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊🌷
🕊
#شهیدان سخت دلتنگ و غریبم...
#خمار جرعه ای امن یجیبم...
شهیدانِ خدایی #بیقرارم...
#خدایا طاقت ماندن ندارم...
چه تنها مانده ام #افسرده بر خاک...
شما رفتید تا #افلاک چالاک...
مرا #تنها رها کردید و رفتید...
به #حسرت مبتلا کردید و رفتید...
شما رفتید و من اینجا #غریبم...
زفیض #سرخ مردن بی نصیبم....
#شهادت!!! ای شهادت ناز شصتت!!!
تأسی کن مرا #قربان دستت....
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
شبتون شهدایی 👌
🌷
🕊🌷🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
سردار شهید #مهدی_تهامی
فرمانده سپاه سیرجان
موضوع: رعایت بیت المال و عدالت
یه روز بهش گفتم برو گوشت بگیر
دیدم لباس هایش را عوض کرد که برود گفتم مگه گوشت خریدن لباس عوض کردن میخواد
گفت به دو دلیل
اولا : این لباس سپاه تن من از بیت المال هست نمیشه استفاده شخصی کرد
دوما: با این لباس اگه بروم قصابی شاید به احترام من که لباس پاسداری تنم هست گوشت بهتری به من بدهد و بین من و مردم تفاوت قائل شود و این کار درستی نیست و باعث بی عدالتی هست پس با لباس معمولی میروم و از جایی هم میگیرم که کسی زیاد منو نشناسد
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
پای درس سردار شهید
محمد رضا قربان زاده
#رعایت_بیت_المال
اومده بود مرخصی دفعه آخر قبل عملیات کربلای پنج گفتم این کودها را برای من ببر توی صحرا حالا که ماشین داری
پنج تا کیسه کود شیمیایی را به پنج دفعه با موتورش برد تو صحرا و برگشت گفتم ماشین لندکروزر را زدی تو خونه با موتور میبری گفت
این ماشین بیت المال هست نمیشه استفاده شخصی کرد پدر جان
روحش شاد و یادش آکنده از عطر گلهای بهشتی باد
کجایند مردان خوب خدا
کجایند شهیدان بی ادعا
💞عشق_فقط شهدا
🕊🕊🕊❤️🕊🕊🕊
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
مهدی تهامی فرمانده سپاه سیرجان
دیدم موتورش را دست گرفته داره میاد
گفتم: خرابه
گفت: نه
گفتم؛ بنزین تموم کرده
گفت: نه
گفتم پس چی؟
گفت الان ساعت دو و نیم هست من از سر کار اومدم
تابستونه مردم خوابیدن
نمیخوام صدای موتورم مزاحم خواب مردم بشه یه وقت بیدار بشن
حق الناسه ، آزار و اذیت مردم
من😳
سردار تهامی☺️
مردم😔
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
مدافع حرم سعید بیاضی زاده
#آیه_شهادت
بار اولی که میخواست برود سوریه،آیه قرآن گرفتم برایش. قرآن را بوسید و باز کرد،ترجمه آیه را برایم خواند ولی بار آخری که میخواست برود،وقتی قرآن را باز کرد، آیه را ترجمه نکرد،گفتم: سعید چرا ترجمه نمیکنی؟! رو به من کرد و گفت: اگه ترجمه آیه رو بهتون بگم ناراحت نمی شین؟! گفتم:نه. گفت: " #آیه_شهادت اومده و من به آرزوم می رسم."
راوی: #مادر_شهید
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
#عاشق_اهلبیت_ع
دفترچه خاطرات پدر
#شهیدمحمدحسن_ترابیان اهل قم از لشکر ۲۷ محمد رسول الله معاون اطلاعات و عملیات لشکر بود.
پدرش می گوید: قبل از عملیات والفجر ۸ مرخصی آمده بود، گفت: دلم برای امام رضا (علیهالسلام) تنگ شده ولی چه کنم که مرخصی ام کم است و اگر بخواهم مرخصی را اضافه کنم حرف امام زمین می ماند.
خلاصه بعد از مرخصی به جبهه رفت و در عملیات به شهادت رسید.
… به من گفتند که بیایید معراج شهدای اهواز، و جنازه ی فرزندتان را شناسایی کنید.
به اهواز رفتم و هر چه گشتم جنازه ی فرزندم را پیدا نکردم.
مدتی بعد مسئولین معراج شهدا گفتند: «از شما عذر خواهی می کنیم، جنازه ی فرزندتان اشتباهی همراه با شهدای خراسان به مشهد رفته است».
محمد حسن را برده بودند مشهد تو حرم امام رضا علیه السلام طواف داده بودند و بعد آوردند قم و بعد زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
در گلزار شهدا به خاک سپردند
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا💞
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
#شهید_علیرضا_گودرزی:
موضوع: دائم الوضو بودن
همیشه وضو داشتند، یکبار از ایشان پرسیدم: چرا شما همواره وضو دارید؟ فسلفه کار چیست؟ علیرضا لبخند زد و گفت:اول اینکه حدیث دارم وضو نور است. در ثانی هر لحظه احتمال مرگ انسان هست. پس چه بهتر که با وصو بمیریم و به ملاقات خدا برویم.
چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند هر کس با وضو بمیرد اجر شهید را دارد
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان خوب خدا
#عشق_فقط_شهدا💞
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
🔸 پـای درس شهیـــــد....
✍آن روز به مسجد نرسیده بود براے نمـاز به خانه آمد و رفت توے اتاقش...یواشڪی #نماز_خواندش رو تماشا ڪردم، #حالت_عجیبی داشت.👌طوری حمد و سوره مے خواند انگار خدا رو میدید. ذڪرها رو دقیق و شمرده ادا میڪرد.
🌼بعدها درمورد #نحوه نماز خواندش پرسیدم گفت ؛ #اشڪال ڪار ما اینه ڪه براے همه وقت میذاریم #جز براے خدا !
نمازمون رو سریع مےخونیم و فڪر مے ڪنیم زرنگی ڪردیم اما یادمون میره اونی ڪه به وقت ها برڪت میده فقط خود خداست.
🌼اگر میخواهی وقتت و عمرت بابرڪت باشه از وقت نمازت ڪم نگذار.
🌼عمرت ڪه سرشار شود از برڪت #عاقبتش هم پربرڪت خواهد شد
و #ختم به شهادت میشوے...
#دانش_آموز_شهید_علیرضا_کریمی
#خاطره
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پـای درس شهـــید....
🔶 #سبک_زندگی_شهدا....
✍رختها رو گذاشتم تا وقتےاز بیرون اومدم بشورم...وقتے برگشتم دیدم
علے از جبهه برگشتہ و گوشه حیات نشستہ و رختها هم روی طناب پهن شده...
رفتم پیشش و بهش گفتم:
الهے بمیرم مــــــــادر، تو با #یڪ_دست چطوری این همه لباس رو شستے⁉️
گفت : مـادر جـون اگه دو دست هم نداشتم باز #وجدانم قبول نمےڪرد من خونه باشم و تو زحمت بکشے ...
#سردارشهیـد_علی_ماهانی
یادش با صلوات
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
شهید مدافع حرم
محسن قوطاسلو
راه شهید ، عمل شهید
خاطره ای از شهید محسن قوطاسلو اولین شهید مدافع حرم ارتش
سال ۱۳۸۸ داشتیم اماده میشدیم بریم واسه یکی از رزمایشهای بسیج
درمنطقه آموزشی توچال
محسن پایین اتوبوس بود گفتم محسن
گفت جان گفتم سرت چرا باد کرده
به شوخی گفت چون ما بسیجی ها سرمون باد داره.
بعد از کلی شوخی و خنده توی اتوبوس
و بعد از کلی خستگی رسیدیم توچال
وکلاس های مختلف واسمون گذاشتن.
شب قرار شد ستونی پیاده روی کنیم و دامنه کوه رو بریم بالا تا کلاس ستاره شناسی برگزار بشه . یکی از بچه ها خیلی شر و شلوغ بود . وقتی ستونی حرکت کردیم چندین بار سر و صدا کرد . یکی از مسئولین شاکی شد و از صف کشیدش بیرون و کلی سینه خیز بردش و حسابی اذیت شد و ناراحت بود که بسیج زوری نیست و ....
وقتی برگشت داخل صف بازم ایجاد سر و صدا کرد و اینبار اون مسئول محترم
با عصبانیت برگشت داد زد گفت بیا بیرون .
این دفعه محسن سریع اومد بیرون و گفت من بودم
محسن معذرت خواهی کرد.
مسئول ما نمی دونست محسن تکاوره ارتش و سر محسن داد زد و اون شب محسن خیلی سینه خیز رفت و تنبیه بدنی شد
ولی بازم مجبورش کردن سینه خیز بره .
محسن این فداکاری انجام داد فقط به خاطر اینکه اون پسربچه بیشتر از این اذیت نشه و از بسیج فاصله نگیره. محسن خیلی روی اینکه کسی از سیستم بسیج فاصله نگیره تاکید داشت
و سر همین موضوع خیلی سختی و حرف شنید.
کجایند مردان خوب خدا
کجایند مردان بی ادعا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
محسن جان روحت شاد و یادت گرامی باد به برکت صلوات
این امنیت و آسایش را مدیون شما هستیم
در محضر شهدا
سردار شهید حاج غلامعباس صالحی
دفترچه خاطرات دفاع مقدس
در کربلای 5 تکمیلی، عملیات را با موفقیت پشت سر گذاشته و در حال پدافند بودیم. در همین حین خبر رسید که عراق برای باز پس گیری پاتک زده است. شهید صالحی با تدبیر خود یک آر پی جی بدست گرفت، ایستاد و مقاومت کرد. در این جا حس می کرد که وجودش لازم است. بسیاری از حاضران به حاج صالحی گفتند که به عقب برگردید، شما نباید به عنوان یک فرمانده اسیر شوید. می گفت: اگر من برگردم و خط را از دست بدهیم، هیچ فایده ای ندارد. ایستاد و مثل دیگر رزمندگان جنگ، مردانه جنگید.
یادش با صلوات
💞عشق فقط شهدا💞
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
سردار شهید عباس بابایی
موضوع: گمنامی مهمترین شاخصه شهدا
ظهر یک روز شهید بابایی آمد قرارگاه تا به اتفاق هم برای نماز جماعت به مسجد قرارگاه برویم.
👈ایشان موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی بسیجی پوشیده بود. 👉
وقتی وارد مسجد شدیم به👈 ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم، چرا که ایشان سعی می کرد ناشناخته بماند.👉
در نماز حالات خاصی داشت مخصوصا در قنوت. در برگشت از نماز رفتیم برای نهار. اتفاقا نهار آن روز کنسرو بود و سفر ساده ای پهن کرده بودند.
👈 ایشان صبر کرد و آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد. وی آنچنان رفتار می کرد که کسی پی نمی برد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه روست. بیشتر وانمود می کرد که یک بسیجی است. 👉
راوی: سرلشگر رحیم صفوی
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند شهیدان راه خدا
کاش یه کم یاد بگیریم از شهدا
عباس جان روحت شاد و یادت تا ابد در قلبهای ❤️ عاشقان جاودان باد
شادی روح مطهرش صلوات
💞 عشق فقط شهدا💕
🌷🌷🌷✳️🌷🌷🌷
🌷🌷✳️🌷🌷
🌷✳️🌷
🌷
چند سالته؟!
.
#شهید_محمود_کاوه
از بیت امام تا لشگر ویژه شهدا؛
.
در سن۲۱ سالگی فرمانده لشگر ویژه شهدا
فرمانده ای که گروهک های ضد انقلاب برای زنده و مردهی او جایزه تعیین کردند...
و عاقبت در سن ۲۵ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_مهدی_زینالدین
شهادت دو برادر در یک روز؛
.
در سن ۲۱ سالگی مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد و چندی بعد به فرماندهی لشگر علی ابن ابیطالب رسید.
و در سن ۲۵ سالگی در کنار برادرش مجید به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_علیرضا_موحد_دانش
فرمانده ای با دست قطع شده؛
.
از گردان حبیب بن مظاهر تا فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا
در عملیات والفجر ۲ با وجود شدت زخم خود را به سنگر دشمن رساند و با #دندان سیم ارتباطی آنها با عقبهشان قطع کرد.
و در نهایت در ۲۸ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_حسن_باقری
چشم بینا و مغز متفکر دفاع مقدس؛
.
فرمانده قرارگاه نصر در عملیات های
فتح المبین، بیت المقدس، رمضان
که در نهایت در سن ۲۷ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
سردار خیبر ، ابراهیمِ قربانگاهِ جزیرهی مجنون
فرمانده لشگر۲۷ محمد رسول الله؛
که در سن ۲۸ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_حسین_علم_الهدی
فرمانده سپاه و حماسه ساز هویزه؛
.
در سال ۵۸ نمایشگاه پیش بینی جنگ در اهواز بر پا نمود!
در سال ۵۹ کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و تاریخ اسلام در سپاه پاسداران برگزار کرد.
و در ۱۶ دی ماه ۵۹ در سن ۲۲ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
دیده بان ولایت و انقلاب؛
.
در بزرگی او همین بس که می گوید:
#گناه من این است که حرفهایم را زودتر از زمان خودم گفتم...
که در سن ۲۷ سالگی به #شهادت رسید!
.
.
.
از بی برکتی #عمرم خجالت میکشم!
آنگاه که انسان می تواند خود را بسوزاند و از این سوختن، نور مشعل #هدایت نسل هایی گردد در تاریکی دنیا...
.
ما در #خود مانده ایم!
درگیر هزاران تعلقات پوچ و بی ارزش...
و بازیچه ی #زمان و #مکان و #هوس...
.
از #خود عبور کنیم...
.
.
راستی تو...
#چند_سالته؟!
🌷
🌷✳️🌷
🌷✳️🌷✳️🌷
🌷✳️🌷✳️🌷✳️
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
عمل به قرآن
#شهیدمحسن_ساری
وقتی که شهید محسن ساری به جبهه اعزام میشد هیچ وقت به من اجازه نمیدادکه حتی قرآن را بالای سرش بگیرم. میگفت: بروید قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید.
محسن ساری نه ساله بود که شروع کرد به نماز خواندن در حالیکه من اصلاً اطلاعی نداشتم. تا اینکه یک روز برادرش نعمت گفت:مامام محسن یک کاری میکند. من ناراحت شدم و گفتم:چه کاری؟ گفت: روزی دو ریال به من میدهد و میگوید به مامان نگو که نماز میخوانم. از بچگی کارهایی که خداپسندانه بود از من پنهان میکرد.
عارف قرآن و اسوه اخلاق در عملیات ظفر مند بدر به شهدای هشت سال دفاع مقدس پیوست.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد به برکت صلوات
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
در محضر پیروان راستین مکتب اسلام
سردار عشق سر لشکر خلبان
شهید عباس بابایی
دم عید بود اومد خونه
رفت تو انباری یه روغن و یه برنج برای شب عید گرفته بودم
برداشت و رفت
وقتی اومد گفتم عباس کجا بردی روغن و برنج را؟
گفت مادر شب عید مردم نون ندارن بخورند اونوقت شما روغن و برنج نگه داشتی
گفتم مادر این ذخیره شب عید بود
گفت هر وقت تموم شد بگین براتون بگیرم همان روز
روغن و برنج را برده بود داده بود درب خانه یه نیازمند
راوی: مادر شهید بابایی
کجایند مردان خوب خدا
کجایند شهیدان بی ادعا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
عباس جان روحت شاد که الان جایت بسیار خالیست در جامعه امروز
شادی روح امام و شهدا بویژه سردار شهید عباس بابایی صلوات
💕عشق فقط شهدا💞
🕊🕊🕊🕊❤️🕊🕊🕊
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
🍁تو #فڪه راوی از رشادتهای شهدا و مظلومیتشان می گفت و مداح میخوند همه گـریه میڪردند ولی دیدیم #حجـت افتاده روی خاڪ و داره زار میزنه . همونجا بچه ها ازش #عڪس انداختند.
🍁شهیـدی ڪه در روز #تـاسـوعـای حسینی۹۴ در اثر اصابت موشڪ از بالا، #ســر و #دستـانش را تقدیم به عقیله بنی هاشم ڪرد.
🍁چه زیبا اقتدا ڪردی به ابوالفضل عباس ڪه در تاسوعا دو دستانت را...😭
#شهیدمدافع_حرم_حجت_اصغری
#شهید_تاسوعا94
کجایند شهیدان راه خدا
شادی روحش صلوات
🇮🇷 سبک زندگی شهدا
همسرم مثل شهدا بود..متواضع و صبور و فروتن؛ و خیلی مهربان بود..روزی یک ساعت #قرآن میخواند..علاقه اش به شهدا توصیف ناپذیر است.. کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نور میرفت..با آنکه مشغله کاریاش زیاد بود و دائم مأموریت میرفت اما
وقتی از بیرون وارد منزل میشد خیلی صبورانه رفتار میکرد؛خستگی کارش را پشت در میگذاشت؛به عنوان زن خانه مرا درک میکرد.
اکبر برای #شهادت خیلی تلاش کرد..خالصانه برای سپاه کار کرد.میگفت
حاضرم برای سپاه مجانی کار کنم...
#شهید_اکبر_شهریاری🌷
راوے : #همسر_شهید
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
💕عشق فقط شهدا💞
🕊🕊🕊❤️🕊🕊🕊
در مدرسه عشق
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
#شهید_کیا_مظفری:
کیا تار و پودش عشق به قرآن، نماز و دعا بود تا جائیکه درعملیات و موقع پیشروی با صدای بلند قرآن میخواند. درعملیات فتح المبین باخواندن قرآن« با صوت رسا موجب تقویت روحیه عزیزان رزمنده شد. وقتی فاو در عملیات والفجر 8 آزاد شد کیا بر بالای مناره مسجد شهر فاو رفت و اذان گفت تا همرزمانش برای اقامه نماز شکر گرد هم آیند.
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
💕 عشق فقط شهدا💞
🍃🍃🍃🍃
🍃🍃🍃
🍃🍃
🍃
یاد باد آن روزگاران یاد باد
یاد آن دوران بخیر و یاد آن دوستان بخیر
دفترچه خاطرات دفاع مقدس📋
قبل از عملیات کربلای چهار، در رودخانه بهمنشیر تمرین می کردیم. بعد از ظهر از آب خارج شدیم. لباس های غواصی را بیرون آوردیم و به طرف ساختمان ها دویدیم .هوا خیلی سرد بود.با کلاه و اورکت زیر پتو رفتیم .نیمه شب پیک فرمانده گردان رسید و گفت: برادر عابدینی می گوید بچه ها را بیدار کنید تا وارد آب شوند.تعجب کردم.در آن هوای سرد چرا باید وارد آب می شدیم!؟
از اتاق بیرون آمدم. باد سردی به صورتم خورد. به طرف اتاق فرمانده گردان رفتم. حاج آقا سلیمانی را آن جا دیدم. بعد از سلام و احوال پرسی گفتم:هوا سرد است. من با اورکت خوابیده بودم،دلم نیامد در این هوا بچه ها را بیدار کنم.
عابدینی گفت:"دستوری را که پیک گردان آورده، اجرا کنید."
تابع سلسله مراتب بودم. بنابراین بچه ها را بیدار کردم.کسی اعتراض نکرد. به طرف آب رفتیم لباس ها را بیرون آوردیم.لباس های خیس غواصی در آن هوا ،حسابی سرد و خنک شده بود؛با وجود این، آنها را پوشیدیم . قبل از ورود به آب پرسیدم:چقدر در آب بمانیم؟
عابدینی گفت: تا وقتی که خسته بشوید .وارد آب شدیم. اطاعت پذیری بچه های گردان 410 به قدری بود که در آن نیمه شب سرد حتی یک نفر هم اعتراض نکرد. بچه ها تا جایی که توان داشتند، در آب کار کردند و حاج قاسم سلیمانی آمادگی آنها را کنترل کرد.
از آب که بیرون آمدم، میر قاسم میر حسینی کنار آب ایستاده بود. دستش را به طرفم دراز کرد و گفت: دستم را بگیر و فشار بده ببینم اگر شب عملیات با سرباز عراقی رو به رو شدی، توان خفه کردنش را داری؟ دستم را به طرفش بردم. انگشتانم از سرما باز و بسته نمی شد.
شادی روح امام و شهدا بویژه شهدای لشکر ثارالله کرمان #صلوات
🍃
🍃🍃
🍃🍃🍃
🍃🍃🍃🍃
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
موضوع: تنبیه نفس
معلم مربوطه: سردار شهید ابراهیم محبوب مسئول اطلاعات عملیات لشکر 5 نصر
#دفترچه_خاطرات
سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چی شده؟ چرا غذا نمی خوری؟
گفت: دارم خودم را تنبیه می کنم. گفتم: مگر چکار کردی که خودت را تنبیه می کنی؟
گفت: یادت است آن روزی که بچه های تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند.
گفتم: خوب.
گفت: وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟ آهی کشید و گفت: بعد ازمصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبه ها را مگر چه کسی می بیند؟ آدم هایی مثل خودت. ولی با این حال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما می دانی که سال هاست در مقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که می خواهی زندگی می کنی و هیچ وقت هم خودت را جمع و جور نکرده ای؟ این فکر مرا اذیت می کند که چرا بنده های خدا را به خدا ترجیح دادم؟
بنابراین خودم را تنبیه می کنم تا خدا از من راضی شود
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
کجایند شهیدان راه خدا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
شادی روحش #صلوات
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
#محمد_گرامی
✍توی #دفتر_یادداشتی ڪه داشت وهمیشه همراهش بود،نوشته بود:
این #اعمـال ڪه احتمالا در گذشته رعایت نمی شد،یا رعایت می شد باید دقیق مرتب رعایت گردد؛
👈استفاده ڪردن از معیار های شـرعی،
👈قـرائـت قــرآن،
👈پرهیـز از خـودخواهی، شهـرت طلبی و خـود بینی......
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
💞عشق_فقط_شهدا💕
❤️❤️❤️🕊❤️❤️❤️
🇮🇷 سبک زندگی شهدا 🇮🇷
دفترچه خاطرات دفاع مقدس
در مقر بوديم؛ شكلات هايي به نام شكلات جنگي براي بچه ها آوردند. شهيد مصطفي شمسا به برادران گفت كه هر كس شكلاتش را به من بدهد، برايش قرآن مي خوانم. من نمي دانستم كه قضيه از چه قرار است. نزديك من آمد و گفت: شكلاتت را به من مي دهي؟ گفتم: مي دهم به شرط اين كه برايم سوره ي «ياسين» بخواني.
شهيد شمسا نيز قبول كرد. اكثر شكلات هاي بچه ها را جمع كرد هر چه به او گفتيم كه اين همه شكلات را براي چه مي خواهي؟ چيزي نمي گفت. خيلي به او اصرار كردم تا حقيقت را بگويد. سرانجام گفت كه وقتي به بوشهر رفتم مي داني.
گذشت و ما به بوشهر آمديم. با هم به نزديكي از خانواده هاي شهداي اداره ي بندر رفتيم. آن شهيد 4 تا 5 بچه ي كوچك داشت. وضع مالي شهيد شمسا طوري نبود كه بتواند براي آنها چيزي بخرد. شكلات ها را بيرون آورد و به آن بچه هاي شهيد داد. آن موقع فهميدم شكلات ها را براي چه مي خواسته است. شرمنده شدم كه به او گفته بودم در عوض گرفتن شكلات ها برايم سوره ي «ياسين» بخواند.
#شهید_مصطفی_شمسا
#سال_روز_شهادت
29 بهمن 1364- فاو
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
🔺️صدام حسین برای تحقیر خلبانان ارتش ایران در تلویزیون عراق گفت:
به هر #جوجه_کلاغ_ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق 💵یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد تنها ۱۵۰ دقیقه پس از مصاحبه صدام #خلبان_شهیدعلیرضا_یاسینی به همراه #خلبان_شهید_عباس_دوران و #سرهنگ_کیومرث_حیدریان نیروگاه بصره را بمباران کردند ...!
درود بر دلیرمردان نیروی هوایی
شهدای والامقام دفاع مقدس
یادشان با #صلوات
💕 عشق است شهیدان را💞
ستاره ها هیچ وقت از یاد آسمان
نمی روند بگذار دل من آسمان باشد ویاد تو ستاره
#مسعود_جان
من هرگز اجازه نخواهم داد که یاد عزیزت در قلبم ❤️ فراموش گردد
هر شب با یاد تو سر بر بالین می گذارم و به عشق تو صبح را آغاز میکنم
دوست شهید من
عشق من فرمانده من
عارف شبهای شلمچه
سردار عشق شهید مسعود زکی زاده
#عشق_است_شهیدان_را
💞💕💞💕💞💕💞💕